از اینکه در جمع شما هستم و میتونم نظرات شما رُ بخونم خوشحالم. سلام به همگی!
بحث زل زدن به ناموس به بحث رابطه هوش و زیبایی در زنان تغییر مسیر داده( مثل هر بحث دیگه طیف مخالف و موافق و شاید و اگرهای خودشو داره) حالا که صحبت به اینجا رسیده میخوام یه دیدگاه دیگه رو مطرح کنم.
پیش از اون, در مورد دیدگاه دوستانی که قبلتر نظرشون رو گفتن اینها رو میخوام بگم
نوشته اصلی از سوی
Ouroboros
دوستان عنایت داشته باشند که مقصود ِ من از هوش آنچه با آیکیو میسنجند نیست، منظورِ من بیشتر «هوشمندی»ست(کلا باید از واژهی ِ دیگری استفاده میکردم)، یا به عبارتی «خرفت نبودن». آدم ِ خرفت کسیست که نمیتواند خارج از محدودهی ِ باورها/افکار ِ خود را درک بکند. زنها بطور کلی، و زنهای ِ زیبا در شمار ِ بسیار بیشتری، اغلب از برقرار کردن ارتباطی عمیق و عینی با چیزها عاجزند و جهان را از دریچهی ِ «آنچه من میپسندم/نمیپسندم» درک میکنند.
من با این دیدگاه موافقم.
نوشته اصلی از سوی
Theodor Herzl
این رابطه زیبایی و هوش همون همبستگی دروغین هست.
و با این دیدگاه به صورت علمی موافقم ولی در عمل نه.
رابطه بین زیبایی و هوش در عمل رابطهاییه که از یه خطای شناختی عمومی و شایع بوجود میاد. مثالهای اونم به صورت فراوان موجوده. ما از هرچی که به یک علتی خوشمون بیاد صفات مثبت دیگهایی رو هم بهش نسبت میدیم. در کنار این خطای شناختی, غرور هم نقش بسیار مهمی داره.
آدم های زیبا و خوش اندام در درجه اول به نظر ما باهوش هم میان. حتی بعضی ها بعد از اینکه با طرف صحبت کردن باز هم سر باورشون میایستن که آره خیلی باهوشه یا باهوشه یا میفهمه, در حالی که شخص مورد نظر تنها نظرات اونو تایید کرده و هیچ حرف خاصی نزده. (که این هم زیاد پیش میاد)
غرور در اینجا با ارعاب صدای عقلُ خاموش میکنه که آیا اگر اون شخص باهوشی نیست من تنها به خاطر جسمش دارم به رابطه باهاش کشیده میشم؟ و در اینجا به خاطر فرار از برچسب حیوان بودن و پستی شخص قانع میشه که طرفش باهوش هم هست.
و چیزی که ما به اسم هوش میشناسیمش در خیلی از موارد تسلط بر یک مهارته. یه کاری که برای شخص تکراریه بارها تکرارش کرده تا بر اون مسلط شده. برای همین یه ششلول بند تیز و چابک باهوش هم به نظر میرسه. یعنی یک هوش متوسط یا کم با فراگیری و تکرار اعمال یک روال (مثل کار کردن با دستگاه عابربانک یا رانندگی) بیشتر از چیزی که هست به نظر میرسه.
خیلی دوست دارم که دیدگاهمو با یه مثال خیلی ملموس ذکر کنم. این مثال هم رابطه بین هوش و زیبایی و نقش زنان در جامعه میپردازه. و خوبیه این مثال اینه که ابتدا و میانه و پایان داره و اکثر جوانبش روشنه.
مثال من, نقش و رفتار زنان در سریال بسیار زیبای "بریکینگ بد" ه.
و دیدگاه من, قرار دادن اصالت به جای هوشه. این چیزیه که اکثر مردها در مورد زنها و زنها در مورد خودشون احساسش میکنن. درسته که اصالت چیزیه اکثریت افراد جامعه ندارن ولی شما اگر میخواید بگید زنها چی ندارن, خیلی راحتتره که بگید اصالت ندارن.
اصالت به خیلی بیشتر از هوش( انواع مختلف هوش رُ که در نظر بگیریم) نیاز داره. نیاز به تفکّر انتقادی داره. اتفاقاً زنان گاهی در این زمینه تصور دروغینی از خودشون ارائه میدن و متفکر جلوه میکنن و اون وقتیه که انتقاد میکنن. مثل فمینیستها که گاهی باهوش جلوه میکنن در حالی دارن یه سری حرف تکراری و آموخته رُ تکرار میکنن و
حتی مانفیست فمینیسم رُ هم مردها براشون نوشتن. زنها میتونن انتقاد کنن ولی نقد کردن خیلی بیشتر از انتقاد تنهاست.