• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 417

    جُستار: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا می‌رویم؟

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      1- بی ربط است. به جای آن هزاران نیروگاه دیگر مشکلی نیافریدند. برای دهمین بار میگویم، اولی مهم است. معادل اتمی آن میشود: شیکاگو پایل نترکید.
      برای نخستین بار تا چه بازه‌یِ زمانی مهم است؟

      به دیگر زبان,

      ١. چرا ابرهوشواره بایستی یکبار که درست کار کرد دیگر برای همیشه درست کار کند؟

      ٢. در کنار آن, چه بر سر پژوهشگاه‌هایِ دیگری میاید که همزمان در رسیدن به ابرهوشواره میکوشند؟

      ٣. و نکته‌یِ سوم, دستیابی درست چیست, هنگامیکه هتّا امروز هم خود پژوهشگران این دسته معترف‌اند که نمیدانند
      چگونه میشود بدرستی ارزش‌هایِ آدمی را به چهره‌یِ الگوریتم در آورد و گفت, ابرهوشواره‌یِ خوب کدام است, بد کدام است.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      لازم نیست همه آنان بدانند چه میکنند، اکثریت کافی است. و کسی که نداند چه میکند ذاتا نخواهد توانست کاری انجام دهد!
      نکته گرفته نشد. گفته نشد پژوهشگر نمیداند دارد چه کار میکند, گفته شد برای اینکه کارش را بداند نیازی
      نیست اخلاق‌گرا (moralist), فیلسوف و یا جامعه‌شناس باشد. ساخت ابرهوشواره یک پرسمان تکنیکی
      است و هر آنکس که دانش برنامه‌نویسی و تکنیکی خوبی داشته باشد, میتواند با داشتن بنمایه‌هایِ بسنده به آن دست یابد.

      ازینرو, هتّا زمانیکه تنها بهترین و داناترین و خردمندترین کسان در این زمینه میپژوهیدند احتمال دستیابی به ابرهوشواره‌ای که در
      کنترل آدمی باشد نزدیک به 0 میبود, هنگامیکه این فاکتور درون محسابه میشود که برای دست‌یابی بدان نه پیش‌نیازی به دانایی و نه
      خردمندی‌‌ست, بساکه تنها دانش ناب از سازوکار مغز و برنامه‌نویسی, آنگاه احتمالات از آنچه بودند نیز چند مرتبه‌یِ بزرگی (order of magnitude) پایین‌تر میایند.





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      2- یودکوکسی کسی است که خود و دیگران را برای کرایو و حفظ نکردن مغر برادر مرده اش سرزنش میکند!!! کسی که از مخرب بودن کرایونیکس حاضر بی اطلاع است در مورد بحث پیچیده ای چون AI چه دارد بگوید؟ با این حال نگاهی میکنم ببینم چه میگوید.
      و از همینرو از او نام برده شد!




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      3- دموکراتیزه شدن هر دو روی سکه است، فناوری قابل سو استفاده را در اختیار ننه قمر قرار میدهد و در طرف دیگر امکان و اثر سو استفاده را با در اختیار قرار دادن پدافند کم میکند.
      همچنان پاسخی به این پرسش داده نشد,

      آیا فرایند دموکراتیزه شدن میتواند از نوآوری تکنولوژی‌هایِ ناخواستنی جلوگیری کند؟




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      4- هر وقت چیپ نصب کردید آنتی ویروس بریزید رویش تا کنترل نشوید! محض اطلاع امکان ساخت گردنبند شوک دهنده برای حداقل صد و بیست سال وجود داشته است و هنوز هم گله زامبی های کنترل از راه دور دیده نمیشود.

      زندگی در جهانی که مغز آدم میتواند هک بشود بی اندازه خطرناک است,
      بویژه زمانیکه این نکته دریافت شود که هک شدن همیشه شدنی‌ست,
      چنانکه امروز هم راهی ١٠٠% برای جلوگیری از هک شدن در کار نیست.





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      یودکوسکی اینجا به همان AI زندانی که اشاره کردم پرداخته است، با دو نفر ننه قمر شرط بسته سر اینکه نقش AI را بازی کند و آنها آزادش خواهند کرد. در این آزمایش بین AI و نگهبانش هرچه رد و بدل شده است را مخفی نگه داشته اند،
      آفرین, اکنون که این پژوهش را یافتید, ولی چرا نتیجه‌‌های آنرا درست و روشن نیاوردید؟

      در این آزمایش اندیشیک, که Yudkowsky نیز آنرا آزموده است, دو آدم در دو سوی گفتگو
      نقش زندانبان و زندانی را به خود میگیرند, که زندانی همان ابرهوشواره‌یِ انگارینی‌ست که میخواهد
      خود را از زندان مجازی نجات بدهد و زندانبان تنها کاری که باید بکند, همین نگشودن در بر زندانی است و بس.

      هر آینه, هتّا در این آزمایش بی اندازه ساده که زندانبان پیشاپیش میداند برای بُردن (و گرفتن ٢٠ دلار)
      هیچ کاری نباید بکند جز نگشودن در, کاربر دیگری Tuxedage در جایگاه زندانی توانسته خودش را از زندان برهاند:


      و برای رسیدن به این پیروزی او تنها نیاز به اندکی پژوهش و شخصیت‌سنجی ِ زندانبان خود داشته است:



      I'm reluctant to talk about this experiment, but I'll try to give as detailed a summary as possible, -- short of revealing what methods of attack I used.

      I spent a long time after my defeat theory-crafting and trying to think of methods of attack as well as 'Basilisks' I could have used to win. When I was contacted and asked to play this experiment, I was initially incredibly reluctant to do so, since not only did my tactics involve incredibly unethical things that I didn't like to do, I also found playing as AI incredibly cognitivily draining, in addition to the fact that I simply hated losing. (Un)fortunately for both of us, he offered me money to play, which changed my mind.

      So once I decided to win as an AI, I proceded to spend some time doing research on SoundLogic and both his reasoning and personality type. For instance, I had to gather information like: Was he a utilitarian? What kind? What were his opinions on AI? How could I convince him that an AI was friendly as opposed to unfriendly? I also relied on a lot of second hand information to create a model of him, in order to refine my arguments to specifically suit him.



      --
      چند نکته که نبایستی از یاد بُرد:

      ١. در این آزمایش, دو آدم که هوشی نزدیک و همتراز دارند توانسته‌اند همدیگر را بفریبند و از زندان بیرون بیاورند,
      آنگاه جاییکه سخن از ابرهوشواره ‌ای با هوشی میلیارد‌ها میلیارد برابر بیشتر از آدم میرود, اینکه نتواند خود را بیرون بیاورد دور از باور¹ است.

      ٢. خطای انسانی در ساخت و کنترل زندان فراموش شده است. درست همانجور که میبینیم سیستم‌هایی که امروزه بیشترین پول
      و سرمایه و مغز‌ها روی آنها گذاشته میشود نیز در سرانجام روز,‌ از یک راهی که به مغز هیچکس نرسیده هک میشوند, همانگونه نیز ساخت زندانی
      مجازی بی هیچ راه دررویی ,فرایندی بسیار خطاپذیر میباشد و ابرهوشواره‌‌ای با هوشی میلیارد‌ها بار بیشتر از آدمی را نمیتواند برای همیشه زندانی کند.

      ٣. هر ابرهوشواره‌ای برای آنکه کارکرد سودمندی داسته باشد دیر یا زود بایستی بیرون بیاید و در جهانی که یک آدم نمیتواند به آدمی با
      هوشی همتراز نیز اعتماد کامل داشته باشد, اعتماد پایه‌مندانه به ابرهوشواره‌ای میلیارد‌ها بار هوشمندتر از خودش, امری ناشو میباشد.
      روشن نیست چنین ابرهوشواره‌ای چرا نمیتواند چند تا آدم که در همسنجی با او هوشی بی اندازه ناچیز دارند را فریفته و اعتماد آنها را به خود جلب کند.


      ٤. در همه‌یِ اینها, پیش‌انگاشت بر این گذاشته شده است که بیشمار پژوهشگر و پژوهشگاهی که آن بیرون میباشند
      همگی خواهند کوشید بی چون و چرا نخست هوشواره را در یک زندان مجازی پدید بیاورند, که این چیزی بیشتر
      از یک پیش‌انگاشت نیست. در کُنش, هر پژوهشگاهی راه‌ها و روال‌ها و ایده‌هایِ خودش را دارد و هیچ
      بایدی در هیچ قانونی نیست —و نمیتواند در کُنش باشد — که پژوهشگاه را به این روش کم-ریسک‌تر سوق بدهد.

      ازینرو, واقع‌بینانه‌تر فرایند رسیدن به هوشواره میتواند سراسر تصادفی و کنارهُنود / side-effect ای از دستیابی به چیزی
      دیگر باشد. برای برشمردن یک نمونه‌یِ خوب آن, Wall-street برای ساخت ابررایانه‌هایِ هوشمندتر که در بورس تصمیم‌هایِ بهتر
      میتوانند بگیرند سرمایه‌یِ کلانی در این زمینه میتواند بگذارد, چُنانکه هماکنون نیز گذاشته است, و در این راستا آن اندازه روند بهکرد هوشواره‌ها
      را به پیش براند که با رسیدن به یک آستانه روشنی از هوش, هوشواره بی آنکه در تصمیم یا اراده‌یِ سازندگانش باشد به خودآگاهی دست‌یابد.











      ¹ برای دریافت اینکه یک ابرهوشواره در چه ترازی میاندیشید, میتوان از این همانندی ساده بهره گرفت که چگونه یک نرم‌افزار هک میشود.
      ذهن آدمی خود نرم‌افزاری میباشد که روی سخت‌افزار مغز فرگشته است و همچون هر نرم‌افزاری دیگر, دارای لغزش‌ها و خطاهای پوشیده‌یِ خود میباشد.
      چیزهایی مانند خطای چشم از نمونه‌هایِ بی‌آزار آن میباشند که ما خودآگاهانه آنها را درمیابیم, ولی برای نمونه میتواند الگویی بصری
      آن بیرون باشد که مغز پس از تنها دیدن آن از کار بیافتاد, درست بمانند رایانه‌ای که پس از انجام یک عملیات برنامه‌ریزی شده crash میکند.

      یکی از نویسندگان داستان‌هایِ علمی-تخیلی در همین زمینه داستانی دارد که در آن
      الگوهای برخالینی (fractal) یافت شده‌اند که میتوانند با یک نگاه نگرنده را به مرگ دچار کنند:

      اینکه چنین چیزی واقعیت دارد یا نه, هنوز روشن نیست, ولی آنچه بی هیچ گمانی روشن است تاثیرپذیر و خطاپذیری ذهن (نرم‌افزار) میباشد.

      یک نمونه‌یِ پیش پا افتاده‌یِ اینرا میتوان همین امروز در بازاریابان یافت که ز
      روش‌ها و ترفند‌های پُر-فریبنده‌ای آگاه‌اند که در عمل نیز بخوبی کار میکنند و شمار
      خریداران را افزایش میدهند; ذهن خریدار را به آشفتگی افکنده و تاثیر‌پذیر میسازند.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. #2
      نویسنده سوم
      Points: 4,243, Level: 41
      Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      Ignorance IS bliss
       
      ریلکس
       
      Nilftrondheim آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2015
      سن
      24
      نوشته ها
      153
      جُستارها
      3
      امتیازها
      4,243
      رنک
      41
      Post Thanks / Like
      سپاس
      67
      از ایشان 75 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      برای نخستین بار تا چه بازه‌یِ زمانی مهم است؟

      به دیگر زبان,

      ١. چرا ابرهوشواره بایستی یکبار که درست کار کرد دیگر برای همیشه درست کار کند؟

      ٢. در کنار آن, چه بر سر پژوهشگاه‌هایِ دیگری میاید که همزمان در رسیدن به ابرهوشواره میکوشند؟

      ٣. و نکته‌یِ سوم, دستیابی درست چیست, هنگامیکه هتّا امروز هم خود پژوهشگران این دسته معترف‌اند که نمیدانند
      چگونه میشود بدرستی ارزش‌هایِ آدمی را به چهره‌یِ الگوریتم در آورد و گفت, ابرهوشواره‌یِ خوب کدام است, بد کدام است.






      نکته گرفته نشد. گفته نشد پژوهشگر نمیداند دارد چه کار میکند, گفته شد برای اینکه کارش را بداند نیازی
      نیست اخلاق‌گرا (moralist), فیلسوف و یا جامعه‌شناس باشد. ساخت ابرهوشواره یک پرسمان تکنیکی
      است و هر آنکس که دانش برنامه‌نویسی و تکنیکی خوبی داشته باشد, میتواند با داشتن بنمایه‌هایِ بسنده به آن دست یابد.

      ازینرو, هتّا زمانیکه تنها بهترین و داناترین و خردمندترین کسان در این زمینه میپژوهیدند احتمال دستیابی به ابرهوشواره‌ای که در
      کنترل آدمی باشد نزدیک به 0 میبود, هنگامیکه این فاکتور درون محسابه میشود که برای دست‌یابی بدان نه پیش‌نیازی به دانایی و نه
      خردمندی‌‌ست, بساکه تنها دانش ناب از سازوکار مغز و برنامه‌نویسی, آنگاه احتمالات از آنچه بودند نیز چند مرتبه‌یِ بزرگی (order of magnitude) پایین‌تر میایند.







      و از همینرو از او نام برده شد!






      همچنان پاسخی به این پرسش داده نشد,

      آیا فرایند دموکراتیزه شدن میتواند از نوآوری تکنولوژی‌هایِ ناخواستنی جلوگیری کند؟







      زندگی در جهانی که مغز آدم میتواند هک بشود بی اندازه خطرناک است,
      بویژه زمانیکه این نکته دریافت شود که هک شدن همیشه شدنی‌ست,
      چنانکه امروز هم راهی ١٠٠% برای جلوگیری از هک شدن در کار نیست.










      آفرین, اکنون که این پژوهش را یافتید, ولی چرا نتیجه‌‌های آنرا درست و روشن نیاوردید؟

      در این آزمایش اندیشیک, که Yudkowsky نیز آنرا آزموده است, دو آدم در دو سوی گفتگو
      نقش زندانبان و زندانی را به خود میگیرند, که زندانی همان ابرهوشواره‌یِ انگارینی‌ست که میخواهد
      خود را از زندان مجازی نجات بدهد و زندانبان تنها کاری که باید بکند, همین نگشودن در بر زندانی است و بس.

      هر آینه, هتّا در این آزمایش بی اندازه ساده که زندانبان پیشاپیش میداند برای بُردن (و گرفتن ٢٠ دلار)
      هیچ کاری نباید بکند جز نگشودن در, کاربر دیگری Tuxedage در جایگاه زندانی توانسته خودش را از زندان برهاند:


      و برای رسیدن به این پیروزی او تنها نیاز به اندکی پژوهش و شخصیت‌سنجی ِ زندانبان خود داشته است:



      I'm reluctant to talk about this experiment, but I'll try to give as detailed a summary as possible, -- short of revealing what methods of attack I used.

      I spent a long time after my defeat theory-crafting and trying to think of methods of attack as well as 'Basilisks' I could have used to win. When I was contacted and asked to play this experiment, I was initially incredibly reluctant to do so, since not only did my tactics involve incredibly unethical things that I didn't like to do, I also found playing as AI incredibly cognitivily draining, in addition to the fact that I simply hated losing. (Un)fortunately for both of us, he offered me money to play, which changed my mind.

      So once I decided to win as an AI, I proceded to spend some time doing research on SoundLogic and both his reasoning and personality type. For instance, I had to gather information like: Was he a utilitarian? What kind? What were his opinions on AI? How could I convince him that an AI was friendly as opposed to unfriendly? I also relied on a lot of second hand information to create a model of him, in order to refine my arguments to specifically suit him.



      --
      چند نکته که نبایستی از یاد بُرد:

      ١. در این آزمایش, دو آدم که هوشی نزدیک و همتراز دارند توانسته‌اند همدیگر را بفریبند و از زندان بیرون بیاورند,
      آنگاه جاییکه سخن از ابرهوشواره ‌ای با هوشی میلیارد‌ها میلیارد برابر بیشتر از آدم میرود, اینکه نتواند خود را بیرون بیاورد دور از باور¹ است.

      ٢. خطای انسانی در ساخت و کنترل زندان فراموش شده است. درست همانجور که میبینیم سیستم‌هایی که امروزه بیشترین پول
      و سرمایه و مغز‌ها روی آنها گذاشته میشود نیز در سرانجام روز,‌ از یک راهی که به مغز هیچکس نرسیده هک میشوند, همانگونه نیز ساخت زندانی
      مجازی بی هیچ راه دررویی ,فرایندی بسیار خطاپذیر میباشد و ابرهوشواره‌‌ای با هوشی میلیارد‌ها بار بیشتر از آدمی را نمیتواند برای همیشه زندانی کند.

      ٣. هر ابرهوشواره‌ای برای آنکه کارکرد سودمندی داسته باشد دیر یا زود بایستی بیرون بیاید و در جهانی که یک آدم نمیتواند به آدمی با
      هوشی همتراز نیز اعتماد کامل داشته باشد, اعتماد پایه‌مندانه به ابرهوشواره‌ای میلیارد‌ها بار هوشمندتر از خودش, امری ناشو میباشد.
      روشن نیست چنین ابرهوشواره‌ای چرا نمیتواند چند تا آدم که در همسنجی با او هوشی بی اندازه ناچیز دارند را فریفته و اعتماد آنها را به خود جلب کند.


      ٤. در همه‌یِ اینها, پیش‌انگاشت بر این گذاشته شده است که بیشمار پژوهشگر و پژوهشگاهی که آن بیرون میباشند
      همگی خواهند کوشید بی چون و چرا نخست هوشواره را در یک زندان مجازی پدید بیاورند, که این چیزی بیشتر
      از یک پیش‌انگاشت نیست. در کُنش, هر پژوهشگاهی راه‌ها و روال‌ها و ایده‌هایِ خودش را دارد و هیچ
      بایدی در هیچ قانونی نیست —و نمیتواند در کُنش باشد — که پژوهشگاه را به این روش کم-ریسک‌تر سوق بدهد.

      ازینرو, واقع‌بینانه‌تر فرایند رسیدن به هوشواره میتواند سراسر تصادفی و کنارهُنود / side-effect ای از دستیابی به چیزی
      دیگر باشد. برای برشمردن یک نمونه‌یِ خوب آن, Wall-street برای ساخت ابررایانه‌هایِ هوشمندتر که در بورس تصمیم‌هایِ بهتر
      میتوانند بگیرند سرمایه‌یِ کلانی در این زمینه میتواند بگذارد, چُنانکه هماکنون نیز گذاشته است, و در این راستا آن اندازه روند بهکرد هوشواره‌ها
      را به پیش براند که با رسیدن به یک آستانه روشنی از هوش, هوشواره بی آنکه در تصمیم یا اراده‌یِ سازندگانش باشد به خودآگاهی دست‌یابد.











      ¹ برای دریافت اینکه یک ابرهوشواره در چه ترازی میاندیشید, میتوان از این همانندی ساده بهره گرفت که چگونه یک نرم‌افزار هک میشود.
      ذهن آدمی خود نرم‌افزاری میباشد که روی سخت‌افزار مغز فرگشته است و همچون هر نرم‌افزاری دیگر, دارای لغزش‌ها و خطاهای پوشیده‌یِ خود میباشد.
      چیزهایی مانند خطای چشم از نمونه‌هایِ بی‌آزار آن میباشند که ما خودآگاهانه آنها را درمیابیم, ولی برای نمونه میتواند الگویی بصری
      آن بیرون باشد که مغز پس از تنها دیدن آن از کار بیافتاد, درست بمانند رایانه‌ای که پس از انجام یک عملیات برنامه‌ریزی شده crash میکند.

      یکی از نویسندگان داستان‌هایِ علمی-تخیلی در همین زمینه داستانی دارد که در آن
      الگوهای برخالینی (fractal) یافت شده‌اند که میتوانند با یک نگاه نگرنده را به مرگ دچار کنند:

      اینکه چنین چیزی واقعیت دارد یا نه, هنوز روشن نیست, ولی آنچه بی هیچ گمانی روشن است تاثیرپذیر و خطاپذیری ذهن (نرم‌افزار) میباشد.

      یک نمونه‌یِ پیش پا افتاده‌یِ اینرا میتوان همین امروز در بازاریابان یافت که ز
      روش‌ها و ترفند‌های پُر-فریبنده‌ای آگاه‌اند که در عمل نیز بخوبی کار میکنند و شمار
      خریداران را افزایش میدهند; ذهن خریدار را به آشفتگی افکنده و تاثیر‌پذیر میسازند.

      1- برای اینکه همان یکبار تکلیف را روشن خواهد کرد: انقراض حیات یا یوتوپیا. انقراض که هیچ اما در حالت یوتوپیا اگر هم نیازی به ساخت هوش مصنوعی دیگری احساس شد یا پژوهش های رقیب به زباله دانی انداخته نشده بودند، کج نخواهند رفت زیرا یک superintelligence پروسه را پاسداری میکند. کلا مانند این است که بپرسید چرا انسان یک بار از میمون تکامل یافت. اگر هم منظورتان از همیشه درست کار کردن تضمین پایداری اولی است، باید گفت که رشد و توسعه تصاعدی هوش محدود به منابع است و تکلیف اینکه AI چه خواهد شد در زمان کوتاهی روشن میشود. همچنین پایداری و "خوب" بودنش قبلا در شبیه سازی اثبات شده است.


      2- ساخت هوش مصنوعی کاری تیمی، پیچیده، چند مرحله ای و تحت نظارت ارگانی بزرگتر است. چنین نیست که یک برنامه نویس در زیر زمین خانه اش بنشیند آن را انجام دهد و بدون آزمایش آن را آزاد کند!


      3- چه خوب! اگر کار مفیدی بلد نیست حداقل در آگاهی رسانی عمومی کاری را پیش میبرد.


      4- دموکراتیزاسیون بی طرف است، زیرا هم آفند و هم پدافند را در اختیار عموم میگذارد. این شما بودید که قبل از حضور من تنها روی " خطر آفند در دست همگان" تمرکز کرده بودید، البته اسمی روی آن نگذاشته بودید. دموکراتیزه شدن پس از تولید تکنولوژی روی آنکه به دست چه کسی و چرا میرسد تاثیر میگذارد نه روی روند و خواستنی بودن تولید آنها.


      5- ما هم اکنون در جهانی زندگی میکنیم که هک شدن رایانه ها بی اندازه خطرناک است، بی زحمت بلاک باستر تولید نفرمایید!


      6- AI نباید با محقق صحبت کند، اصلا نباید متوجه شود که درون شبیه سازی است! شما اختیار تام روی سرعت و محتوای فکر آزمایشتان دارید! AI in box یعنی باید مانند نئو در ماتریکس سرگردان باشد، چطور این نوابغ آن به هانیبال و کلاریس تبدیل میکنند اسپاگتی اعلم! از اینها بگذریم، از آنجایی که این استعداد های کشف نشده محتوای مکالمه شان را علنی نمیکنند، ادعاهایشان به درد عمه شان میخورد! افزون بر این، در دنیایی که اجازه دهند یک راس ننه قمر از اهریمن نگهبانی کند، هر چه به سرشان بیاید حقشان است. این سناریو به قدری مضحک است که نشستن یک شامپانزه جلوی چمدان اتمی آمریکا! هرگز یک نفر را به این کار نمیگمارند، و نه هر کسی را. بالاخره باید بگویم تصمیم با شماست که این ایده باسیلیسک هک چه اندازه تخمی تخیلی است. و بله، از تشنج حساس به نور اطلاع دارم.
      I am a degenerate

    3. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      1- برای اینکه همان یکبار تکلیف را روشن خواهد کرد: انقراض حیات یا یوتوپیا. انقراض که هیچ اما در حالت یوتوپیا اگر هم نیازی به ساخت هوش مصنوعی دیگری احساس شد یا پژوهش های رقیب به زباله دانی انداخته نشده بودند، کج نخواهند رفت زیرا یک superintelligence پروسه را پاسداری میکند.
      آرمانشهر چیست؟
      یکی از پرسشهای پیش پا افتاده‌ای که بسیاری از مشتاقان تکینگی همواره ناخودآگاه نادیده میگیرند همین است
      که آرمانشهر یکی, میتواند دوزخ‌شهر دیگری باشد و زمانیکه نیاز به "تعریف" این آرمانشهر میرسد نمیتوانند آنرا فرمولیزه کنند.

      برای دریافت سُتُرگی پرسمان خوانده شود: Coherent Extrapolated Volition - Machine Intelligence | intelligence.org


      چه بر سر پژوهش‌هایِ همروند میآید؟
      در تکینگی فندین همیشه پایه بر این است که با دستیابی به یک ابرهوشواره‌یِ خوب — که روشن خوب
      چگونه — دیگر همه چیز بهشت میشود و ابرهوشواره‌یِ خوب نمیگذارد هیچ سازمان و پژوهشگاه دیگری به ابرهوشواره دست‌یابد.

      پرسش: چگونه نمیگذارد, با کنترل مغزی؟





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      کلا مانند این است که بپرسید چرا انسان یک بار از میمون تکامل یافت.
      طبیعت در جایگاه فرگشتار (evolver) یکسان‌انگار میباشد, ولی ابرسازواره‌یِ تکنولوژیک در راستای
      سود خود پیش میرود که بباید, برابر با سود سازوارگان خود (آدمیان) نیست: نبود یکسان‌انگاری (بی‌تفاوتی).

      و از دیدگاهی دیگر, آری میمون‌ها خودآگاهی آنچنانی ندارند و نمیدانند چه کاری آنها را نابود میسازد. آدمی در جایگاه گونه‌ای باهوشتر,
      هنگامیکه میداند قرار است "تکامل زوری به هوشواره‌ها" پیدا کند و با آنها جایگزین و پس نیست و نابود بشود, آیا نبایستی میمون‌وارانه رفتار نکند؟





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      همچنین پایداری و "خوب" بودنش قبلا در شبیه سازی اثبات شده است.
      چگونه خوب بودنش روشن شده؟
      و چگونه روشن شده که برای همیشه خوب میماند؟




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      2- ساخت هوش مصنوعی کاری تیمی، پیچیده، چند مرحله ای و تحت نظارت ارگانی بزرگتر است. چنین نیست که یک برنامه نویس در زیر زمین خانه اش بنشیند آن را انجام دهد و بدون آزمایش آن را آزاد کند!
      و این در حقیقت بخش ناخواستنی و بد آن به شمار میرود. چنانکه میدانند, اگر راستادهی آینده در دستان یک تن دو کس
      تنها میبود, آنگاه امیدواری بسیار بسیار بالاتری میرفت که آینده دستکم,‌ دورنمای بهتری داشته باشد, ولی هنگامیکه آینده
      به دستان ابرسازواره‌هایی سپرده میشود که اراده‌یِ بزرگتر از چند تن بر آنها استوار است, کارها از کنترل آدمی بیرون میایند.

      در یک تیره‌یِ نخستینی برای نمونه, کس توان راستادهی بسیار بالایی بر سرنوشت خود دارد و میتواند در
      فرایند‌هایِ تصمیم‌گیری نقشی بسزا داشته باشد, ولی در یک مردم‌سالاری صد میلیون تنه, توان راستادهی کس هتّا
      زمانیکه به خواست و رای وی ارجی راستین نهاده شود, به یک در صد میلیونی بسیار ناچیز و چشم‌پوشیدنی کاهش میابد:

      =>

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbo
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      من که سال هاست رای نمیدم . واقعا رای دادن ما چه فایده ای داره ؟ نظام به نظر من هماهنگ تر از هر زمان دیگه ای داره عمل میکنه و همه جناح ها به خوبی با هم در تعامل هستن ... بقیه مسائل نمایش و بازی هست !!
      گیریم که رای شما را هم میشمردند. ١:٧٠٠٠٠٠٠٠ اهمیّتی دارد؟


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      3- چه خوب! اگر کار مفیدی بلد نیست حداقل در آگاهی رسانی عمومی کاری را پیش میبرد.
      و در زمانیکه ابرهوشواره‌یِ نیک دارد آگاهی‌رسانی میکند,
      پژوهشگران و دانشمندان دیگر درین زمینه آیا از نوآوری بازایستاده‌اند؟




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      4- دموکراتیزاسیون بی طرف است، زیرا هم آفند و هم پدافند را در اختیار عموم میگذارد. این شما بودید که قبل از حضور من تنها روی " خطر آفند در دست همگان" تمرکز کرده بودید، البته اسمی روی آن نگذاشته بودید. دموکراتیزه شدن پس از تولید تکنولوژی روی آنکه به دست چه کسی و چرا میرسد تاثیر میگذارد نه روی روند و خواستنی بودن تولید آنها.
      و ازینرو, ابزاری سراسر ناکارآمد در جلوگیری از پیدایش و نوآوری تکنولوژی‌هایِ ویرانگر و نیست کننده است.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      5- ما هم اکنون در جهانی زندگی میکنیم که هک شدن رایانه ها بی اندازه خطرناک است، بی زحمت بلاک باستر تولید نفرمایید!
      هک شدن رایانه ≠ هک شدن مغز





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nilftrondheim نمایش پست ها
      6- AI نباید با محقق صحبت کند، اصلا نباید متوجه شود که درون شبیه سازی است! شما اختیار تام روی سرعت و محتوای فکر آزمایشتان دارید! AI in box یعنی باید مانند نئو در ماتریکس سرگردان باشد، چطور این نوابغ آن به هانیبال و کلاریس تبدیل میکنند اسپاگتی اعلم! از اینها بگذریم، از آنجایی که این استعداد های کشف نشده محتوای مکالمه شان را علنی نمیکنند، ادعاهایشان به درد عمه شان میخورد! افزون بر این، در دنیایی که اجازه دهند یک راس ننه قمر از اهریمن نگهبانی کند، هر چه به سرشان بیاید حقشان است. این سناریو به قدری مضحک است که نشستن یک شامپانزه جلوی چمدان اتمی آمریکا! هرگز یک نفر را به این کار نمیگمارند، و نه هر کسی را. بالاخره باید بگویم تصمیم با شماست که این ایده باسیلیسک هک چه اندازه تخمی تخیلی است. و بله، از تشنج حساس به نور اطلاع دارم.

      درست است, و برای پیشگیری از این آینده‌یِ بیمناک, راه روشن است.



      نکته‌یِ گیرا: روشن نیست چرا «یک راس قمر» ناخواستنی‌تر از «یک انبوهه قمر» است.







      .
      ویرایش از سوی Mehrbod : 02-21-2016 در ساعت 01:17 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    4. #4
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      درست است, و برای پیشگیری از این آینده‌یِ بیمناک, راه روشن است.



      نکته‌یِ گیرا: روشن نیست چرا «یک راس قمر» ناخواستنی‌تر از «یک انبوهه قمر» است.
      درود مهربد جان

      آیا با The Managerial Revolution آشنایی داری؟ اگر آری نظرت چیست؟

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    5. #5
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      درود مهربد جان

      آیا با The Managerial Revolution آشنایی داری؟ اگر آری نظرت چیست؟
      درود و شادمان از دیدن دوباره ات.

      نه, من ایده‌یِ چندانی نداشتم ولی نایکراست درباره‌یِ آن آگاه شده بودم. امروز کمی هم درباره‌یِ آن خواندم. چه نکته‌ای درباره‌یِ آن چشمت را گرفته؟


      --
      در گفتمان تکنولوژی به این پیشتر پرداخته شده که تنها چند فاکتور ابژه در راستادهی کلی و راهی که جهان میرود
      اثرگذار میباشند و مهمترین آنها, همین میباشد که کدامیک به شکوفایی اقتصادی و بازدهی بالاتر و آسودگی بیشتر میانجامد.

      آماج سیستم تکنولوژیک, که کلان-ابرسازواره و سیستمی‌ باشد که همه‌یِ خُرد-ابرسازواره‌هایِ دیگر همچون دولت‌ها, ابرشرکت‌ها و
      دیگرها را در خود درگنجانده باشد, پیشرفت تکنیکی و گسترش تکنولوژی میباشد. در این راستا, سیستم خود از وند‌ها‌یِ گوناگونی ساخته شده است
      و برای نمونه مغز و موتور سیستم را میتوان همان سرمایه‌داری ِ لیبرالیستیک انگاشت که تا به امروز کارآمدترین و بهینه‌ترین مولفه (component) در
      جایگاه موتور پیش‌ران بوده است, ازینرو که بسادگی, کشورهایی که به سرمایه‌داری از گونه‌یِ لیبرال روی نیاورده‌اند در رقابت از دیگر کشورها پس
      افتاده‌اند و سرنوشت در پیش روی آنها از دو حالت بیرون نیست, یا تن به پذیرش داده و یا با پافشاری خود را به نیستی خواهند افکند.

      نمونه‌وار میتوان برانگاشت که ایران ِ امروز با باز کردن درهای سیاسی به آمریکا دارد
      کم کم تن به همان پذیرش میدهد, چه که اگر ندهد سرنوشتی جز نیستی در پی نخواهد داشت.


      آنچه در انقلاب «مدیریتی» شایان برنگرش بود پرداختن به این نکته بود که کارها را کم کم نه کسانی که بیشترین سرمایه, بساکه
      کسانیکه بیشترین کاردانی را داشته باشند خواهند گرداند, و این خود امروز تا به اندازه‌یِ بسیار بالایی درست است. امروزه گرچه
      سرمایه‌داران همچنان نقش بسزایی در گرداندن کارها دارند, ولی در کنار آنان دیوانسالاران (بوروکراتها), فندسالاران (تکنوکرات‌ها) و بیشمار
      کسان دیگری هم هستند که در گردانش کارها نقشی بسزا و ناگسستنی ایفا میکنند و همه‌یِ اینها ازینرو بوده که سیستم تکنولوژیک,
      «شایسته‌سالاری (مریتوکراسی)» را امری بسیار سودمند یافته است و هیچ چیز بمانند شایسته‌سالاری سفت و سخت (مانند چیزیکه
      در ژاپن یا آلمان مشاهده میشود) نتوانسته است چرخ‌هایِ کشور را بگرداند و به شکوفایی اقتصادی و برتری ِ تکنولوژیک بیانجامد.

      پس از این نگاه, همین امروز هم در کشورهای پیشتاز کمتر کس ناشایسته‌ای در صدر کارها یافت میشود, ولی نکته‌یِ بسیار مهمی
      که باید همواره در یاد داشت این است که بباید, این گرایش‌ها نمای نزدیک‌شان هیچکدام بد یا ناگوار نخواهد بود, چه که «احساس
      خوشنودی»از زندگی یکی از پارامتر‌هایِ کمابی مهم دیگر است که در شکوفایی و پیشرفت نقش دارد و در همین راستا, پیدایش این
      همه گروهک‌هایِ فعّال اجتماعی, یکی برای نام بُردن همین ستیز با مردستیزی — که خود ما نیز در آن اینجا اندک نقشی
      داشته‌ایم — همگی بر این راستا پیش میروند که تنش‌هایِ اجتماعی را کاسته و به احساس رضایت و خوشنودی از زندگی, بیافزایند.

      پس برای کسیکه که میخواهد آینده‌ نزدیک را پیشبینی کند, آینده پیش رو را سیستم اقتصادی/مدنی‌ای دربر میگیرد که
      بیشترین بهینگی (در شایسته‌سالاری, مردم‌سالاری و ...) و کمترین تنش (احساس ناخوشنودی از زندگی, افسردگی و ..) را
      بتواند همزمان با هم فراهم بیاورد و انقلاب مدیریتی میتواند یکی از گزینه‌ها باشد, ولی گزینه‌یِ چشمگیری
      نیست, چرا که دیوانسالاری یکی از فاکتورهای مهم تنش‌زا و مهمتر از, بازدارنده‌یِ شکوفایی به شمار میرود.


      روشن است اینها تنها تئوری و خراشیدن در چهره‌یِ کلی میباشد, اگر سیستمی بتواند پدید بیاید که گرچه تنش‌زا و افسرده کننده, ولی
      همچنان شکوفا باشد, بروشنی در این رقابت چیره خواهد شد. فرنمونه‌یِ خوب آن اینجا سیستم کشورداری ژاپن است که گرچه بی
      اندازه تنش‌زا و افسردگی‌ساز, ولی همزمان بسیار کارا (efficient) میباشد و هنوز الگوی بسیاری از کشورها, من‌جمله خود ایران به شمار میرود.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. #6
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      درود و شادمان از دیدن دوباره ات.

      نه, من ایده‌یِ چندانی نداشتم ولی نایکراست درباره‌یِ آن آگاه شده بودم. امروز کمی هم درباره‌یِ آن خواندم. چه نکته‌ای درباره‌یِ آن چشمت را گرفته؟
      به همچنین.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      در گفتمان تکنولوژی به این پیشتر پرداخته شده که تنها چند فاکتور ابژه در راستادهی کلی و راهی که جهان میرود
      اثرگذار میباشند و مهمترین آنها, همین میباشد که کدامیک به شکوفایی اقتصادی و بازدهی بالاتر و آسودگی بیشتر میانجامد.

      آماج سیستم تکنولوژیک, که کلان-ابرسازواره و سیستمی‌ باشد که همه‌یِ خُرد-ابرسازواره‌هایِ دیگر همچون دولت‌ها, ابرشرکت‌ها و
      دیگرها را در خود درگنجانده باشد, پیشرفت تکنیکی و گسترش تکنولوژی میباشد. در این راستا, سیستم خود از وند‌ها‌یِ گوناگونی ساخته شده است
      و برای نمونه مغز و موتور سیستم را میتوان همان سرمایه‌داری ِ لیبرالیستیک انگاشت که تا به امروز کارآمدترین و بهینه‌ترین مولفه (component) در
      جایگاه موتور پیش‌ران بوده است, ازینرو که بسادگی, کشورهایی که به سرمایه‌داری از گونه‌یِ لیبرال روی نیاورده‌اند در رقابت از دیگر کشورها پس
      افتاده‌اند و سرنوشت در پیش روی آنها از دو حالت بیرون نیست, یا تن به پذیرش داده و یا با پافشاری خود را به نیستی خواهند افکند.

      نمونه‌وار میتوان برانگاشت که ایران ِ امروز با باز کردن درهای سیاسی به آمریکا دارد
      کم کم تن به همان پذیرش میدهد, چه که اگر ندهد سرنوشتی جز نیستی در پی نخواهد داشت.
      درگیری وسواس گونه برای بهینه سازی خصیصه‌یِ سیستم است، ولی همین آنرا شکننده میکند و موجب مشکلات بیشتر میشود. بنظر میرسد که نگاه آن بسیار کوتاه مدت است.

      درباره‌یِ ایران گمان میکنم این درست باشد، ولی در کل ایران همواره تحت تاثیر غرب بوده. چه در اکتویسم امروزش و چه در انقلابی گری دیروزش که تحت تاثیر جو ناآرام زمان خود بود.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      پس از این نگاه, همین امروز هم در کشورهای پیشتاز کمتر کس ناشایسته‌ای در صدر کارها یافت میشود, ولی نکته‌یِ بسیار مهمی
      که باید همواره در یاد داشت این است که بباید, این گرایش‌ها نمای نزدیک‌شان هیچکدام بد یا ناگوار نخواهد بود, چه که «احساس
      خوشنودی»از زندگی یکی از پارامتر‌هایِ کمابی مهم دیگر است که در شکوفایی و پیشرفت نقش دارد و در همین راستا, پیدایش این
      همه گروهک‌هایِ فعّال اجتماعی, یکی برای نام بُردن همین ستیز با مردستیزی — که خود ما نیز در آن اینجا اندک نقشی
      داشته‌ایم — همگی بر این راستا پیش میروند که تنش‌هایِ اجتماعی را کاسته و به احساس رضایت و خوشنودی از زندگی, بیافزایند.
      آری اکتویسم و فعالیت سیاسی مطلوب سیستم است ولی در چهار چوب تعریف شده. اساسا اکتویسم واژه‌ای برای سپیدنمایی کار سیاسی است، این زمانی مطلوب بود و هنوز هم مطلوب است که مثلا کس آنارشیست شود و بطرز بامزه‌ای در سیستم پذیرفته شود. ولی هر فعالیت سیاسی مطلوب سیستم نیست تنها نوع بیخطر آن مقبول است. اگر کسی امیدوار است تنها با منطق تغییر ایجاد کند در دنیای رسانه‌هایِ جمعی میتواند نادیده گرفته شود. ولی اگر کس میتواند موثر باشد نه. خود فعالیت در ترویج مردانگی به جای فمینیسم همچنان برای سیستم مهم است چرا که مهار کردن جامعه‌ای که در آن تستسترون بیشتری جریان دارد سختتر است.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      روشن است اینها تنها تئوری و خراشیدن در چهره‌یِ کلی میباشد, اگر سیستمی بتواند پدید بیاید که گرچه تنش‌زا و افسرده کننده, ولی
      همچنان شکوفا باشد, بروشنی در این رقابت چیره خواهد شد. فرنمونه‌یِ خوب آن اینجا سیستم کشورداری ژاپن است که گرچه بی
      اندازه تنش‌زا و افسردگی‌ساز, ولی همزمان بسیار کارا (efficient) میباشد و هنوز الگوی بسیاری از کشورها, من‌جمله خود ایران به شمار میرود.
      اینها درست، ولی چرا باید سیستمی سعی کند به کل جهان مسلط شود؟
      اگر مساله منابع انسانی است که سمت راست منحنی زنگوله‌ای کشورهای دیگر را در هر صورت به خود جذب میکند، برای تامین طبقه‌یِ مدیر خود. از طرف دیگر مردم مختلف توانایی متفاوتی برای ایجاد سیستم‌هایِ بزرگ دارند. مثلا حتی کره‌یِ شمالی هم کاراتر از ایران خودمان بنظر میرسد.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    7. یک کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (02-23-2016)

    8. #7
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      آری اکتویسم و فعالیت سیاسی مطلوب سیستم است ولی در چهار چوب تعریف شده. اساسا اکتویسم واژه‌ای برای سپیدنمایی کار سیاسی است، این زمانی مطلوب بود و هنوز هم مطلوب است که مثلا کس آنارشیست شود و بطرز بامزه‌ای در سیستم پذیرفته شود. ولی هر فعالیت سیاسی مطلوب سیستم نیست تنها نوع بیخطر آن مقبول است. اگر کسی امیدوار است تنها با منطق تغییر ایجاد کند در دنیای رسانه‌هایِ جمعی میتواند نادیده گرفته شود. ولی اگر کس میتواند موثر باشد نه. خود فعالیت در ترویج مردانگی به جای فمینیسم همچنان برای سیستم مهم است چرا که مهار کردن جامعه‌ای که در آن تستسترون بیشتری جریان دارد سختتر است.
      سراسر درست است. در گفتمان تکنولوژی این گونه‌ها فعّالیت‌ها را فعّالیت‌هایِ جانشین (surrogate activities) نامیده‌اند که کارکردی
      بجز "خوشنودسازی" و "آرام کردن نیازهای درونی برای کنترل" ندارند. کسیکه در جامعه‌یِ مدرن امروز خودش را آنارشیست میبیند
      و میپندارد با دشتن مدل موی بهمان و برخورد اجتماعی بیسار دارد با سیستم ِ تحمیل‌کننده‌یِ پیرامونش میستیزد در واقعیت
      کاری بجز یک سرگرمی سرگرم‌کننده برای خودش نیافته است. زمانهایی هست که آری, این فعّالیت‌ها ناگاه
      جدّی‌ و اثرگذار میشوند و برای چندی سبیستم را به تنش و آشوب دچار میکنند, مانند جنبش فمینیسم, ولی این تب و تابها همه
      زودگذر بوده و سیستم تکنولوژیک بزودی با آنها سازوار میشود و آنها را در خود فرومیگوارد (assimiliates) و بخشی از پیکر خود میسازد.

      پس گرچه برخی رویکرد‌ها برای سیستم تنش‌زاتر به شمار میروند, برای نمونه سرمایه‌داری در برابر سوسیالیسم تنش‌‌زایی بالاتری دارد,
      ولی در برابر شکوفایی و رشد اقتصادی بسیار بزرگتری هم دربر دارد, یا رواج مردانگی میتواند در کوته‌زمان تنشزا باشد, ولی دیر یا زود
      سیستم دوباره به پایداری خواهد رسید و اینبار فعّالان اجتماعی که به خواسته‌یِ خود رسیده‌اند باری دیگر دچار احساس کمبود و نیاز شده و
      دنبال درست کردن مشکلی دیگر میروند. در حقیقت کازینسکی بخوبی در جایگاه آزمایشی اندیشیک به این پرداخته است که اگر پنداشته
      شود همه‌یِ مشکلات و گرفتاری‌هایی که امروزه فعّالان اجتماعی یا همان چپ‌ها بدنبال برداشتن میباشند ناگهان درست و برداشته شوند, آیا این
      فعّالان اجتماعی پس آن سراسر خوشنود شده و به آرامی میرسند, و یا اینکه نه و باز به دنبال "برداشتن" مشکلی نو و گرفتاری‌ای تازه خواهند آمد؟



      220. Suppose you asked leftists to make a list of ALL the things that were wrong with society, and then suppose you instituted EVERY social change that they demanded. It is safe to say that within a couple of years the majority of leftists would find something new to complain about, some new social “evil” to correct because, once again, the leftist is motivated less by distress at society’s ills than by the need to satisfy his drive for power by imposing his solutions on society.

      Industrial Society and its future - The danger of leftism






      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      اینها درست، ولی چرا باید سیستمی سعی کند به کل جهان مسلط شود؟
      این برآیندی منطقی‌ست از واپسماندگی تکنولوژیک و اقتصادی در میدان رقابت.

      ارزش‌هایِ آدمی فاکتور آنچنانی به شمار نمیروند, فاکتورهای ابژه و سرنوشت‌سازتر
      شکوفایی اقتصادی, پیشرفت تکنولوژیک و نرخ رشد و گسترش در همسنجی با دیگر کشورها میباشند.

      چرایی این ساده است, بیانگاریم دو کشور A و B هستند که کشور A به ارزش‌هایِ آدمی پایبند و به خوشنودی آدمی
      بسیار بها میدهد, ولی در زمینه‌هایِ اقتصادی و تکنولوژیک رشدی بسیار کند دارد. کشور B بوارونه, ارزش‌هایِ آدمی را در
      جایگاه دوّمینه (secondary) نگه داشته و بجای آن در زمینه‌هایِ اقتصادی و پیشرفت فندین رشد بسیار تندتر و گسترده‌ای دارد.

      با گذشت زمان کدامیک بجا میماند, کشوری که ارزش‌هایِ آدمی و بهزیستی وی
      را بیشتر از همه پاس داشته, یا کشوری که در پیشرفت و گسترش پیشتاز است؟

      --
      آنچه امروز در روند جهانی‌سازی بیشتر از هر زمان دیگری به چشم میخورد همین است که همه‌یِ کشورها دارند به یک
      راه و روش روی میآورند و همه‌یِ فرهنگ‌ها دارند به یک سَرفرهنگ (Leitkultur - WiKi) می‌گرایند
      و همه‌یِ اقتصادها به یک سیستم اقتصادی, همه‌یِ روش‌هایِ آموزشیک به یک سیستم آموزش‌و‌پرورشیک و همینجور
      به پیش, چراکه فرهنگ چیره, سیستم اقتصادی چیره و ... فاکتورهای ابژه‌ای به شمار میروند که در بجاماندگی
      و فرازیست, و یا افسهش (perish) و نابودی آهسته ولی پیوسته‌یِ کشور نقشی سرنوشت‌ساز ایفا میکنند. کشوری که خود
      را همساز و همرنگ نسازد, سرنوشتی بجز نابودی برای خود نخریده است. کشوری که نیز خود را همرنگ و همساز نموده به
      سرنوشتی بجز سرنوشت کشور الگو دچار نخواهد شد و این دو گزینه هیچگاه از بد,سازواری, و یا بدتر, نابودی, بیرون نخواهند بود.





      .
      ویرایش از سوی Mehrbod : 02-23-2016 در ساعت 05:56 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    9. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (02-25-2016)

    10. #8
      نویسنده سوم
      Points: 4,243, Level: 41
      Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      Ignorance IS bliss
       
      ریلکس
       
      Nilftrondheim آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2015
      سن
      24
      نوشته ها
      153
      جُستارها
      3
      امتیازها
      4,243
      رنک
      41
      Post Thanks / Like
      سپاس
      67
      از ایشان 75 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      آرمانشهر چیست؟
      یکی از پرسشهای پیش پا افتاده‌ای که بسیاری از مشتاقان تکینگی همواره ناخودآگاه نادیده میگیرند همین است
      که آرمانشهر یکی, میتواند دوزخ‌شهر دیگری باشد و زمانیکه نیاز به "تعریف" این آرمانشهر میرسد نمیتوانند آنرا فرمولیزه کنند.

      برای دریافت سُتُرگی پرسمان خوانده شود: Coherent Extrapolated Volition - Machine Intelligence | intelligence.org


      چه بر سر پژوهش‌هایِ همروند میآید؟
      در تکینگی فندین همیشه پایه بر این است که با دستیابی به یک ابرهوشواره‌یِ خوب — که روشن خوب
      چگونه — دیگر همه چیز بهشت میشود و ابرهوشواره‌یِ خوب نمیگذارد هیچ سازمان و پژوهشگاه دیگری به ابرهوشواره دست‌یابد.

      پرسش: چگونه نمیگذارد, با کنترل مغزی؟







      طبیعت در جایگاه فرگشتار (evolver) یکسان‌انگار میباشد, ولی ابرسازواره‌یِ تکنولوژیک در راستای
      سود خود پیش میرود که بباید, برابر با سود سازوارگان خود (آدمیان) نیست: نبود یکسان‌انگاری (بی‌تفاوتی).

      و از دیدگاهی دیگر, آری میمون‌ها خودآگاهی آنچنانی ندارند و نمیدانند چه کاری آنها را نابود میسازد. آدمی در جایگاه گونه‌ای باهوشتر,
      هنگامیکه میداند قرار است "تکامل زوری به هوشواره‌ها" پیدا کند و با آنها جایگزین و پس نیست و نابود بشود, آیا نبایستی میمون‌وارانه رفتار نکند؟







      چگونه خوب بودنش روشن شده؟
      و چگونه روشن شده که برای همیشه خوب میماند؟






      و این در حقیقت بخش ناخواستنی و بد آن به شمار میرود. چنانکه میدانند, اگر راستادهی آینده در دستان یک تن دو کس
      تنها میبود, آنگاه امیدواری بسیار بسیار بالاتری میرفت که آینده دستکم,‌ دورنمای بهتری داشته باشد, ولی هنگامیکه آینده
      به دستان ابرسازواره‌هایی سپرده میشود که اراده‌یِ بزرگتر از چند تن بر آنها استوار است, کارها از کنترل آدمی بیرون میایند.

      در یک تیره‌یِ نخستینی برای نمونه, کس توان راستادهی بسیار بالایی بر سرنوشت خود دارد و میتواند در
      فرایند‌هایِ تصمیم‌گیری نقشی بسزا داشته باشد, ولی در یک مردم‌سالاری صد میلیون تنه, توان راستادهی کس هتّا
      زمانیکه به خواست و رای وی ارجی راستین نهاده شود, به یک در صد میلیونی بسیار ناچیز و چشم‌پوشیدنی کاهش میابد:

      =>







      و در زمانیکه ابرهوشواره‌یِ نیک دارد آگاهی‌رسانی میکند,
      پژوهشگران و دانشمندان دیگر درین زمینه آیا از نوآوری بازایستاده‌اند؟






      و ازینرو, ابزاری سراسر ناکارآمد در جلوگیری از پیدایش و نوآوری تکنولوژی‌هایِ ویرانگر و نیست کننده است.





      هک شدن رایانه ≠ هک شدن مغز








      درست است, و برای پیشگیری از این آینده‌یِ بیمناک, راه روشن است.



      نکته‌یِ گیرا: روشن نیست چرا «یک راس قمر» ناخواستنی‌تر از «یک انبوهه قمر» است.







      .
      1-چشم، میخوانم ببینم یوتوپیا مشکلش چیست. و خیر، با اولین AI خوب دیگر نیازی به دیگری احساس نمیشود و پژوهش های دیگر رها خواهند شد. اگر هم ادامه داده شوند (مثلا بگویند Redundancy لازم داریم، مانند ابرقدرت ها) تحت نظارت AI اولی از کنترل خارج شدن آنها ممکن نخواهد بود و جای نگرانی نیست!


      2- منظور از آن، متناظر قرار دادن ساخت AI با ساخت انسان بود، پله ای دیگر در تکامل. چطور آن را به نابودی انسان ارتباط میدهید نمیدانم. میمون های جد انسان نابود نشدند، تکامل یافتند. همین بحثی که در پیش رو داریم را نیز من به زور میتوانم جدی بگیرم، اتفاقی که در دنیا واقعی رخ خواهد داد تکینگی به سبک کورتزویل است، نه ساخت معجزه آمیز AI از سوی انسان هایی که خود دیجیتایز نشده اند!


      3- آن را آزمایش کرده اید قبل از رها کردن - ناپایداری مورد ادعای AI بر قابلیت خود ارتقایی آن استوار است، در حالی که گسترش و تغییر در جایی به دلیل محدود بودن ماده، انرژی و اطلاعات باید متوقف شود. در اینجاست که AI سرطانی ما دیگر نمیتواند رشد کند و به حالت پایدار میرسد.

      4- اولا ر. ک. به 2، ثانیا تصمیم گیری بر اساس عقل، برنامه ریزی و قانون است نه نظر جمعی. اسپاگتی کسی که نام جمهوری های مبتنی بر قانون اساسی غربی را به "دموکراسی" تغییر داد، تا ابد در کچاپ سرد بسوزاند!


      5- منظور یودکوسکی بود! AI ما مگر اکتیویست است که اطلاع رسانی کند؟


      6- بله، و همچنین ابزاری سراسر ناکارآمد در جلوگیری از پیدایش و نوآوری تکنولوژی‌هایِ مقابله گر و سازنده است.


      7- البته، اما لطفا توضیح دهید آسانی و خطر آنها چه تفاوتی دارند!


      8- یک راس ننه قمر ناخواستنی تر از یک انبوهه متخصص، دیسیپلین مند، با تجربه، قابل اعتماد، بدون عقده و ... است. قبلا هم گفته ام، فکر میکنید ساخت و نگهداری تسلیحات اتمی دست چند تا جوان خام، احساساتی و بی نظم اینترنت گرد است؟



      آیا تا کنون توانسته ام تاثیری بر شما بگذارم، مهربد عزیز؟
      I am a degenerate

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گزین‌گویه‌ها
      از سوی Theodor Herzl در تالار هماندیشی
      پاسخ: 691
      واپسین پیک: 05-11-2015, 03:20 PM
    2. پاسخ: 18
      واپسین پیک: 09-01-2012, 04:16 PM
    3. اندر نکات امنیتی در ساخت ویلاگ
      از سوی Russell در تالار رایانه، اینترنت، تلفن‌های همراه
      پاسخ: 12
      واپسین پیک: 01-09-2012, 01:11 PM
    4. سفری به پناهگاه جیمز باندی ویکی‌لیکس!
      از سوی Dariush Rahazad در تالار دانش و فندآوری
      پاسخ: 2
      واپسین پیک: 12-17-2010, 08:27 AM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •