خودفریبی مرزی نمیشناسد.
We can deny reality and then deny the denial.
— what is self-deception?
خودفریبی مرزی نمیشناسد.
We can deny reality and then deny the denial.
— what is self-deception?
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
مهربد جان گویا لینک را نخواندی چرا که اشارهیِ من به
لحن گزارش بود، تکفیر منکران گرمایش زمین به خاطر
نشر Co2 و در آخر آوردن نظر یک «متخصص» که نظر او
برخلاف حقایق اعلام شده توسط معبد هستند.
نه تنها خودفریبی در اینجا نقش مهمی بازی میکند،
بگونهای متفاوت از آنچه شما گمان میکنید، بلکه نکتهیِ
کلیدی اینست که همواره نقش مظلوم را بازی کنید.
که با در دست داشتن تمام مراکز و نهادهایِ قدرت اعلام کنید
که تحت فشار خرد کننده از طرف فاکس نیوز و برادران کُک هستید
The Righteous Mind: Why Good People Are Divided by Politics and Religion | Jonathan Haidt | digital library bookzz
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Mehrbod (08-31-2015)
ولی راستش من اینجا در این بخش هیچ خودفریبیای نمیبینم, شما میگویید "با در
دست داشتن تمام مراکز و نهادهای قدرت" ولی خب در دستان چه کسی؟ اوباما؟
نکته این است که کمتر کسی تا هیچکس امروز آن اندازه قدرت راستادهی دارد, هتّا اگر اوباما باشد و این
سخن درستیست که قدرت ریاست جمهوری ابرکشور جهان هم بسیار مرزمند است و در همسنگی با دیگر
نیروها, درست همانها که در فرتور هم آمده, است. شرکتها, بانکها, سنا و همهیِ
ابرسازوارههایِ (superorganisms) دیگر آنجا نقشی دارند و اینجور نیست که کسی امروز بخواهد, گرمایش زمین از میان برداشته شود.
نکتهیِ مهم اینجا این است که «گرمایش زمین» مشکلیست که با کوشش
فراوان میتواند و شانس بنسبت خوبی هم دارد که پیش از رسیدن به فاجعه از آن جلوگیری
بشود, ولی این یک فرایند بسیار دشواری را خواهد گذراند و در دست کسی نخواهد بود.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
من این کتاب را تا یک جای خوبی خواندم و کمابیش با همهیِ نکتههایِ آن اینجا و آشنایی داریم. دربخشی که به
تیرههایِ نخستینی و شکارچی-گردآور (hunter gatherers) پرداخته بود نگرش نویسنده این بود که آنان بیشتر از همه
sociocentric (همبودآژگاهین: نیازهای اجتماع به نیازهای فرد برتری میدادهاند) — ولی این بخش سازگاری با
پژوهشهایِ گستردهتر تئودور کازینسکی در این کتاب دیگر نداشتند: Kaczynski%20-%20Technological%20Slavery.pdf
در بسیاری از نمونههایِ او ارزش بیشتر از همه با کس بود تا گروه او, و همچنین نگاه نویسنده به "فردگرایی" نوین
بیش از اندازه سطحی است. برای نمونه او اینکه بیشتر غربیها تا زمانیکه آسیبی روشن و فیزیکی به آدمی
نرسیده هرکس را آزاد به انجام هر کاری میبینند (ب.ن. سکس با مرغ مرده پیش از پختنش) را به برتری شمردن
و سنگینی کس در برابر گروه تفسیر کرده است, هنگامیکه این در این واقعیت کوچکترین تغییری نمیدهد که:
١- همچنان بیشتر مردم این کار را چندشآور یافتهاند.
٢- چون این کار در نهان بوده آنرا تنها برتافتهاند (tolerated), ولی نپذیرفتهاند (accepted).
به دیگر زبان اینجا هیچ فرقی با آنجا نیست و اگر کسی این کار را در برابر چشم همگان بکند و هتّا اگر
او را بگوییم نکشند, همچنان کار کننده را چندشآور یافته و دستکم او را از گروه اجتماعی خود بیرون میکنند (out cast).
پس اینجا تنها چیزیکه براستی تغییر کرده تراز "خشونت" است که در همان بُردباری و برتابش
اجتماعی پدید آمده, اگرنه سازوکار از همان شهرمندی (civilation) ریشه میگیرد که برای
دوام خود نیاز به تابوها و دستهبندی چیزها به پسند و ناپسند (خوب و چندشآور) دارد.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Russell (09-03-2015)
یعنی رفتار گروههایِ انسانی و ساختار خانوادگی آنها از نظر شما یکسان است؟
ایراد تفکر دوستان در این است که: همانطور برخی از دوستان هماینجا گفتند، ایراد
را از خودخواهی نوع بشر میبینند، در حالی که مشکل دقیقا عکس این است و به
آنها زل زده.
اینکه گیاهخواری و احساس گناه از گرم کردم خیالی زمین پدیدهای دینی هستند
و علت آن عقلانی بودن به باور به درستی چنین پدیدههایی نیست.میدانیم کهپ
آمریکا بعد از شوروی قبلهیِ ترقی خواهان جهان بوده. وقتی یک ایده خودش
را منتشر میکند توضیع مراکز قدرت تفاوت چندانی نمیکند جز اینکه تسخیر مراکز
قدرت پر زرق و برق بهتر است و اولویت دارد و جای بهتری برای نشر به باقی جامعه
است. اینکه سیگنال فرستادن و نشان دادن جایگاه اجتماعی با نشان دادن شرکت
خود در کار خیر و تعهد به دین چقدر در جامعه مهم است و هر چه جامعه فردگراتر
مهمتر!
سخن من «تئوری توطئه» و نقش اوباما بعنوان شیطان متجسد که در سیستم نفوذ
کرده نیست، من تنها از روند طی شده در طی چند صد سال گذشته و مخصوصا 70
سال میزان اخیر و میزان شور شدن آش شگفتزده هستم و اینکه حقیقت که چطور
مکانیسم دفاعی مردم مختل شده.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
بی خدایی
بی دینی
زندگی امپرالیسم
sonixax (09-13-2015)
به گمان من بزرگترین گرفتاری امروز ادمی استرس
و رویارویی ادم با اندازه بالای داده های دانشیک
است که مایه سردرگمی است
فرزندی نمیخواهم مگر از جاودانگی.
فرودگاه ها بوسه های بیشتری از سالن عروسی به خود دیده اند و
دیوارهای بیمارستان بیشتر از عبادتگاه ها دعا شنیده اند!
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)