• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 417

    جُستار: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      عقاید مهربد الاستیسیته فوق العاده ای دارند. به خانه اول برمیگردند.

      اینجور نیست, بویژه من زمانیکه سوی دیگر را خواستنی میبینم به هیچ روی انگیزه‌ای روی پافشاری بیجا نمیبینم, یعنی درست مانند
      پنداشتن آفریدگاری خوب و مهربان که پس از مرگ همه‌یِ ما را بخواهد میفرستد بهشت و پس حوری و حال و هول, و پس انگیزه‌ای برای
      خداناباوری چون من نمی‌ماند که بخواهم از روی لجبازی یا چون نمیپسندم — چه را نمیپسندم, حوری را؟ — بگویم نه نیست, بهمانند اینور هم
      چیزهاییکه شما میپندارید مانند نامیرایی و جاودانگی و "آپلود شدن در نرم‌افزار" و بهمان و بیسار چیز بدی در خودشان ندارند, بجز اینکه ایندو هر دو, پیوندی به واقعیت‌های امر ندارند.


      و نیز جدای آن, نکته‌یِ دیگر در گفتمان این است که چیزهاییکه به دید شما نو و تازه میایند را نمونه‌وار خود من به ده‌ها ریخت و نگارش گوناگون درباره اشان
      تاکنون خوانده ام و اندیشیده ام و هیچ چیز آنچنان نویی درخود ندارند. هتّا بخشهایی که از سخن که اندکی بسوی طعنه و ریشخند میکشیدند هم چند دهه‌ای کهنه‌اند:



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      با خرس ها که قبل از انسان بودند چه کنیم؟ جنگل نرویم؟
      Project Grizzly (film) - WiKi
      Bear spray - WiKi
      Smith Wesson Model 500 - WiKi
      همسنجی شود با این:




      Discours sur l'origine et les fondements de l'inégalité parmi les hommes
      ...
      Qu'on daigne nous expliquer une fois ce qui avait pu produire ces nuées de barbares
      qui durant tant de siècles ont inondé l'Europe, l'Asie et l'Afrique ? Était-ce à
      l'industrie de leurs arts, à la sagesse de leurs lois, à l'excellence de leur police, qu'ils
      devaient cette prodigieuse population ? Que nos savants veuillent bien nous dire
      pourquoi, loin de multiplier à ce point, ces hommes féroces et brutaux, sans lumières,
      sans frein, sans éducation, ne s'entr'égorgeaient pas tous à chaque instant, pour se
      disputer leur pâture ou leur chasse ? Qu'ils nous expliquent comment ces misérables
      ont eu seulement la hardiesse de regarder en face de si habiles gens que nous étions,
      avec une si belle discipline militaire, de si beaux codes, et de si sages lois ? Enfin,
      pourquoi, depuis que la société s'est perfectionnée dans les pays du Nord et qu'on y a
      tant pris de peine pour apprendre aux hommes leurs devoirs mutuels et l'art de vivre
      agréablement et paisiblement ensemble, on n'en voit plus rien sortir de semblable à
      ces multitudes d'hommes qu'il produisait autrefois ? J'ai bien peur que quelqu'un ne
      s'avise à la fin de me répondre que toutes ces grandes choses, savoir les arts, les
      sciences et les lois, ont été très sagement inventées par les hommes, comme une peste
      salutaire pour prévenir l'excessive multiplication de l'espèce, de peur que ce monde,
      qui nous est destiné, ne devint à la fin trop petit pour ses habitants.
      ...

      Quoi donc ? Faut-il détruire les sociétés, anéantir le lien et le mien, et retourner
      vivre dans les forêts avec les ours ? Conséquence à la manière de mes adversaires,
      que j'aime autant prévenir que de leur laisser la honte de la tirer.

      ...





      گفتمانی درباره‌یِ خاستگاه و بـُنیاد‌هایِ نابرابری میان آدمیان

      ...
      ...
      ≈ که چه؟ آیا میگویید که باید جامعه را نابود کرده, خود و شما را نیست نموده و بازگردیم به جنگل‌ها و با خرسها زندگی کنیم؟
      پیامد گفتگویی که مخالفان من به آن میرسند و ...





      خرس و جنگل و اینها تنها به ذهن من و شما نرسیده‌اند, به ذهن دیگران و هر کس دیگری که خردی داشته و به گفتمان فندآوری و
      تمدّن پرداخته است, نیز رسیده‌اند; اینور بسادگی خرس‌ و جنگل و آنور بهشت و جاودانگی مادّی و upload شدن در رایانه‌ها نیست, شوربختانه.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Transcendence (04-10-2016)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Thanks نمایش پست ها
      علاقه داشتم تا درباره زبان گفت‌وگو کنم، اما جسارتاً از این بی‌موضوع بودن «پاتوق شب‌نشینی» سؤاستفاده کرده و کمانک باز می‌کنم، که شاید یادآور کابوس‌های گذشته باشه: درباره‌ی تکنولوژی.

      قبل از این‌که پست‌های شما رو درباره تکنولوژی و کزینسکی و ژاک الول مطالعه کنم (که تفسیر سنجیده‌ای از اون‌ها داشتید و بابتش تشکر می‌کنم )، مانیفست کزینسکی و یک سری متعلقات دیگه رو اخیراً و از قبل مطالعه کرده بودم، و طبیعتاً هنوز هم در حال جست‌وجو و خوندن آثار بقیه هستم. در پست‌های اخیر و در واکنش به اون‌چه خوندید، احساس ناتوانی و ناامیدی دیده می‌شد. با این احساس بسیار همذات‌پنداری می‌کنم، و می‌شه گفت حکم نوحی رو پیدا کردم که برای «اکملت لکم دینکم» توان ساخت کشتی نداره.

      توییتر فارسی (با حضور کم‌وبیش خارجی‌ها، اپوزوسیون‌نماها، رهبران لندن‌نشین ارزشی‌ها، ژورمالیست‌ها، بزک‌کاران ج.ا، منور الفکرها، انقلابیون، براندازها و...)، نماینده طبقه نخبه ایران هست. اون‌چه در این فضا من می‌بینم، یادآور داستان «کشتی احمق‌ها» از کزینسکی هست؛‌ عده‌ای درگیر دعوای بین جناح چپ و راست و برپایی سرمایه‌داری مبتنی بر اقتصاد آزاد (یا رسیدن به ایران فدرال و اعطای حق انتخاب به ایالات)، عده‌ای به‌دنبال ملغای حجاب اجباری، عده‌ای به دنبال ستیز با همجنسگرایی‌ستیزی، عده‌ای هم ثبت احوال‌چی و... که به‌ نظرم هر سیستم‌ستیزی رو از طبقه نخبه که هیچ، بلکه از مردم عادی یا دانشجوی کافه‌نشینِ عینک ته‌گرد و پیپ‌به‌دهان هم ناامید می‌کنه. دغدغه‌های این طبقه نخبه (چه در ایران و جهان) اخلاقی و خیر هست،‌ اما انگار همه «فیل در اتاق» رو نادیده می‌گیرند، که البته بی‌تقصیرند.
      سراسر درسته. نژاد آدم در زیستبومی فرگشته که گرفتاری‌ها بسیار ساده‌تر بوده و اجتما‌ع‌ بسیار کوچکتر.
      چنانکه نسیم نیکولاس طالب در این زمینه بخوبی روشنگری کرده, کوچکی و بزرگی روندی نارژگین (nonlinear) دربر دارند, بدین
      معنی که یک سیستم میتواند تا یک آستانه‌ای بزرگ و بزرگتر شود, ولی از یک نقطه‌ی معمولا ناروشنی به آنور, ویژگی‌های کیفی
      آن سیستم تغییر پیدا میکنند. نمونه‌ی فیزیکی این پدیده را نمونه‌وار در تغییر ایستار (حالت) آب از گرمی به جوشش
      میتوان دید: مولکول‌های آب گرم میشوند گرم میشوند, ولی درست از یک آستانه‌ای به آنور از ایستار گرمی به ایستار
      جوشش میپّرند. در فیزیکی به این quantum leap یا جهش کوانتومی میگویند, چرا که از این ایستار به
      آن ایستار درجه‌ بندی‌ای در کار نیست و سیستم حقیقتا از یک ایستار به ایستاری دیگر میپّرد.

      اجتماع نیز, در جایگاه یک سیستم یا ابرسازواره (superorganism) همین ویژگی‌ را دارد. نسیم طالب به نمونه‌های
      پیش پا افتاده‌ای همچون فروشگاه‌ها اشاره میکند. یک خواربارفروشی کوچک در کوچه‌ی خانه‌ی شما رفتاری - کیفتی
      - با شما دارد و هتّا میتواند دوست شما باشد, نسیه بدهد, به سلیقه شخصی شما اهمیت بدهد, با شما نشست
      و برخواست داشته باشد. ولی زمانیکه شما به یک ابرخواربارفروشی (supermarket) بزرگ میروید که ۳۰ تن در آن
      کار میکنند و هر بار که آنجایید کسی دیگر را پشت صندوق میبینید, بهمان فراخور نیز شیوه‌ی رفتار و برخورد و برهم‌کنش شما دگرگون میشود.

      ازینرو, امروز آدمی کشش و توان رویارویی با گرفتاری‌های ابراجتماع‌های امروزین را در خود نهادینه ندارد. اگر آدمی
      را به یک تیره‌ی نخستینی بیفکنید, سازوکار‌های فرگشتین نهادینه در او بخوبی او را آماده‌ی رویارویی و زندگی در
      آن اجتماع میکنند, زیرا اندازه‌ی آن اندازه‌ای است که نژاد آدمی بیشترین زمان فرگشت خود را در آن سپری کرده است.

      کازینسکی بخوبی به این نکته پی برده و رفتارهایی که نامبردید, همان واکنش آدم و کوشش‌های بیفرجام
      او برای کنترل زندگی خود در سیستمی‌ست که بسیار بسیار بزرگتر و پیچیده‌تر از توان او در رویارویی است.

      دریافت همه‌ی اینها زمانی شدنی میشود که آدم بخوبی به این نکته پی ببرد که رفتار یک ابرسازواره (superorganism)
      متفاوت از رفتار تک تک سازواره‌‌های همانش است. درست همانجور که تک تک یاخته‌های آدمی رفتاری بسیار جداگانه
      از رفتار همه‌ی آنها با هم در جایگاه ابرسازواره‌ای به نام آدم پیدا میکنند, ابرسازواره‌ی اجتماع نیز رفتار و نیازهای
      بسیار متفاوتی از رفتار و نیاز تک تک سازواره‌های خود که آدمها باشند میتواند و پُرگاه, پیدا میکند.

      نیازهای یک اجتماع برابر با جمع نیازهای تک تک آدمهای آن اجتماع نیست,
      بساکه چیزی فراتر و متفاوت‌تر است, و آدمی در زیستبومی فرگشته که اجتماع آن
      بسیار کوچکتر و نیازها و خواسته‌های آن اجتما‌ع بسیار نزدیک‌تر به اوی شخصی بوده است.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Thanks نمایش پست ها
      در این شرایط که به نقل از شما ما تک یاخته‌هایی بی‌تأثیر روی این سوپرارگانیسم هستیم، احساس ناامیدی طبیعی هست (گرچه من از جهاتی هم امیدوارم که اینجا فعلاً جای گفتن نیست). سیستم شرایطی رو ایجاد کرده که نمی‌شه از اون جدا شد و کزینسکی‌وار زندگی کرد؛ چون همون‌طور که کزینسکی در مونتانا بود و دید که چطور جاده‌سازی در حال نابودی زیست‌بومش هست، تصمیم گرفت که دوباره به سیستم برگرده -- برای انتقام. این‌طور نیست که خودخواهانه شخصی به طبیعت فرار کنه و تصور داشته باشه که دست سیستم بیرونی از مداخله‌جویی قطع شده.
      آماج کازینسکی در کنار کینه‌جویی, پدید آوردن یک جنبش سیستم‌ستیز و فندستیز بوده است. رفتارهای او
      از روی کینه‌جویی و خونگرفتی‌ جلوی چشمانش نبوده‌اند. او نخست میکوشد زندگی خودش را از سیستم جدا کرده و برای
      خودش از این زمانی که در جهان دارد بیشترینه‌ی بهره را برده و در طبیعت سبز و به شیوه‌ی نخستینی, که بیشترین آرامش
      و خوشنودی از زندگی را به آدمی طبیعتا میدهند, سپری کند. ولی در این راستا بارها پی میبرد که چنین چیزی
      در حقیقت شدنی نیست و به دید من, در کنار آن همچون هر کس دیگری, وژدان‌درد و «گور بابای دیگران» برای
      او بخوبی کار نمیکنند و به این اندیشه میافتد که آیا راهی برای دگرگونی اوضاع براستی در دست میباشد یا نه.

      راهکار او سودجویی از شکنندگی سیستم و بدل شدن به «یاخته‌ی سرطانی» است. یاخته‌ها بوارونه‌ی آنچه
      شما گفتید توان بسیار بالایی برای نابودی و شکستن سیستم دارند, ناتوانی آنها تنها در «راستادهی» و
      کنترل سیستم است. یک یاخته بتنهایی میتواند ۴۰ تریلیون یاخته‌ی سیستم را با سرطانی شدن خود از پا درآورد.

      کازینسکی با بمبگذاری‌ها و واداشتن سیستم به چاپ آرمان‌نامه‌ی خود از این شکنندگی سودجسته و ریسک
      گیر افتادن خود را میپذیرد و همینکه خود ما امروز اینجا گفتمانی در این زمینه داریم را میتوان برآمده‌ی این تصمیم دانست.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Thanks نمایش پست ها
      این مقدمه‌چینی از اونجا بود که بپرسم راهی برای کنار اومدن یا حل این تناقضات (بیانیه‌های ضدسیستم پشت سیستم) پیدا کردید، و به‌طورکلی دیدگاهتون در این چند سال نسبت به این ماجرا عوض نشده؟‌

      راهکاری که کازینسکی در پیش مینهد, نابود کردن تکنولوژی‌های نوین و بازگشت به طبیعت سبز از دید من هم
      شدنی, هم اخلاقی و هم منطقی است. ولی برای خود من, کوچکترین گیراییای ندارد.

      بدید من, این خودآگاهی که من و شما داریم بختی نزدیک به ۰ برای پیدایش داشته, با این همه امروز پیدا شده است.
      آنچه از دید من منطقی‌تر میاید, گرچه شاید کمتر اخلاقی, ریسک کردن همه‌ی آنچه هست و نیست برای رسیدن به
      نامیرایی میباشد. بخت بسیار اندکی در دست است, که ما بتوانیم بجای پدید آوردن هوشواره‌های باهوشتر از خودمان,
      هوش خودمان را از گذر تکنولوژی افزایش بدهیم, و یکی از ویژگی‌های ابرسازواره‌‌ی اجتماع که نایکسنجی (asymmetry)
      آن باشد این را شدنی میکند; به این بیاندیشید که کمتر از ۱% مردم بیش از ۸۰% بنمایه‌ها را در دست دارند و پراکندگی
      دارایی و ثروت در اجتماع با مِهاد Pareto - معمولا هشتاد به بیست - سازگاری دارند.

      از این دیدگاه, هر کس, بسنده باهوش و تُندهوش (smart), میتواند خودش را به جایگاه آن ۱% بالا برده و از
      آنجا بیشترین کنترل و اثرگذاری را روی سیستم داشته باشد. به این بیاندیشید که تنها
      یک Elon Musk بتنهایی چه اندازه توان راستادهی دارد و چه اندازه میتواند در فرجام سرنوشت آدمی اثرگذار باشد.

      ازینرو, راهکاری که من برای خود یافتم همین بوده که جایگاه خودم را به بالاترین جایگاه شدنی رسانده
      و بیشترین اثرگذاری + و فربودین (real) خودم را داشته باشم. هیچگونه پایندانی (guarantee) نیست که من
      کامیاب باشم, ولی این شایندی (possibility) آنجاست و بستگی به خود من و هوش من دارد که بتوانم به آن دست یابم.

      شناخت ابرسازواره‌ها و واکاوی آنها یک پیش‌نیاز میباشد. زمانیکه کس پی‌میبرد یک ابرسازواره چگونه کار میکند
      و سازوکار درونی آن چیست, آنگاه بجای هرز دادن انرژی خود در چیزهایی که بی‌هوده و بی‌اثر اند, آن را در زمینه‌ای
      بکار میبندد که با کمترین کوشش بیشترین بهره را به او بدهند. نمونه‌وار بجای پرداختن به جنبش نمیدانم برابری
      جنسیتی یا بهمان و بیسار, به جنبش‌هایی میپیوندد و خود را درگیر فعالیت‌هایی میکند که به او توان
      راستین و فربودین برای راستادهی به سرنوشت خود و در اینجا, آدمی را میبخشند.

      نبایستی فراموشید, که آماج بزرگ و والا بخودی خود «انگیزه» نمیدهند و اگر هم بدهند, انگیزه‌ای زودگذر میدهند.
      کسیکه بخواهد جایگاه خودش را بالا ببرید نیاز به هوش و توش و کوش بسیار و سنجیده دارد. شما بایستی در زندگی
      خود خوشنودی‌ای پایه‌ای داشته باشید تا انگیزه برای رسیدن به چیزی والاتر پیدا کنید. بایستی تندرستی‌ای خوب
      و ماندگار داشته باشید اگر میخواهید به چیزی والا دست پیدا کنید. و سرانجام روز, بایستی رویکرد, رفتار و
      ذهنیتی نرمش‌پذیر, آشتی‌جو و سازوارپذیر در خود بپرورید تا گرفتاری‌های پیش رویتان را یک به یک از میان بردارید.

      راه بسیار ناهموار, با این همه راهی پیمودنی‌ست.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Thanks (11-13-2018)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 2 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 2 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گزین‌گویه‌ها
      از سوی Theodor Herzl در تالار هماندیشی
      پاسخ: 691
      واپسین پیک: 05-11-2015, 03:20 PM
    2. پاسخ: 18
      واپسین پیک: 09-01-2012, 04:16 PM
    3. اندر نکات امنیتی در ساخت ویلاگ
      از سوی Russell در تالار رایانه، اینترنت، تلفن‌های همراه
      پاسخ: 12
      واپسین پیک: 01-09-2012, 01:11 PM
    4. سفری به پناهگاه جیمز باندی ویکی‌لیکس!
      از سوی Dariush Rahazad در تالار دانش و فندآوری
      پاسخ: 2
      واپسین پیک: 12-17-2010, 08:27 AM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •