بله دارد می گوید یک سیستم منطقی زمانی صادق است که گزاره هایش صادق باشند اما نگفته که منطق می آید و محتوای گزاره را از نظر صادق بودن بررسی می کند! سخن بنده این بود که منطق ابزار سنجش محتوای گزاره ها نیست! و همین سنجش محتوای گزاره ها هم دغدغه ی فلاسفه از دیرباز تاکنون بوده است! ما از منطق برای بررسی بین گزاره ها استفاده می کنیم اگر p صادق باشد پس q صادقست اما نمی گوید آیا محتوای خود این گزاره ها صادقند ! و همین است که درک حقیقت را سخت می کند!
شما نالان بودن بنده را از کجا دریافتید؟ از طریق همان منطقتان؟ عجب!! اتفاقا بسی شادم و از اینکه خطی هستم که قابل خواندن نیست مشعوف ! (اشاره به سخن مشهور شمس تبریزی در مورد خطی که نتوان آن را خواند!)
ارباب سخنان از لحاظ منطقی مشکل داردها:))
از یک طرف می گویید :
این سخنگاه را بیشتریان همیشه سنگین و سخت میببیند و برای همین رنج پرداختن به آنها را به خود نمیدهند.
بعد زا آنطرف هم می گویید : داوری را به خوانندگان وانهید!
باشد در اینمورد جدلی نیست پوریای ولی که جهان پهلوان بود به رسم جوانمردی از حریف ضعیف و ناتوان هندیش شکست را پذیرا شد تا دلش نشکند! باشد ما هم به همان رسم و مرام عمل کرده می گوییم بله حق با شماست شما هرگز ترول نمی کنید و این ما هستیم که مشغول ترول هستیم و برای اینکارهم یک هزارتایی اکانت هم داریم! باشد که دلتان ترک برندارد:))
؟
خدواندااااااااا! بامنید؟؟!!! گمان نمی کنید آنکه باید گویاتر و بهتر سخن بگوید خود شما باشد؟ بارها بارها چه در اینجا و چه در هم میهن دیده ام که کاربران به نوع نگارش شما ایراد گرفته و آن را قابل درک ندانسته اند !
شعر را اهل شعر می فهمند و نیز کسانی که دل دارند ولی کسانی که تنها دلشان را به این خوش کرده اند که به جای واژه های عربی از پارسی بهره می گیرند در حالی که هیچ از ادبیات و هنر نمی دانند و شعر را نمی فهمند یعنی حقیقتا نمی فهمند هر چند که خود منکر آن باشند! کوشش برا ی درک شدن توسط این افراد مانند آب در هاون کوبیدن است! چون نوشته ها را نمی خوانند و تنها یک حرف را پانصد بار تکرار می کنند!!
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بی درد ندانی که چه درد است!