امام در حال کشیدن نفسهای آخر بود و بیم آن میرفت که هر لحظه جان مبارکشان از بالا یا پایین در برود. ناگهان در باز شد و یه خانم دکتر بلوند شاسی بلند برای معاینه حضرت وارد شد. حضرت که محو ابعاد وجودی بالاتنه دکتر شده بود به سختی پرسید: آیا از نظر علمی جماع برای من ضرری دارد؟ اهل بیت حضرت نالیدند که الان چه جای این سوال است؟ امام با بغض گفت: جوابش را بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانسته بمیرم؟ خانم دکتر با من و من گفت: چی بگم والا؟ ضرری نداره ....
هنوز حرف دکتر تمام نشده بود که امام مانند پلنگ از جا پرید و در جا خانم دکتر را صیغه کرده و به سیخ کشید! بعدش هم سالها به خوبی و خوشی زندگی کرد تا چشم هرچی حسوده بترکه..!!!
مناسک الاستمنا - ص 69