• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 637

    جُستار: جستار آزاد تالار زنامرد

    Hybrid View

    1. #1
      نویسنده سوم
      Points: 1,942, Level: 26
      Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      Got three FriendsFirst 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      Nikzad Mehrazmanesh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2014
      نوشته ها
      99
      جُستارها
      0
      امتیازها
      1,942
      رنک
      26
      Post Thanks / Like
      سپاس
      55
      از ایشان 95 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Hormoz نمایش پست ها
      لطفا پاسخی برای این متن فمینیستی بنویسید.
      از یه طرف میگه بعضی ها privilege دارن ، از یه طرف توقع داره privilege داران به اندازه ندارندگان انگیزه برابری طلبی داشته باشن

      این «نمیشه که مسئولیتی نپذیرفت و حقوق برابر خواست» از یک دیگاه درسته اگر منظور از مسئولیت این باشه که در نگاه به مساله حق یک بام ودو هوایی نباشیم یعنی در نظر بگیریم اجزای یک نظام حقوقی یا اخلاقی قدیمی همه با هم کار می کنن ویک بسته کارکردی و ارزشی هستن و شما اگر فقط به آن قسمتی که به ضرر خودتان هست ایراد بگیرید و هر جا به نفعتان بود به بخش دیگرش که ظلم به دیگری است ایرادی ندارید ، این با ادعاهای لیبرالیسم و ترقی خواهی خودتان ناسازگار و دوگانه استانداردی ست. مثلا میشه گفت " شما که با برخی فرودستی ها برای زن مخالفید چطور با این که مرد مسئول تامین مالی زن هست مخالفتی ندارید؟ " در صفحه پدافند از حقوق مردان و فمینیسم این سایت از این مثال ها زیادهست اگر بخواید لیبرالیسم زنمحور رو با سلاح خود لیبرالیسم بزنید.البته این استدلال در مورد سنت گرایان و واپس گرایان صادق نیست چون اونها ادعای برابری خواهی نکرده ان

      "اگر هم مسئولیتی برای رسیدن به حقوق برابر وجود داشته‌باشد، این مسئولیت بر دوش تمام افراد جامعه‌ است"
      همه یک جامعه در برابر معیارهایی که برای عدالت وضع کرده مسئوله ولی اگر معیار عدالت در جامعه ای برابری نباشه چه؟ بحث های اینجا درباره سنت و ترقی خواهی این پرسش را در ذهن من ساخت که چرا باید فکر کنیم برابری خواهی یک ایدئولوژی مثل ایدئولوژی های دیگر نیست و برای به کرسی نشاندن حرفش نیازی به اثبات یا پیروزی در عمل ندارد؟

      «مردِ سفید‌پوستِ فارس‌زبانِ مسلمانِ ساکن پایتخت»!

      اشکال این کسانی که فارس زبان بودن رو امتیاز ناحق می دونن اینه که فکر می کنن زبان فارسی چون زبان مادری یک عده ست رسمی شده تاریخ چیز دیگری میگه. این احمقانس که ادم فکر کنه عادلانه یعنی زبان رسمی زبان مادری هیچ کس نباید باشه. فارسی زبانیست که بالای 90 درسد مردم ایران اونو می فهمن و این برای راه انداختن کارها و همجوشی مردم خوبه.چرندبافی چپی آخرش به اینجا هم میکشه که برابری فرد با فرد رو به زبان با زبان هم تعمیم میده . زبانی که میراث ایران پیش از اسلام رو به پس از اسلام انتقال داده و عامل تداوم ایران شده رو با هر زبان دیگری برابر می دونه در حالی که در قدیم هر زبانی جایگاه و احترام خودشو داشت و مدعیان نمایندگی زبانها پا در کفش هم نمی کردن . تفاوت رسمی بودن یک مذهب یا قومیت با رسمی بودن زبانی که بیش از هزار سال زبان دیوانسالاری چندین قلمرو پادشاهی در پهنه بزرگی از جهان بوده اینه که حتی در دیدگاه لیبرال و حقوق بشری هم زبان رسمی به عنوان وسیله اداره کشور و در پیوند با وظایف روزمره و مشترک بین همه حکومت هاست بر خلاف قومیت ومذهب . اگر هم درس یاد گرفتن یا نگرفتن بچه های مدرسه ای مورد نظر باشه خب میشه روش های فارسی آموزی رو بهتر کرد یا مثل خیلی از خانواده های با شعور شهر های غیر فارسی زبان بچه رو در خانه دو زبانه بار آورد تا در مدرسه به مشکل نخوره. در این حالت کسی که به لحاظ هویتی فارسی زبان نیست هم در عمل با بقیه فارسی زبانان فرقی نداره . بسیاری از دوستان من از این خانواده ها هستن.

      قبلا امیر درباره این نوع نگاه ها خیلی نوشته که جالبه

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      مارکسیسم فرهنگی در‌واقع «بیماری گرامشی» بود، او که از نزدیک شکست مفتضحانه‌ی مارکسیسم از فاشیسم را در ایتالیا دیده بود، به این باور رسید که یک انقلاب فرهنگی در تمام عرصه‌های جامعه‌ی غربی نیاز است تا انقلاب سیاسی اثرگذار بشود. در دنباله‌ی این تز متفکران مکتب فرانکفورت از آن روش بیمار مارکس در تحریف تاریخ جهان به مثابه‌ی بهره‌وری از زحمت‌کشان دستگاهی عمومی اختراع کردند برای در بر گرفتن همه‌ی انواع «سرکوب»، تاریخ همینطور تحریف شد به عنوان بستر بهره‌وری غرب از شرق، سفیدپوست از تیره‌پوست، مرد از زن...
      مارکسیسم در حقیقت فریم فلسفی آفرید که فمینیسم و فرانکفورتیسم در آن امکان برپا کردن یک رتوریک سازمان‌یافته را پیدا کردند و خیلی زود از مجموعه‌ی این خیال‌پردازی‌ها درباره‌ی «سرکوب»های مختلف تاریخی سیستم سیاسی فاسد، ناکارآمد و انگل‌پروری را بیافرینند که در آن همه از هم طلبکار هستند و گروه‌های «تحت ستم» مختلف برای باج‌گیری از گروه‌های «ستمکار» به رقابت می‌پردازند.

      نظریه‌پردازان این خیمه‌شب بازی روشنفکران خرده‌بورژوا، آکادمیسین‌ها و … بودند که با ورشکستگی سیاسی مارکسیسم در بن‌بست شوروی استالینی، به دپارتمان‌های علوم انسانی و هنر کشورهای غربی تبعید شدند و آنجا به تربیت نسلی از جوانان پرداختند که ارزشهای به زعم ایشان منطبق با پرولتاریای انقلابی را با خود داشتند، یا همان نسل می ۶۸. بعد از این دیگر مشخص است، مشتی بتای خرده‌بورژوا حسد، عقده، حقارت و حشر خود را کردند فضیلت انقلابی و آن‌ها که می‌خواستند از ثروت، دارایی و خانه‌های خود مراقبت بکنند شدند «مفت‌خور انگل‌صفت». هر کدام یک جزوه‌ی پنج صفحه‌ای الفاظ دهان‌پرکن و چهار خط شعار ابله‌فریب حفظ کردند و در جریان نوشابه باز کردن برای یکدیگر، جهان را به ویرانی و فضاحتی که می‌بینید کشاندند.

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Nikzad Mehrazmanesh گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Hormoz (09-28-2015)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •