_ اوومم عاشق سینه زدن ابولاشى ام. گفتى امروز میاد هیئت ؟
_ آره تازه گفتم ابوتفخیذ هم با خودش بیاره. نذرى مى گیریم بعدش هم قراره بریم خونشون. نقى رو پیچوندم. [چشمك معنى دار]
_ واى لایشه بیا تو محرم از این كارها نكنیم بذاریم ماه بعد
_ نترس كلى عزادارى امام حسین مى كنیم گناهمون پاك میشه. حالا تا قیمه ها تموم نشده زودتر پاشو.