از ابن ابا سنده مروی است که امام در ایام عاشورا تصمیم گرفت که عفیر (رض) را برای فروش بهتر به میدانی در بلاد پارس ببرد وقتی امام به آن میدان رسید دید عده ایی از پارسیان بر گرد اسبی که ذوالجناح نامیده بودند جمع شدند و بر او که یادآور اسب جدشان حسین بود اشک می ریختند و دخیل می بستند !! امام چون این صحنه را دید رو به ابا سنده کرد ، سری تکان دادو گفت در دیاری که چنین خران تنومندی هست خر نحیف ما به پشیزی نمی ارزد !! پس از فروش حضرت عفیر منصرف شد و به سامرا بازگشت و پارسیان را از وجود حضرت عفیر در بلادشان محروم نمود
( کتاب : چه شد که پارسیان از وجود امام زاده عفیر بی بهره گشتند-صفحه وسط)