دوری از درد و کامجویی از خوشی دو نگرشی هستند که هر آدمی در خود میتواند بیاید جوریکه هر و همهیِ کنشهایِ
خود را انگیزه گرفته از یکی از ایندو ببیند. هر کنشی یا بسوی خوشی میگراید, یا بسوی پیشگیری از درد و یا آمیزهای از ایندو.
هر آینه هنگامیکهیِ به چیستی درد پرداخته میشود پرسمانهایِ دیگری به میان میایند.
برای نمونه بیانگارید دسترسی به قرصی دارید که با خوردن آن هرگونه احساس بد و آزاردهندهای که دارید دردم از میان خواهد رفت.
سپس بیانگارید, یکی از نزدیکان, دوستان یا بستگان شما که او را از ته دل دوست دارید جان میسپارد و شما را با اندوهی سترگ بجا میگذارد.
آیا اکنون, با دسترسی به این قرص و با دانش به اینکه پس از خوردن همهیِ اندوه
شما درجا و بی هیچ بازگشتی برای همیشه از این میان خواهد رفت, آنرا خواهید خورد؟