Ouroboros (09-21-2015)
امروز از سفر برگشتم دلم لک زده بود برای مشاعرت با انگشت شمار انسان صاحب مغز.
راسل و امیر هم که سری زده اند و کاش نرفته باشند.
I am a degenerate
زنده باد زندگی!
من ولی آن زمان در اشتباه بودم، هیچ میزانی از «آگاهی عمومی» نمیتواند سیستمی به پیچیدگی و بزرگی تکنولوژی را «کنترل» بکند و از عوارض زیانبار آن بکاهد. هم «پیشرفت» و هم «کنترل» هر دو توهماتی هستند که مردم عادی را فریب میدهند و به سیستم پایبند نگاه میدارند، هیچکس در کنترل نیست، پیشرفت غیرممکن است. من آن زمان هم به رهیافت داروینیستی «پیشرفت» باور داشتم، این که بشر در گذر زمان پیشرفت میکند و هزار سال دیگر حتما ما به مرحلهای از آگاهی رسیدهایم که درک بکنیم چرا نباید کُدهای ژنتیکی انسان را دستکاری کرد یا بمب اتم ساخت و ... هم آنکه - به طور تناقضآمیزی - منکر طبع انسان بودم و گمان میکردم اگر میل و غریزهی به آدمکشی هست حتما باید کار ایمان مذهبی و ... باشد و آگاهی میتواند این رانههایی که انسان بودن ما را معنی میکنند از میان ببرد. آنچه در واقعیت رخ میدهد بالا و پائین رفتن سورسوره وار است نه پیشرفت، یکجا بالا میرویم اما جای دیگری ناچار به فرو رفتن میشویم. آنچه در واقعیت رخ میدهد با توهم خدشهدار کردن و توجیه کردن رانههای به اصطلاح مخرب آدمی در جهتهایی حتی مخربتر است، نه «کنار گذاشتن آنها از طریق آگاهی».
درست اینست که ما تلاش بکنیم سیستمهای منظم را نا-آرام و بینظم بکنیم و سیستمهای پرآشوب را به نظم و آرامش در بیاوریم. چراکه نظم زیادی به انفجار سیستم میانجامد و نظم اندک به سقوط آن منجر میشود. من امروز گمان میکنم که یک رانهی بالذات درون سیستمها کشف کردهام که به طور خودانگیخته بی نیاز از آگاهی این قاعده را به عینیت در میآورد. به هر حال ارادهی عمومی تا اندازهی بسیار زیادی (تقریبا تماما) بر سرنوشت سیستمها بیتاثیر هستند و سرنوشت آنها را شاخص نفوذ و جمعیت و قدرت ِ کسانی که به آن کمک میکنند، کسانی که از آن استفاده میکنند و کسانی که از آن سوء استفاده میکنند بستگی دارد.
زنده باد زندگی!
Lord-Agnostic (09-22-2015)
خب دوستان من بروم به غیبت کبری. یکسری گفتگوها بود که من قصد زنده کردنشان را داشتم، همچون بحث پیرامون نژاد و همجنسگرایی، که فرصت نشد. یکسری گفتگوها بود که من آغاز کردم اما فرصتی برای به نتیجه رساندن آنها نماند، همچون بحث پیرامون هنر والا. یکسری دوستان را هم نشد که ببینم مثل آنارشی و شوالیه و کسری. بحث با داریوش هم الان نگاهی انداختم و دیدم بدجوری به بیراهه رفت و اساسا بهتر است هیچوقت آنرا پی نگیریم!
با اینهمه از حضورم در اینجا راضی هستم و امیدوارم دوباره به زودی همهی شما را ببینم.
پ.ن: راسل به نظرم راهاندازی یک وبسایت یا وبلاگ جدا از اینجا برای شرح و توضیح و ترجمهی شماری باورها و ایدهها ضروریست. سری بعد که از عیاشی و روزمرگی خلاص شدم شاید آنرا راهاندازی کردم، مگر آنکه تا آن زمان خودت همت کرده باشی و آستینها را بالا زده باشی.
زنده باد زندگی!
Lord-Agnostic (09-22-2015),Nikzad Mehrazmanesh (09-22-2015),sonixax (09-23-2015)
عید قربان پیشاپیش مبارک
خخخخخخخخخخ
نه بابا. برای پناهندگی لازم نیست غیرقانونی عمل کنی که. فک کنم بد گفتم و باعث سوءبرداشت شد.
مثلا قانونی میری ترکیه و اونجا درخواست پناهندگی میدی. اینکه قاچاقی بخوای بری مثل اینائی که با قایق میرن یونان یا استرالیا نه.
از چه لحاظ فرقی نداره؟ هزینه اش؟به نظر من اگر توان مالی دارید (خیلی با قاچاقی اومدن فرقی نداره البته این راهی که میگم) به صورت پذیرش دانشجویی بیاید!
تعلیم معلم به كسی ننگ نداردسیبی كه سهیلش نخورد رنگ ندارد
sonixax (09-24-2015)
هماکنون 3 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 3 مهمان)