مهربد جان اگه بزنم دغدغه ات رو بترکونم در عوض چیکار میکنی؟![]()

مهربد جان اگه بزنم دغدغه ات رو بترکونم در عوض چیکار میکنی؟![]()
I am a degenerate
آغازگر جُستار

بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد

به زودی میشناسی
ابتدا ببینیم چگونه میتوان مانع استفاده نابجا از فناوری شد یا آن را کنترل کرد:
:Ubiquitous surveillance
اگر همه کس همه جا تحت نظر باشند حتی در خصوصی ترین موقعیت ها میتوان از وقوع فاجعه جلوگیری کرد. هر کسی حاضر میشود امنیت را به قیمت حریم خصوصی بفروشد. آمریکا را بنگرید که پس از 9/11 چه با خود کرد.
+
=
3:victims
everyone has a knife
+
=
victims:5
was a suspect before and was stopped before he could kill more
+
=
victims:0
arrested before finishing the bomb
I am a degenerate
sonixax (08-22-2015)
آغازگر جُستار

این استدلال پیوند کمی به آنچه آورده شده دارد, و خود در چند تراز نادرست است.
سخن آنجا این بیشتر بود که دامنگیری (دامنهیِ آسیبرسانی)
تکنولوژی رو به افزایش است; به دیگر زبان, تیغها دارند هر چه تیز میشوند:
Lao Tzu: the sharper the tools, the darker the times.
این از یکسو, از سوی دیگر دسترسیپذیری به این ابزارها روز به روز بیشتر و آسانتر میشود و نمونهوار با پیشرفت کنونی
دور نیست روزیکه هر کس با هوش نسبتا بالا بتواند نمونهوار جنگافزارهای بیولوژیکی را در زیرزمین خانهاش بسازد.
اگر این دور از باور میاید, میتوان به این نمود از پیشرفت پرداخت که چند دهه پیش رایانهها اندازهیِ
یک ساختمان بودندو تُندای پردازشیِ کمتر از یک گوشی موتورولای به درد نخور امروزین را داشتند, یا
همهیِ دستگاه چاپی که گوتنبرگ با هزار کبکبه و دبدبه درست کرده بود را امروز یک چاپگر
لیزری بهترش را فراهم ساخته است و چاپگرهای سه بُعدی نیز رو به پیشرفت روزافزوناند.
یا نمونهیِ باز دم دستتر, میتوان به این پرداخت که امروز هرکس با اندکی هوشمندی و
پژوهمندی (resourcefulness) میتواند با جستجوی اینترنت راه بمبسازی را یاد بگیرد.
نکته در همه اینها این است, اگر تا دیروز تنها ابزارهایی مانند کارد و چاقو در دسترس بودند, آسیبرسانی
آنها نیز بسیار مرزمند بود. این مرز و نیز دسترسپذیری آنها, هر دو رو به افزایشاند.
--
نکتهیِ دوم, آنچه شما آوردید استدلال و راهکار سستی است. نخست بگذارید چکیدهیِ سخن شما را دریابانیم:
در برابر افزایش همزمان آسیبرسانی و دسترسپذیری تکنولوژیهایِ گوناگون, ابزار بازدارندهای به نام نظارت همگانی نیز درست شده است که میتواند جلوی همهیِ اینها را تا اندازهیِ بالایی بگیرد.
چند نکته:
١- ابزار نظارت همگانی بازدارندگی بسیار پایین داشته و بیشتر کارکرد پیگیری قانونی دارد.
٢- ابزار نظارت همگانی بسختی فرزام (perfect) است زیرا از سوی نیروی آدمی کنترل میشود و خطاپذیری بالا دارد.
٣- نظارت همگانی همچون دیگر راهکارها تنها در جایگاه یک "واکنش" به پدیدهیِ بزرگتری از خود پدید آمده و همراه با خود, بمانند دیگر تکنولوژیها, بدیهایِ بسا بزرگتری نیز به همراه آورده است, یک نمونهیِ آن کاهش حریم شخصی و آزادیهایِ کس باشد.
روشن است این نظارت همگانی نمیتواند به همینجا کوتاه بشود و با پیشرفت بیشتر تکنولوژی نیاز به باز "نظارت همگانی" بالاتری میاید
و این بخوبی در راستای گفتگوی دیگر این جُستار پیش میرود که:
گامهایِ خُرد و در خود سودبخش, میتوانند به برایندهایِ بزرگ و بسیار زیانآور بیانجامند.
در همین نمونه, دیده میشود که تکنولوژی توان نابودسازی بالا و به بهای اندکی را در دسترس میگذارد — و این فرایند
در کنترل هیچکس نیست و خواه ناخواه همهیِ تکنولوژیها دیر یا زود همگانی میشوند — و سپس, در گام دوم واکنش ناخودآگاه
پدید آوردن یک بازدارنده است که سیستم را موقتا هم شده از نابودی بازداشته و راستای آن را نگه دارد, برای نمونه سیستم
«نظارت همگانی» پدید میاید. هر آینه از این نقطه به آنور یک فرایند دیالکتیک را داریم که در هر گام خُرد از آن اینجور به
چشم میاید که دارد کاری سودبخش انجام میشود, بخشی ازینرو که براستی چه کسی میتواند بگوید نظارت همگانی زمانیکه از سوی
آدمهای چشم و دست پاک و نیک¹ باشد بد است, بویژه زمانیکه تنها و تنها برای پاسداری و مراقبت از ما باشد؟
هر آینه, روشن است که شرایط اینگونه نمیتواند بمانند. با پیشرفتهتر شدن تکنولوژیها و نمونهوار چاپگرهایِ سهبعدی
و ابزارهای دستکاری ماده در ترازهای اتمی و رایانههایِ تندتر و پیشرفتهتر, نظارت همگانی نیز مینیازد که پیشرفتهتر
و پیشبینیگرانهتر بشود و خب اگر ما امروز داریم رفتار مردم را از بیرون نگاه میکنیم, چرا با ابزارهای مغزخوانی مغز و اندیشهیِ
آنان را از درون ننگریم و تفتیش فکر نکنیم؟ یا چرا بهتر از آن, با ابزارهای کنترل مغزی از وقوع جرم و جنایت اصلا پیش نگیریم؟
و درست همانگونه که امروزه "نظارت همگانی" چندشآوری بسیار پایینی برای آدم امروزین دارد (چیزیکه برای
بسیاری از تیرههایِ نخستینی نابرتافتنیست که کسی بخواهد آنان را بپاید و به حریم و دامنهیِ
آزادی آنان دست بدرازاند), فرداروز برای آدم فردائین هم چندشآوریِ بسیار پایینی خواهد داشت
که کسی بخواهد مغز و اندیشهیِ او را تفتیش کند تا مبادا او اندیشههایِ "بد" و "سیستمستیز" در سر داشته باشد.
پس این راه "نظارت همگانی" اگر چه واکنشی در جای خود سودبخش,
ولی در دیرزمان تنها به بار آمدن مشکلاتی باز بزرگتر و راهکارناپذیرتر خواهد انجامید.
¹ اینجا ما دیگر به این نمیپردازیم که این گفته چه اندازه خام و سادهانگارانه است,
و نیز به این گره فلسفیک و کهن نمیپردازیم که پس «چه کسی ناظران را نظارت کند؟»
ویرایش از سوی Mehrbod : 08-22-2015 در ساعت 09:50 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Nilftrondheim (08-24-2015)

این پیوندی به نظارت ندارد.
بله میتواند، اما اول باید برای پلیس توضیح دهد که ماشین PCR ی که خریده و در زیر زمین گذاشته را برای چه لازم دارد!
باز برای پلیس باید توضیح دهد که با چند تن آمونیوم نیترات کدام باغ را میخواهد کود دهد!
در مورد تکنولوژی های در دسترس مجاز در مقابله به مثل موثر بحث خواهد شد، اما چون زیاد آن را در بحث نظارت پیش میکشید مجبورم به آن بپردازم: با همین IT پیشرفته و همگانی هنوز هکرهایی نداریم که بانک ها را خالی کنند، هواپیماها را به کوه بکوبانند و شبکه برق را از کار بیندازند. بمب های کثیف نیز از همین دسته اند. من ژنراتور تکنسیوم را بغل هم گرفته ام! اما کسی را ندیده ام که آن را بدزدد و زیرش فیزا کپسولی بگذارد.
نوپ! اتوریته موجود عقب ماندگی ذهنی ندارد و در صورت امکان سو استفاده از یک تکنولوژی نظارت و سخت گیری متناسب را نشان خواهد داد. وگرنه در ایران و آمریکا هر روز شاهد انفجار بودیم. پیگرد؟! خبر دارید آمریکا سر همین WoT چقدر مسلمانان مشکوک را دستگیر و شکنجه کرد؟
اتوماسیون هم رفته ددر دیگه؟ کارهایی که اسنودن فاش کرد دستی انجام نمیشدند. جرم الگوی خاصی دارد و با شناختن آن میتوان از آن پیشگیری کرد. خطایی در کار نیست.
قرار نیست آینده 1984ی باشد که فکر ناجور منجر به مجازات شود! همانطور که گفتم پرداختن به جرم پروسه ای مشخص دارد که در طی آن مداخله و ممانعت ممکن است. اینطور نیست که یکی صبح از خواب برخیزد و تا صبحانه نانوماشین هایی بسازد که زمین را بخورند!
نابودی حریم شخصی بهایی است که بشر برای زندگی آرام و دراز (دامپروری مانند) میپردازد. سفسطه ای نیز وجود دارد که هرگز کسی به آن اشاره نمیکند: "حریم شخصی زیر مجموعه آزادی قرار میگیرد." خیر! شما آزادید هر کار مجازی بکنید، زیر نظر 100 دوربین بودن این آزادی را از شما صلب نمیکند.
قانون، روانشناسان و ناظران همتراز دیگر. فکر میکنید تسلیحات اتمی کشور های صاحب توسط فرشتگان معصوم تعمیر، بازدید، نگهداری و آماده میشوند؟
ویرایش از سوی Nilftrondheim : 12-31-2015 در ساعت 05:52 PM دلیل: OCD
I am a degenerate
آغازگر جُستار

خواننده اینجا میتواند به این نکته نگاه کند که این نظارت در عمل چه اندازه ناکارآمد بوده است و چه اندازه بیهوده.
برای نمونه امروزه بسیاری قانونی در آزمایشگاهها سرگرم ساخت ابزارهای کنترل مغزی میباشند و کسی هم نمیتواند بر اینها نظارت کند.
چرا نیست؟
اگر با تبدیل شدن به یک روبات که همهیِ آزادیها او گرفته است گرفتاری ندارید, پس نیاز آنچنانی هم به ستیز با سیستم نخواهید داشت.
نوشتههایِ اینجا برای کسانیست که به آزادی و خودگرانی خود ارج مینهند.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Nilftrondheim (02-11-2016)

لطفا بیشتر در مورد این تکنولوژی ها توضیح دهید. کی؟ کجا؟ چطور؟
زیرا ابتدا میخواهم بدانم
سپس
به دلایلی که قبلا گفته شد: surveillance, countermeasures, redundancy, etc
میلیاردها نفری که از این کار آسیب خواهند دید مترسک نیستند.
خوب شد پیشگیری کردم! Nope.
نوشتههایِ اینجا برای کسانیست که به جان و راحتی خود ارج مینهند. نه تنها اینجا، همه جا. خوب میدانیم که پس از 9/11 آمریکایی ها بین توش رکتال در فرودگاه و برخورد به برج کدام را انتخاب کردند.![]()
I am a degenerate
آغازگر جُستار

سخنتان درست است, ولی ملال تنها یک احساس است. در پیشهیِ من که برنامهنویسی
باشد, پُرشمار دیده میشود که برنامهنویس به ملال دچار شود زیرا راهکاری در چشم انداز
نمیتواند ببیند و ازینرو دنبالهیِ کار را خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه, ول میکند. بخشی از کار
من همین آموزاندن "سرسختی" به برنامهنویسان زیردستم میباشد تا این حس را
بشیوهیِ درست بکار ببندند, نه اینکه کار و راهکاریابی را از بیخ نادیده بگیرند.
ملال در نمونه از "خستگی مغز" هم ریشه میگیرد و برنامهنویس بایستی بجای
سر و کله زدن بیهوده و وانمود به کار, یک پیادهروی بکند, کاری دیگر بیانجامد, با
دوستانش گپی چند بزند و چند ساعت دیرتر یا فردا دوباره با گرفتاری گلآویز شود.
پس این ملال اگرچه یک روش بسیار خوب برای این است که بتندی ببینیم چیزی برای
آموختن و کاری برای انجام هنوز هست یا نه, ولی یک روش فرزام و بی عیب نیست که بگوییم چون
اینجا ملال احساس میشود, پس دیگر زمان رفتن به سراغ کاری دیگر برای همیشه فرارسیده است.
این روش که اگر شنبهشب جایی یک مهمانی دعوت دارید ولی با چند تا از
دوستانتان هم بیرون رفتهاید به کار میاید که ببینید با این جمع دچار "ملال"
میشوید یا نه, و اگر شدید خب یک عذری هم خواسته و شانس خودتان را در
مهمانی خواهید آزمود, و در اینجا بخوبی کار میکند, ولی نمیتوان آنرا به هر دامنهای واگسترانید.
+
نکته اینجاست, هیچ دروغی به ما خورانده نشده است. خودفریبی یک
کنش همگانیست و زمانیکه در آن گام نهاده شود, پایانی پیدا نخواهد بود.
خراشیدن واقعیت و پیدا کردن چیزهاییکه میتوانند به سود ما باشند هیچ بد نیست, ولی این
همچنان یک خودفریبی خواهد بود که بجای پرداختن به مشکل اصلی, با بهره گرفتن از این
واقعیت سادهیِ دیگر که آری, اگر یکبار فریب خوردهایم پس شاید هنوز در چیزهای دیگری
فریبخورده باشیم و اگر به این خودفریبی امان در آنها هم بیاگاهیم, پس خواهیم توانست از
واقعیتها به شیوهیِ نوآورانهتر و بهتری به سود خود بهره بگیریم, سرگرم باشیم.
پس,
آیا سخن شما نادرست است؟ نه.
آیا پرداختن به چیزهای دیگر از این واقعیت که تکنولوژی دورنمایی ندارد میزند؟ باز هم نه.
این بخش از سخن نادرست است, چون آنچه ما اینجا به آن پرداختهایم, «گفتمان تکنولوژی» جهانبینی
نیست, بساکه راهکاریابی در برابر یک گرفتاری سترگ و رویکردیابی در برابر یک آیندهیِ بروشنی بیمناک است.
جهانبینی میشود اینکه کس زندگی خود را چگونه بگذراند, در برابر دیگران چه رفتاری در پیش بگیرد
و رویهمرفته نگرشش را به اینکه زندگی چیست و چرا او اینجاست و اکنون که اینجاست
چه بایستی بکند, بدهد. اینها پیوندی یکراست به «گفتمان تکنولوژی» ندارند.
در دست دیگر, «گفتمان تکنولوژی» میتواند جهانبینی کس را بسختی تغییر بدهد و
این برای این نیست که خود گفتمان تکنولوژی یک جهانبینی جایگزین میباشد,
بساکه ازینروست که پس از دریافت و گواشت این واقعیت که تکنولوژی راه به
ناکجاآباد میبرد, بسیاری از کنشها و باورهای کس خود به خود پوچیده میشوند.
نمونه, پیش از پرداختن ژرف به گفتمان تکنولوژی من یک کمونیست بودم,
ولی امروز نیستم و این بسادگی ازینروست که کمونیسم در بستر
گفتمان تکنولوژی راهکاری آرزوپروانه و خودفریبانه به شمار میاید.
آیا در اینجا, کمونیسم یک دروغ بزرگ بوده که به ما خوراندهاند؟ نه.
من آنرا تنها یکی دیگر از خودفریبیهایِ دلفریبی میبینم که بسیاری به آن تن میدهند, زیرا با چیزی
ملموس و دم دست سر و کار دارد. کمونیست میگوید اگر ما انقلاب کنیم و قدرت بیشتری دست
دولت بدهیم و اگر ما به هر کس به اندازهیِ نیاز خود بدهیم و عدالت اجتماعی برقرار کنیم, جهان به
سمت و سوی بسیار بهتری خواهد رفت و زندگی آسودهتر و بهتری برای همهیِ ما در پیش خواهد بود.
او, در این چهره, یک رویکرد روشن در چشمانداز دارد و دشمنانی که هر روز آنان
را میبیند: سرمایهداران بهرهکش دشمنان وی, ایدئولوژی سرمایهداری سرچشمهیِ
آموزگان آنان و انقلاب برای راه اندازه دیکتاتوری پرولتاریا آماج و خواستهیِ اوست.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
آغازگر جُستار

نوشته اصلی از سوی Ouroboros
یک نکتهای اینجا به نادرست گرفته شده است و آنهم نبود توانایی در کنترل است.
اگر ما براستی بر این باور بودیم که هیچگونه توانایی کنترلی نداریم, آنگاه بروشنی
به این کار بی هوده که گفتگو دربارهیِ آینده و تکنولوژی باشد, نمیپرداختیم.
آنچه اینجا سخن از آن رفته است, نداشتن توانایی در راستادهی به تکنولوژی میشود. این
ناتوانی, بی پیوند "نداشتن توانایی در کنترل وضعیت کنونی" یا "نداشتن توانایی در راستادهی به آینده" میباشد.
راستادهی به تکنولوژی چیست؟ برای نمونه بیانگارید که از امروز دیگر نمیخواهیم هیچ نوآوریای
در پیدایش و بهکرد و پیشرفت ابزارهای مغزخوان (brain-reader) دیده بشود. آیا شما, در جایگاه یک
تن تنها, میتوانید این راستا را به تکنولوژی بدهید که روند پژوهش و نوآوری از امروز به آنسو در
راستایی پیش برود که در آن تکنولوژیهایِ مغزخوان پیشرفتهتر جایی نداشته باشند؟
پاسخ به این پرسش بروشنی نه میباشد و این فرایند همان «افسارگریختگی تکنولوژی» نامیده میشود.
هر آینه, میتوان این افسارگریختگی را بگونهیِ دیگری نیز
کنترل کرد و آنهم از میان برداشتن "صورت مسئله" است = نابودسازی.
--
این پرسش بجا میتواند پیش بیاید که چرا نابودسازی تکنولوژی شدنی, ولی راستادهی اش ناشدنی ست؟
پاسخ دشوار ولی ساده است و در این کتواه میشود که ویراندن هزاران بار آسانتر از ساختن است.
نمونهیِ گویا, یک یاختهیِ تنها میتواند پیکری تندرست را با سرطان از پا در بیاورد, ولی این
یک تک یاخته نمیتواند هرگز همان پیکر را راستادهی کند (ب.ن. از چاقی در بیاورد) هتّا اگر یاختهیِ مغزی باشد.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Ouroboros (09-15-2015)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)