راستش نمی دانم چطور منظورم را بیان کنم. فقط می توان بگویم که قیاسی که شما انجام داده اید قیاس مع الفارق است!
تو در آیینه ها خودخواه ِ من هستی که من هستی
مرا انکار کن در خویش تصویر تماشایی
مرا انکار کن چون اختیاری نیست یاری نیست
اگر خاموشترم از تو دلیلش چیست تنهایی
نه بخدا منظورم این نبود ! گناهش با من :)) بنده چه در نهان و عیان باید اینجا جوابگو باشم بابت کارهایی که نکرده ام :)))
در ضمن بنده بزدل نیستم!
چرا که بقول ابولحسن خرقانی:
خردمند با خداوند ناباک است زیرا که وی بی باک است
و هر آنکس که وی نا باک بُوَد بی باکان را دوست می دارد!
جناب مهربد چرا اینقر مرا مسخره می کنید:((؟ بنده نه بزدلم و نه هر آنچه که شما فکر می کنید!!
Mehrbod (09-07-2015)
چه خوب! من همهیِ تله را جوری چیدم که شما به همین خستو (معترف) شویدنوشته اصلی از سوی سارا
که آری نافرمانی در سرشت شماست; تنها زمینهیِ درخور میخواهد تا شکوفا شود.
همین اندک نافرمانی را با خدا هم به خرج دهید خودبهخود به این رستگاری زودگذر که
خدایی نیست خواهید رسید, ولی زودگذر چون پس از رسیدن راز کهکشانها بر شما
گشوده نمیشود و چیز آنچنانی رخ نمیدهد. به زبان دیگه, نکردید هم چیزی از دست ندادهاید.
میگویند در جنگ کسانیکه از همه بیشتر دوست دارند کشته و قهرمان بشوند و دلاوری نمایش میدهند
سرانجام کار جان سالم به در میبرند, آنهایی که از مرگ میترسند ولی زودتر از همه کشته میشوند.
ازینرو شما هم باید بیشتر بکوشید تا در راه گسترش خداپرستی شهید بشوید,
تازه من گرداننده (مدیر) نیستم باید این "بازی ستمدیدگی" را جای دیگر بروید.
ویرایش از سوی Mehrbod : 09-07-2015 در ساعت 10:13 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
یعنی میگویید در سرتاسر این زمین پهناور کسی پیدا نمیشود که بخواهد برود دوزخ, ولی از بهشت هم همان اندازه خوشش بیاید؟!
چامهیِ زیبایی بود!
ولی بپذیرید که بزدلید, چون از خدا ته دلتان میترسید. در حقیقت اگر بخواهیم درست بنگریم بایستی
اگر خدایی هم بود از او ترسید چون آفریدگار است و همهدانا و هروَسپتوانا (omnipotent) زور کسی بهش نمیرسد, ولی خب ...
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
من در این فروم نه تنها احساس حقارت نکردم بلکه یک حس عجیبی را تجربه کردم!! حسی که والاتر از عزت و بزرگی بود چیزی شبیه حس حلاج بر بالای دارش!
من قبل از ثبت نام در این فروم از خوانندگان آن بودم و بعد که تصمیم گرفتم که در اینجا ثبت نام کنم یادِ حلاج افتادم:)) اینجا یک forum است که معنای بازار هم می دهد و حلاج را در بازار شهر بغداد به دار کشیدند پسانالحق بازدارم در نظر بازارِ بغدادتدر تکفیر شدن لذتی است که در تحسین شدن نیست خیلی مرا به او نزدیکتر کرد !!
مرا تکفیر کن هان ای جنید بن فریبایی
Mehrbod (09-07-2015)
بهشت و دوزخ را باید اول معنا کنیم بعد ببینیم برویم یا نرویم:)))
بهشت و دوزخ را هر کسی با عمل خودش می سازد............
چامه نبود جمله ی قصار از عارف نامی خرقانی بود!
چه ترسی از مهربان می شود ترسید؟ از یک وجود زیبا و سراسر جود و سخا سراسر بخشنده چگونه بترسم؟
روزی ابولحسن خرقانی مشغول عبادت بود ندا آمد که ابولحسن می خواهی آنچه را که در درونت هست نزد خلق فاش کنیم تا سنگسارت کنند؟
ابولحسن پاسخ داد: می خواهی آنچه که از مهربانیت می دانم به خلق بگویم تا هیچکس عبادتت نکند؟
پاسخ آمد : نه من نه تو !!
ما با این خدا طرفیم که مهربانیش را نمی توان کرانه گرفت!!
کاش نافرمانی از وجودم رخت بر بندد و عاشق او شومعاشقان را بر سرِ خود حکم نیست
هرچه فرمانِ تو باشد آن کنند
آخر جناب آنارشی عمرا ًمرا اخراج کنند;) در عین بی رحمی (البته بیشتر با فلسطینی ها ) بسیار مهربان هستند.
بنده بدنبال گسترشش نیستم راستش از کثرت خسته ام بدنبال وحدتم:))
در واژهسار سربازی شما هنوز سرباز ردهیِ "آشخور" به شمار میروید.
شما اینجا یک آنارشی و میلاد دو تا چیز بهتان گفتهاند احساس شهید راه حق و تکفیر شدن در دلهیِ بازار بهتان دست داده,
هنگامیکه بیشتر هموندان اینجا و خود من درست بمانند شما از این بازیها پیشتر داشتهایم. برای نمونه در همان سخنگاه
هممیهن مرا پنج باری اخراج کردهاند (آنهم اخراجهای بلندتر از دیگران) و از نمیدانم چهار هزار و اندی پست, تنها هزار و چهارصد
تاییش بجا مانده که این هزار و چهارصدها هم هر چند ماه یکبار یکی دو تا ازش کم میشود و به تیغ سانسور گرفتار میاید!!
تازه انگار یکبار هم مرا جنجالیترین چهرهیِ هممیهن بازشناخته بودند: پایان نطرسنجی جنجالی ترین فرد:جناب mehrbodجنجالی ترین شد
--
به دیگر زبان, شما اینجا مهربانی بیش از اندازه هم دیدهاید ... ولی من بوارونهیِ دیگران
خوب درکتان میکنم و میدانم ته دلتان چه اندازه میخواهید یکی شما را گوشمالی بدهد
و کتک بزند چه بسا اخراج کند تا احساس اینکه یک کاری انجام دادهاید بهتان دست بدهد.
ولی دریغ, که از این نمونهوار آنارشی مهربانتر پیدا نمیکنید و بیچاره هر بار چیزی گفته دو پیک آنورتر ای وای ببخشاید بانو سارا و من
این روزها به خدا پرخاشگر نیستم و مسلمانستیز نیستم و اسلامستیزم دیگه نیستم گرچه بودم ولی نیستم و ... آورده. افسوس ...
پ.ن.
سند:
سانسورهای سایبری دولت
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
undead_knight (09-10-2015)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
از ابوسعید ابالخیر وام می گیرم و می گویم آن "آشخور " هم شما هستید و بنده اصلا هیچم در این میان!
قربان شما دو هزار دشنام به بنده بدهید یکی را پس نمی دهم اما وقتی قلبم را هدف قرار می دهید بازهم چیزی نمی گویم اما ............. من مسلمانم و بزرگان دینم را از جان دوست تر دارمسر که نه در پای عزیزان بودنمی دانم چرا شما مرا کینه جو و مغرور و خودشیفته و حساس و لوس و اینچیزها تلقی می کنید شاید هم باشم نمی دانم ولی یک چیز مشترکی بین حلاج بود و بنده و آنهم "او" بود.
بارگرانیست کشیدن به دوش
بخدا شما مرا سیلی و شلاق بزنید و به دار بیاویزید و به صلیب بکشید بسیار گواراتر از آن است که "آنان " را دشنام دهید:((
من گدایی محبت و لطف و توجه از کسی را ندارم چرا که :
سپاه سیب غلتید از طواف ِ کعبه ی چشمتتا مرید او هستم چه نیازم بغیر؟
که آسیبِ بلا را از مریدانت بگردانی
هماکنون 7 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 7 مهمان)