یک روز در آغوش تو آرام گرفتمیک عمر قرار از دل ناکام گرفتم
افسوس که چون لاله پر از خون جگر بودجامی که ز دست تو گل اندام گرفتم
از ساده دلی مشق وفاداری من شددرسی که ز بدعهدی ایام گرفتم
امشب ز لبان هوس آلود تو ریزدهر بوسه که من از تو به پیغام گرفتم
از تیر حوادث به پناه تو پریدمروزی که مکان بر لب این بام گرفتم
دور از تو در و دشت پر از نعره من بود
چون سیل بدریای تو آرام گرفتم
رسوا تر از آن کردمت ای دیده که بودی
داد دل خود را ز تو بدنام گرفتم
ابوالحسن ورزی