پیش تر بیان داشتم: جهت بیان پرحرارت سخن و برانگیزاننده ی احساسات در راستای درک عمیق تر آن. فکر می کنم صنایع ادبی می بایست در راستای این هدف استفاده شوند. و نه به وارونه ی آن.
اما در مورد اینکه کجا مرز بین نثر و شعر قابل تفکیک می شود؛ فکر می کنم نثر سخن سرراست تر و با جدیت بیشتری را به مخاطب ارایه می کند تا شعر. در نثر می توان به طور آزاد تر به واژه گزینی پرداخت و به شکلی جامع تر سخن گفت و بهتر می توان مفاهیم گسترده و پیچیده را به مخاطب انتقال داد.
اما شعر هنگامی بیشتر موثر است که مخاطب در اندیشه با ما همسو تر می باشد و از این رو عبارات بسیار کوتاه(حتی در یک واژه) بیان می شوند. شعر بیشتر احساسات را تحریک می کند تا خرد منطقی را، اما یک نویسنده ی توانا می تواند با قلم خود در عین پرداختن جدی و منطقی به موضوعی، نثری زیبا و شیوا نیز خلق کند.
این خلاصه ای بود از تفاوت هایی که من از نثر و شعر درمی یابم.
از دید من، شعر یعنی هنر سخن گفتن زیبا، موزون و هماهنگ جهت برانگیختن بهتر احساسات و درک عمیق تر سخن با استفاده از واژه گانی مناسب و صنایع ادبی گوناگون.