سلام.
چرا اینطور پرکنایه صحبت میکنید و بحث را شخصی میکنید؟
من به چیزهایی بجز خودم اهمیت میدهم، مثل خانوادهام، دوستانم و آشنایانم. شاید حتی چیزهای انتزاعی هم برایم مهم باشند، مثل هنر و «آیندهی بشریت»، اما بله، من به «آیندهی حیوانات» اهمیتی نمیدهم، به نظرم هیچکس نمیتواند صادقانه به چنان چیزی اهمیتی معنادار بدهد، هنوز هم استثنایی ندیدهام و همهی طرفداران حقوق حیوانات و گیاهخواران و ... مثل شما از آن به عنوان روشی برای تحقیر دیگران به عنوان شکمباره و بدذات و خشن و ... و برکشیدن جایگاه اجتماعی خودشان بهره بردهاند. شما میخواهید سوی مقابل را متهم به سنگدلی بکنید در حالی که چنانکه هم شما و هم اگناستیک نشان دادید، بیزاری شما از انسانها بیشتر از عشقتان به حیوانات است. من دارم زندگیام را میکنم، شما هستید که باید استدلالهای قانعکننده ارائه بکنید. بگذریم.
این حق از کجا آمده؟ حق ِ الهیست؟ چون قانون طبیعت که چیز دیگریست و مرگ، کاتالیزور تکامل محسوب میشود.
زنجیرهی انرژی در این بحث موضوعیتی ندارد زیرا آسیبهای کشاورزی به محیط زیست پایدار و مداوم هستند، و آبی که هزار سال پیش نمکین شده هنوز چنان است و تا چند هزار سال دیگر هم چنان خواهد ماند، ما باید راجع به شاخص آسیبها صحبت بکنیم که اگر فردا همهی ابنای بشر گیاهخوار شدند چقدر مشکل تنوع زیستی حل میشود، گرمایش زمین کاهش مییابد، آسیب به زمین و منابع آبی کم میشود، مشکل گرسنگی حل میشود و ...چیزی که در بحث vegetarianism در اینجا ندیدم این بود که تولید مواد حیوانی بسیار کم بازده تر از گیاهی است.این مساله در تفاوت قیمت گوشت گوسپند و برنج کاملا مشهود است. اگر گیاه مثلا بازده 10% در تبدیل انرژی خورشید به شیمیایی داشته باشد herbivore که از آن تغذیه کند با همان بازده 10% کلا میشود 1%
گیاهخواران معتاد به قند زیادی دیدهام که دیگران را دائم متهم به شکمبارگی میکنند، امیدوارم شما در میان آنها نباشید. واقعیت این است که من شخصاً این روزها جوجه کباب و استیک را به زور و توأم با تهوع پایین میدهم و ترجیح میدهم به جای آن شکلات و کیک بخورم، ولی میان تغذیهی درست و شکمبارگی تفاوت هست. من دریافتهام که بهتر است انرژی مورد نیازم را از ترکیب پروتئینها و چربیهای حیوانی تامین بکنم تا کربوهیدرات، چون رژیم گیاهخوری سطوح انرژی مرا پائین آورده و چارهای بجز پناه بردن به قند برایم نگذاشته، رژیمهای معمول هم که چربی را کاهش میدهند باز اثر خوبی بر من نداشتهاند. همهی اینها با گروهی تحقیقات علمی مستقل که بالاتر لینک کردم نیز تائید میشوند.
چه اهمیتی دارد؟ منظورم این نیست که برای من مهم نیست(که نیست)، یا برای نوع انسان مهم نیست(که نیست)، منظورم این است که چه اهمیتی در سرنوشت طبیعت و یا حیات دارد؟ ۵۰۰ میلیون سال نخست کرهی زمین کاملا تهی از حیات بود و به هیچ مشکلی بر نخورد. بعد از آن، برای سه میلیارد سال دیگر «تنوع زیستی» زمین محدود به باکتری بود و باز هم مشکلی وجود نداشت. از پانصد میلیون سال پیش و آغاز شکلگیری گونههای زیستی پیچیدهتر به این سو، بین پنج تا ده ابر-رویداد انقراض عمومی پیش آمده که در آنها میلیاردها جانور و هزاران هزار گونهی زیستی به صورت کامل منقرض شدهاند:
در هیچکدام از این ابر-رویدادها انسان نقشی نداشته.
هیچکدام از آنها کرهی زمین را نابود نکرده.
هیچکدام از آنها حیات بر زمین را از میان نبرده.
هر بار که این وقایع رخ دادهاند، موجودات جدید و مقاومتری باقی ماندهاند و موفق به تداوم نسل شدهاند و زمین را پُر کردهاند. به این میگویند تکامل.
امروز انقراض گونهها هیچ کجا نزدیک به این فجایع طبیعی نیست،
و اگر از تاریخ بناست بیاموزیم، رویداد انقراض بزرگ بعدی هم به اندازهی رویداد انقراض بزرگ قبلی اجتنابناپذیر است. طبیعت اهمیتی نمیدهد که خر و پلنگ و آدم باشد یا نه، ما اما آگاهی داریم و به بقای خودمان اهمیت میدهیم. اینست که به جای تلاش برای جلوگیری از اموری که یکسره از کنترل ما خارج هستند باید بکوشیم خود را در برابر آنها مقاوم بکنیم. شاید در این مسیر توانستیم شماری موجودات زندهی دیگر را هم از انقراض نجات بدهیم.
رسالت اصلی ما نگرانی برای خودمان و سرمایهی ژنتیکی خودمان است، من به پدر خودم بیشتر از پدر شما اهمیت میدهم، به پدر شما بیشتر از پدر یک افغانی اهمیت میدهم، به پدر یک افغانی هم بیشتر از پدر یک پلنگ آفریقایی اهمیت میدهم. طبیعت مرا چنین خواسته که شباهت ژنتیکی برایم مهم باشد و ما هم باید در جستجوی یافتن تناسب درست میان طبع و عقایدمان باشیم. من از خودم میپرسم که آیا هرگز حاضرم لذت پدر شدن را به خاطر فلان یا بهمان ملاحظهی زیستمحیطی رها بکنم و پاسخم همواره منفیست، اینست که برای دیگران هم نسخهی مشابهی نمیپیچم و دنبال راهحلهایی میروم که انسان در آنها اولویت دارد، زیرا خودم را جزو مجموعهی انسانها قرار میدهم نه خارج از آن. اگر این نازیسم است ایرادی ندارد.
بلایای مالتوسی خودشان حل میشوند و نیازی به سینه چاک دادن من و شما یا برنامهی حزب مرکزی ندارند:
![]()