• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 4 از 14 نخستیننخستین 1234567891011121314 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 31 به 40 از 401

    جُستار: بی خدا بودن چه حسی دارد؟

    Hybrid View

    1. #1
      شناس
      Points: 333, Level: 6
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
      Overall activity: 99.9%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      dr.mcclown آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2015
      نوشته ها
      41
      جُستارها
      2
      امتیازها
      333
      رنک
      6
      Post Thanks / Like
      سپاس
      33
      از ایشان 23 بار در 19 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      سلام و وقت بخیر خدمت همگی و سارای عزیز

      دو مانع اساسی در بحث با یک شخص مذهبی و معتقد وجود دارد که به نظر من بسیار طبیعی و اجتناب ناپذیر هستن. اون دو مانع یکی ارجاع دادن شخص مخاطب به گفته‌های کتاب آسمانی و گفتار کسانیه که در مورد مذهب ذی نفع هستن یا بودند (مثل حدیث از پیامبر اسلام و یا امامان و یا گفتار قرآن که مثلاً چون خدا گفته من هستم پس هست) و مانع دوم مطالعه تاریخ از آخر به اوله.
      مانع دوم البته بین هر دو گروه مخالف(دامنه مخالفت البته وسیعه از نفی اسلام گرفته تا نفی خدا و چیزهای دیگه) و موافق مشترکه یعنی اکثراً هر دو گروه تاریخ رُ از آخر به اول می‌خونن. و جزء گریز ناپذیر این مانع بزرگ (که در واقع یک خطای شناختیه) تصور کردن این امره که مختصات انسان امروزی رُ انسانی که چندهزار سال پیش در شرایط زیستی متفاوتی زندگی کرده داشته.

      اما ترسی که من درباره‌اش صحبت می‌کنم این نیست که موجب گرایش بشه و از ساز و کار اصلی خودش فراتر می‌ره. ترسِ محرک نیست, ترس فلج کننده و مَرَضیه. اونچنان که شخصی در تمام طول زندگی به خاطر قصوری کوچک از رنج به خودش ‌می‌پیچیه و ارومُ قرار نداره و زندگی براش مصداق جهنم می‌شه. در مواردی دست به ضرب و جرح و حتی نقص عضو خودش هم می‌زنه. اگر مذهب تنها قانون یک جامعه بود هم باز هم این باید و نبایدها خشونت آمیز و ابتدایی بودند و با پیچیدگی‌های جوامع چند وجهی امروز سازگاری نداشتن. مذهب در بعضی جوامع نتونسته خودش رُ به روز کنه و با اوضاع ذهن انسان جدید تطابق بده به همین دلیل در موارد بیشماری به پوسته‌ایی از مناسک و رفتارها و گفتارها تبدیل شده. این همون چیزیه که شما بهش ریاکاری می‌گید. یکی از دلایل بوجود اومد فرقه‌های تصوف در قرن‌های گذشته, همین مسئله بوده.

      پس از قرن‌ها داروی مداوای ترس از مرگ همچنان پرفروش‌ترین کالای مذهبه. ولی متاسفانه این دارو تنها یک مسکّنه. مسکنی که شخص رُ تا لحظه مرگ در آرامش نگه می‌داره. شاید برای عده‌ایی این امر نامطلوب طلقی بشه (شاید به خاطر یکی از اصول مذهبی مثل مذموم بودن دروغ) ولی وقتی بتونیم دیدگاه پدیدآورندگان اون مذهب رُ اتخاذ کنیم می‌بینیم در سطح کلان جلوگیری از هرج و مرج و ریخته شدن خون انسان‌های بیشتر توجیه چندان کوچکی نیست.
      ولی آیا مرگ واقعاً چیز ترسناکیه؟ من فکر نمی‌کنم بشه اینطور نظری درباره اش داد چون تجربه ما از مرگ محدود می‌شه به دیدن مرگ اشخاص و موجودات دیگه. اصولاً وقتی یک شخص به مرگ خودش فکر می‌کنه چه احساساتی رُ تجربه می‌کنه؟ به طور معمول عزیزانش رو می‌بینه که از مرگ و نبودش خیلی ناراحت هستن و عذاب می‌کشن, حتی ممکنه صحنه‌های در قبر گذاشته شدنش رُ هم ببینه و اگر تصورش قوی باشه ممکنه احساس تنگنا و سنگینی نفس هم بهش دست بده, به وظایفی که در حال حاضر بر عهده داره فکر می‌کنه مثلاً به فرزندانش که هنوز کوچک هستن و نیاز به حمایت اون دارن, به آرزوهای دور و درازش که هنوز فرصت نکرده قدمی براشون برداره.
      همه این‌ها احتمالاً در درجاتی اندوه بار و مضطرب کننده هستن ولی شاید بتونه با پرسش در مورد هر جزئی به پاسخ‌های قانع کننده‌ایی برسه که بر این اندوه‌ها و اضطراب‌ها فائق بشه.
      انسان در هر لحظه‌ایی از زندگیش که مرگ به سراغش بیاد و یا تصور کنه مرگ به سراغش اومده اولین فکری که به ذهنش می‌رسه اینه که حالا نه! حالا زوده! صحبت در این زمینه ممکنه به درازا بکشه و من کتاب "آنچه نباید بگوییم" که مجموعه مقالات مارک ورنون (فیلسوف و کشیش) که نشر البرز منتشر کرده رُ به شما معرفی می‌کنم.

      در مورد مقدمه صحبتم در مورد خوندن تاریخ از ابتدا به انتها و نه برعکس.. تا به حال در این مورد فکر کردی که چرا انسان‌ها اصولاً به پرستش بت‌ روی اوردن؟ آیا همه جوامع بت پرست بودند؟ ارتباط بت‌پرستی و تمدن چی بوده؟ چرا موسی که به کوه رفت مردم خودشونُ نیازمند گوساله دیدند؟ چرا در ابتدای سفر آفرینش, پیامبران یا حتی بزرگان قوم خدا رُ می‌دیدن و صداشُ می‌شنیدن ولی هر چه به موسی نزدیک می‌شویم خدا به ستون دود, شرار آتش و نور تبدیل می‌شه و تنها صدای او قابل شنیدنه؟ و بعد از اون جز در خواب یا خلسه با پیامبران آن هم به اختصار صحبت نمی‌کنه؟
      معبد دلف دوره‌های مختلفی رُ تجربه کرده. دوره‌ایی که تنها اوراکل‌ها در اون به سوالات مردم پاسخ می‌دادند تا زمانی که کاهنان این پاسخ‌ها رو تعبیر و تفسیر می‌کردن تا به دوره‌ایی رسید که متروکه شد چون هیچ پاسخ درستی از جانب خدایان دریافت نمی‌شد و حتی کاهنان نیز از تعبیر و تفسیر گفته‌های اوراکل عاجز شده بودند.

      من اشخاص زیادی رُ دیدم که گفتن و می‌گن که "ما مذهبی نیستیم ولی وجود خدا رُ قبول داریم." داستان‌های زیادی وجود داره در مورد شخصی که مذهبیُ اختراع کرد و خدای جدیدی معرف کرد ولی بعد از مدتی پشیمان شد و به پیروانش اعتراف کرد که دروغ گفته. پیروانش گفتند که تو نسبت به خدایمان کافر شدی و اون مرد رُ کشتن.
      وقتی خدایی که ما قبول داریم توسط مذهب به ما معرفی نشده ما چطور موفق به شناخت اون شدیم؟ چطور می‌تونیم بگیم من با دیگری که اون هم مذهبی نیست و خدا رُ قبول داره در تصورمون از خدا اشتراک داریم؟ آیا هر کس خدایی برای خودش داره؟(که این به نظرم معقولتره ولی چیزهایی که در مورد زندگی بعد از مرگ قراره بگیم و به خدا نسبتش بدیم رُ از کجا می‌تونیم بگم؟) گفتن اینکه تنها یک خدا وجود داره کمک چندانی نمی‌کنه چون مذهب هم همینو می‌گه و برای پرستش اون و جلب رضایتش اعمالی رو تجویز میکنه.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      خیلی معادلات هست که با حذف کردن پارامتر وجود خدا برایم غیر قابل حل خواهند بود. مثلا همین وجود مرگ که زمانش معلوم نیست هر موقعی می تواند بیاید حتی همین الان که مشغول تایپ هستم. یا دیدن افراد علیل و مریض افرادی که از نعمت های ظاهری بی بهره اند پس تکلیف آنها چه می شود اگر زندگی فقط و فقط دنیوی باشد آنها که بیچارگان مطلق خواهند بود. تکلیف ظلم ها و ظالمان چیست؟
      عدالت چیزیه که شما در مفهوم خدا جستجو می‌کنید, ولی اونچه که موجب پرستش می‌شه و اونچه که نیاز به پرستش رو در فرد بر می‌انگیزه غیر قابل پیشبینی بودن خداست. صفت "عادل" جزء اسامی خدا در قرآن نیست و خدا هرکار بخواهد می‌کند: "الله یفعل ما یُرید" و هرکاری که خدا انجام بدهد به گفته مذهبیون عین عدالت است. مثل داستان‌های یهود که در اون پیامبری به پسر بچه‌ایی برخورد و خدا به او دستور داد که آن پسر بچه را بکشد. پیامبر پس از انجام دستور علت را پرسید فرشته وحی در جواب گفت که آن پسر در آینده انسان نادرست و خلافکاری‌ می‌شده و اراده کرده است که به جای اون دختری به آن خانواده عطا کند که نسلی از پیامبران را بوجود بیاورد.
      شاید این داستان در زمان ما خنده‌دار بنظر برسه اما درک این عدم وجود عدالت, بی‌پناه و ضعیف بودن انسان در مقابل طبیعیتِ غیرقابل پیش‌بینی و بی‌رحم کار سختی نیست. هم اکنون بسیار انسان‌ها از گرسنگی در حال جان دادن هستند, اطفالی که به خاطر نبود امکانات سقط می‌شن و موارد زیادی که حتماً خود شما بهتر می‌دونید. آیا در دنیای حیوانات وضع بهتره؟ هر روز حیوانات زیادی توسط حیوانات دیگه کشته و خورده می‌شن برای اینکه زنده بمونن. سیل و زلزله زندگی که شما ده‌ها سال برای ساختنش وقت صرف کردید رُ در لحظه‌ایی به هیچ تبدیل می‌کنه.
      ویرایش از سوی dr.mcclown : 08-14-2015 در ساعت 12:34 PM

    2. #2
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      سلام و وقت بخیر خدمت همگی و سارای عزیز

      دو مانع اساسی در بحث با یک شخص مذهبی و معتقد وجود دارد که به نظر من بسیار طبیعی و اجتناب ناپذیر هستن. اون دو مانع یکی ارجاع دادن شخص مخاطب به گفته‌های کتاب آسمانی و گفتار کسانیه که در مورد مذهب ذی نفع هستن یا بودند (مثل حدیث از پیامبر اسلام و یا امامان و یا گفتار قرآن که مثلاً چون خدا گفته من هستم پس هست)
      سلام جناب دکتر!
      خوب راستش بنده وقتی بحث می کنم اصلا یادم میرود که مذهبم چیه و آیا معتقد هستم یا نه. چون ذاتِ بحث برایم جالب است. وقتی در این فروم می ایم و نوشته ها را می خوانم مثل یک reviewer ژورنال عمل می کنم. یعنی بخش متنقدانه ی ذهنم را روشن می کنم .
      در قرن‌های اولیه بعد از ظهور اسلام جنبه رحمانی و خودمونی اگه بخوام بگم مهربانی خدا و صفاتی مثل زیبایی خدا در اسلام چندان مورد توجه نبودن و بیشتر بر روی پرهیز از گناه و زهد تاکید می‌شده بعد از اون جنبشی اتفاق افتاده و عده‌ایی از این همه ترس و احساس گناه خسته‌ شده بودند و جنبش‌های عرفانی بر پایه صفات رحمانی, مهربانی و زیبایی و در نهایت عشق به خدا بوجود اومدن و جالب این‌که می‌توان برای این موضوع ریشه‌های اجتماعی قویی پیدا کرد.
      همین حرف شما که قول شده است اگر در یک مقاله آورده می شد صد در صد reviewer ها فارغ از دین و مذهبشان بر آن خرده می گرفتند و مقاله اتان reject می شد! چرا چون مثال های نقض فراوان هست.
      مثل گفته های پیامبر و امام که این مطالب عرفانی هم در آن بوده. وقتی شما می گویید "در قرن‌های اولیه بعد از ظهور اسلام" صحبتی از مباحث عرفانی نبوده خب این در تناقض قرار می گیرد با وجود افرادی چون کمیل ، حسن بصری و ابراهیم ادهم و رابعه و.......... خودِ همین حسن بصری چقدر شاگر داشت که هر کدامشان سر حلقه ی صوفیان بوده اند.
      اگر شما دعای کمیل را خوانده باشید یا صحیفه سجادیه را قطعا آنها را یک مناجات عارفانه خواهید دید تا زاهدانه مثل الهی نامه سنایی مثل مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      و مانع دوم مطالعه تاریخ از آخر به اوله.مانع دوم البته بین هر دو گروه مخالف(دامنه مخالفت البته وسیعه از نفی اسلام گرفته تا نفی خدا و چیزهای دیگه) و موافق مشترکه یعنی اکثراً هر دو گروه تاریخ رُ از آخر به اول می‌خونن. و جزء گریز ناپذیر این مانع بزرگ (که در واقع یک خطای شناختیه) تصور کردن این امره که مختصات انسان امروزی رُ انسانی که چندهزار سال پیش در شرایط زیستی متفاوتی زندگی کرده داشته.
      خب این بستگی دارد نقطه ای که شخص شما آن را ابتدای تاریخ در نظر گرفته اید در کجا قرار گرفته باشد و الزاما قرار هم نیست درست باشد چون شخصی انگارانه است. بنده بر طبق
      تخقیقاتی که بر روی آثار بجا مانده بر روی غارها و بقایای انسانهای اولیه بود گفتم "پرستش " در ابتدا بوده است و از ابتدا بشر بخاطر ترس هایش از طبیعت بدنبال نیروهای ماورا طبیعی می رفت.
      PRIMITIVE religion had a biologic origin, a natural evolutionary development, aside from moral associations and apart from all spiritual influences.


      Paper 85 - The Origins of Worship | Urantia Book | Urantia Foundation

      In the evolution of the human species, worship in its primitive manifestations appears long before the mind of man is capable of formulating the more complex concepts of life now and in the hereafter which deserve to be called religion. Early religion was wholly intellectual in nature and was entirely predicated on associational circumstances. The objects of worship were altogether suggestive; they consisted of the things of nature which were close at hand, or which loomed large in the commonplace experience of the simple-minded primitive Urantians.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      یکی از دلایل بوجود اومد فرقه‌های تصوف در قرن‌های گذشته, همین مسئله بوده.
      جالب است که شما همچنان اصرار دارید که بگید قرن ها بعد از طهور اسلام تصوف بوجود آمده است!!!! خب اگر کمیل و میثم و سلمان را چون از صحابه های بزرگ بودن بگذاریم کنار. حسن بصری که هم عصر با پیامبر و حضرت علی بوده و سر حلقه ی تصوف است. پس از همان ابندا تصوف و عرفان وجود داشته. رابعه که یکی از مشهورترین زنان عارف است هم هم عصر با حسن بصری بوده و....... پس شکل گیری تصوف در همان قرن اول هجری قمری بوده است و در قرن دوم گسترش می یابد و در قرن های بعد اشکال جدیدی از آن شروع به رشد می کند
      http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/m...e=Check&Rand=0

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      ولی آیا مرگ واقعاً چیز ترسناکیه؟
      خب مرگی که نیستی بهمراه داشته باشد بله وحشتناک که نه ولی خیلی یاس آور و غم انگیز است. انگار فقط و فقط یک ماده بوده ایم . پس تکلیف احساس چه می شود؟ تکلیف عشق و.. همه ی این چیزها با مرگمام نابود می شوند . اگر بعد از مرگ حیاتی باشد خب هر زمان که به سراغمان بیاید اینقدر یاس آور نخواهد بود.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      در مورد مقدمه صحبتم در مورد خوندن تاریخ از ابتدا به انتها و نه برعکس.. تا به حال در این مورد فکر کردی که چرا انسان‌ها اصولاً به پرستش بت‌ روی اوردن؟ آیا همه جوامع بت پرست بودند؟ ارتباط بت‌پرستی و تمدن چی بوده؟ چرا موسی که به کوه رفت مردم خودشونُ نیازمند گوساله دیدند؟ چرا در ابتدای سفر آفرینش, پیامبران یا حتی بزرگان قوم خدا رُ می‌دیدن و صداشُ می‌شنیدن ولی هر چه به موسی نزدیک می‌شویم خدا به ستون دود, شرار آتش و نور تبدیل می‌شه و تنها صدای او قابل شنیدنه؟ و بعد از اون جز در خواب یا خلسه با پیامبران آن هم به اختصار صحبت نمی‌کنه؟
      بشر اصولا دوست دارد چیزی را ببنید تا باور کند. باور نا دینی ها برایش سخت است. پرستش نا دیدنی ها برایش سخت است. بت در حقیقت تجسمی از خدا بوده نمادی از خدا بوده.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      معبد دلف دوره‌های مختلفی رُ تجربه کرده. دوره‌ایی که تنها اوراکل‌ها در اون به سوالات مردم پاسخ می‌دادند تا زمانی که کاهنان این پاسخ‌ها رو تعبیر و تفسیر می‌کردن تا به دوره‌ایی رسید که متروکه شد چون هیچ پاسخ درستی از جانب خدایان دریافت نمی‌شد و حتی کاهنان نیز از تعبیر و تفسیر گفته‌های اوراکل عاجز شده بودند.
      خی در مود این معبد حرف و حدیث زیاد است ولی بعضی از کاهنانش واقعا شهود می کردند و شهودهایشان هم درست بوده مثل اینکه در همان شهود سقراط را داناترین فرد دیده بودند...
      کلن شهود و مکاشفه در باستان غیر از کاهنان برای حکما هم مطرح بوده . امروزه یک بحثی شده است در مورد هندسه دانان یونانی که چطور به این قضایا رسیده اند با توجه به علم آنموقع و عده ای هم ایده شهود و مکاشفه را ارئه کرده اند و احتمال داده اند که هندسه دانان قدیم یونان با روش های شهودی به این قضایا رسیده اند. و البته شواهد این ماجرا گروه های هندسه دان موسوم به فیثاغورثیان بود که بیش از 200 قضیه هندسی را اثبات کرده اند و البته به صورت راز آن را در طی قرن ها مخفی داشته اند.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      من اشخاص زیادی رُ دیدم که گفتن و می‌گن که "ما مذهبی نیستیم ولی وجود خدا رُ قبول داریم." داستان‌های زیادی وجود داره در مورد شخصی که مذهبیُ اختراع کرد و خدای جدیدی معرف کرد ولی بعد از مدتی پشیمان شد و به پیروانش اعتراف کرد که دروغ گفته. پیروانش گفتند که تو نسبت به خدایمان کافر شدی و اون مرد رُ کشتن.
      حب اینکه یک داستان است نه واقعیت. بشر بر طبق همان لینکی که در بالا دادم پرستش در ابتدا برایش مطرح بوده است. پس خدا یا الهگان هم در کنارش باید بوجود می امدند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      عدالت چیزیه که شما در مفهوم خدا جستجو می‌کنید, ولی اونچه که موجب پرستش می‌شه و اونچه که نیاز به پرستش رو در فرد بر می‌انگیزه غیر قابل پیشبینی بودن خداست. صفت "عادل" جزء اسامی خدا در قرآن نیست و خدا هرکار بخواهد می‌کند: "الله یفعل ما یُرید" و هرکاری که خدا انجام بدهد به گفته مذهبیون عین عدالت است. مثل داستان‌های یهود که در اون پیامبری به پسر بچه‌ایی برخورد و خدا به او دستور داد که آن پسر بچه را بکشد. پیامبر پس از انجام دستور علت را پرسید فرشته وحی در جواب گفت که آن پسر در آینده انسان نادرست و خلافکاری‌ می‌شده و اراده کرده است که به جای اون دختری به آن خانواده عطا کند که نسلی از پیامبران را بوجود بیاورد.
      شاید این داستان در زمان ما خنده‌دار بنظر برسه اما درک این عدم وجود عدالت, بی‌پناه و ضعیف بودن انسان در مقابل طبیعیتِ غیرقابل پیش‌بینی و بی‌رحم کار سختی نیست. هم اکنون بسیار انسان‌ها از گرسنگی در حال جان دادن هستند, اطفالی که به خاطر نبود امکانات سقط می‌شن و موارد زیادی که حتماً خود شما بهتر می‌دونید. آیا در دنیای حیوانات وضع بهتره؟ هر روز حیوانات زیادی توسط حیوانات دیگه کشته و خورده می‌شن برای اینکه زنده بمونن. سیل و زلزله زندگی که شما ده‌ها سال برای ساختنش وقت صرف کردید رُ در لحظه‌ایی به هیچ تبدیل می‌کنه.
      خود این عدالت بسیار مبحث عظیمی است و فلاسفه ی اسلامی نظیر ابن سینا و ملاصدرا به بحث در آن بطور مبسوط پرداخته اند که در اینجا نمی گنجد. آن داستان هم مربوط به حضرت خضر و موسی است که حضرت خضر آن پسر را می کشد و موسی معترض می شود و ........
      پس شما پذیرفته اید که در این دنیا عدالتی وجود ندارد؟ اگر چنین است پس تکلیف تلاشها چه می شود؟ در این دنیای ظالمانه چگونه می توان به همنوع خود بیاندیشیم؟ چگونه خودخواه نباشیم ؟ و..






    3. #3
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      سلام و وقت بخیر خدمت همگی و سارای عزیز

      دو مانع اساسی در بحث با یک شخص مذهبی و معتقد وجود دارد که به نظر من بسیار طبیعی و اجتناب ناپذیر هستن. اون دو مانع یکی ارجاع دادن شخص مخاطب به گفته‌های کتاب آسمانی و گفتار کسانیه که در مورد مذهب ذی نفع هستن یا بودند (مثل حدیث از پیامبر اسلام و یا امامان و یا گفتار قرآن که مثلاً چون خدا گفته من هستم پس هست)
      سلام جناب دکتر!
      خوب راستش بنده وقتی بحث می کنم اصلا یادم میرود که مذهبم چیه و آیا معتقد هستم یا نه. چون ذاتِ بحث برایم جالب است. وقتی در این فروم می ایم و نوشته ها را می خوانم مثل یک reviewer ژورنال عمل می کنم. یعنی بخش متنقدانه ی ذهنم را روشن می کنم .
      در قرن‌های اولیه بعد از ظهور اسلام جنبه رحمانی و خودمونی اگه بخوام بگم مهربانی خدا و صفاتی مثل زیبایی خدا در اسلام چندان مورد توجه نبودن و بیشتر بر روی پرهیز از گناه و زهد تاکید می‌شده بعد از اون جنبشی اتفاق افتاده و عده‌ایی از این همه ترس و احساس گناه خسته‌ شده بودند و جنبش‌های عرفانی بر پایه صفات رحمانی, مهربانی و زیبایی و در نهایت عشق به خدا بوجود اومدن و جالب این‌که می‌توان برای این موضوع ریشه‌های اجتماعی قویی پیدا کرد.
      همین حرف شما که قول شده است اگر در یک مقاله آورده می شد صد در صد reviewer ها فارغ از دین و مذهبشان بر آن خرده می گرفتند و مقاله اتان reject می شد! چرا چون مثال های نقض فراوان هست.
      مثل گفته های پیامبر و امام که این مطالب عرفانی هم در آن بوده. وقتی شما می گویید "در قرن‌های اولیه بعد از ظهور اسلام" صحبتی از مباحث عرفانی نبوده خب این در تناقض قرار می گیرد با وجود افرادی چون کمیل ، حسن بصری و ابراهیم ادهم و رابعه و.......... خودِ همین حسن بصری چقدر شاگر داشت که هر کدامشان سر حلقه ی صوفیان بوده اند.
      اگر شما دعای کمیل را خوانده باشید یا صحیفه سجادیه را قطعا آنها را یک مناجات عارفانه خواهید دید تا زاهدانه مثل الهی نامه سنایی مثل مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      و مانع دوم مطالعه تاریخ از آخر به اوله.مانع دوم البته بین هر دو گروه مخالف(دامنه مخالفت البته وسیعه از نفی اسلام گرفته تا نفی خدا و چیزهای دیگه) و موافق مشترکه یعنی اکثراً هر دو گروه تاریخ رُ از آخر به اول می‌خونن. و جزء گریز ناپذیر این مانع بزرگ (که در واقع یک خطای شناختیه) تصور کردن این امره که مختصات انسان امروزی رُ انسانی که چندهزار سال پیش در شرایط زیستی متفاوتی زندگی کرده داشته.
      خب این بستگی دارد نقطه ای که شخص شما آن را ابتدای تاریخ در نظر گرفته اید در کجا قرار گرفته باشد و الزاما قرار هم نیست درست باشد چون شخصی انگارانه است. بنده بر طبق
      تخقیقاتی که بر روی آثار بجا مانده بر روی غارها و بقایای انسانهای اولیه بود گفتم "پرستش " در ابتدا بوده است و از ابتدا بشر بخاطر ترس هایش از طبیعت بدنبال نیروهای ماورا طبیعی می رفت.
      PRIMITIVE religion had a biologic origin, a natural evolutionary development, aside from moral associations and apart from all spiritual influences.


      Paper 85 - The Origins of Worship | Urantia Book | Urantia Foundation

      In the evolution of the human species, worship in its primitive manifestations appears long before the mind of man is capable of formulating the more complex concepts of life now and in the hereafter which deserve to be called religion. Early religion was wholly intellectual in nature and was entirely predicated on associational circumstances. The objects of worship were altogether suggestive; they consisted of the things of nature which were close at hand, or which loomed large in the commonplace experience of the simple-minded primitive Urantians.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      یکی از دلایل بوجود اومد فرقه‌های تصوف در قرن‌های گذشته, همین مسئله بوده.
      جالب است که شما همچنان اصرار دارید که بگید قرن ها بعد از طهور اسلام تصوف بوجود آمده است!!!! خب اگر کمیل و میثم و سلمان را چون از صحابه های بزرگ بودن بگذاریم کنار. حسن بصری که هم عصر با پیامبر و حضرت علی بوده و سر حلقه ی تصوف است. پس از همان ابندا تصوف و عرفان وجود داشته. رابعه که یکی از مشهورترین زنان عارف است هم هم عصر با حسن بصری بوده و....... پس شکل گیری تصوف در همان قرن اول هجری قمری بوده است و در قرن دوم گسترش می یابد و در قرن های بعد اشکال جدیدی از آن شروع به رشد می کند
      : تصوف

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      ولی آیا مرگ واقعاً چیز ترسناکیه؟
      خب مرگی که نیستی بهمراه داشته باشد بله وحشتناک که نه ولی خیلی یاس آور و غم انگیز است. انگار فقط و فقط یک ماده بوده ایم . پس تکلیف احساس چه می شود؟ تکلیف عشق و.. همه ی این چیزها با مرگمام نابود می شوند . اگر بعد از مرگ حیاتی باشد خب هر زمان که به سراغمان بیاید اینقدر یاس آور نخواهد بود.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      در مورد مقدمه صحبتم در مورد خوندن تاریخ از ابتدا به انتها و نه برعکس.. تا به حال در این مورد فکر کردی که چرا انسان‌ها اصولاً به پرستش بت‌ روی اوردن؟ آیا همه جوامع بت پرست بودند؟ ارتباط بت‌پرستی و تمدن چی بوده؟ چرا موسی که به کوه رفت مردم خودشونُ نیازمند گوساله دیدند؟ چرا در ابتدای سفر آفرینش, پیامبران یا حتی بزرگان قوم خدا رُ می‌دیدن و صداشُ می‌شنیدن ولی هر چه به موسی نزدیک می‌شویم خدا به ستون دود, شرار آتش و نور تبدیل می‌شه و تنها صدای او قابل شنیدنه؟ و بعد از اون جز در خواب یا خلسه با پیامبران آن هم به اختصار صحبت نمی‌کنه؟
      بشر اصولا دوست دارد چیزی را ببنید تا باور کند. باور نا دینی ها برایش سخت است. پرستش نا دیدنی ها برایش سخت است. بت در حقیقت تجسمی از خدا بوده نمادی از خدا بوده.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      معبد دلف دوره‌های مختلفی رُ تجربه کرده. دوره‌ایی که تنها اوراکل‌ها در اون به سوالات مردم پاسخ می‌دادند تا زمانی که کاهنان این پاسخ‌ها رو تعبیر و تفسیر می‌کردن تا به دوره‌ایی رسید که متروکه شد چون هیچ پاسخ درستی از جانب خدایان دریافت نمی‌شد و حتی کاهنان نیز از تعبیر و تفسیر گفته‌های اوراکل عاجز شده بودند.
      خی در مود این معبد حرف و حدیث زیاد است ولی بعضی از کاهنانش واقعا شهود می کردند و شهودهایشان هم درست بوده مثل اینکه در همان شهود سقراط را داناترین فرد دیده بودند...
      کلن شهود و مکاشفه در باستان غیر از کاهنان برای حکما هم مطرح بوده . امروزه یک بحثی شده است در مورد هندسه دانان یونانی که چطور به این قضایا رسیده اند با توجه به علم آنموقع و عده ای هم ایده شهود و مکاشفه را ارئه کرده اند و احتمال داده اند که هندسه دانان قدیم یونان با روش های شهودی به این قضایا رسیده اند. و البته شواهد این ماجرا گروه های هندسه دان موسوم به فیثاغورثیان بود که بیش از 200 قضیه هندسی را اثبات کرده اند و البته به صورت راز آن را در طی قرن ها مخفی داشته اند.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      من اشخاص زیادی رُ دیدم که گفتن و می‌گن که "ما مذهبی نیستیم ولی وجود خدا رُ قبول داریم." داستان‌های زیادی وجود داره در مورد شخصی که مذهبیُ اختراع کرد و خدای جدیدی معرف کرد ولی بعد از مدتی پشیمان شد و به پیروانش اعتراف کرد که دروغ گفته. پیروانش گفتند که تو نسبت به خدایمان کافر شدی و اون مرد رُ کشتن.
      حب اینکه یک داستان است نه واقعیت. بشر بر طبق همان لینکی که در بالا دادم پرستش در ابتدا برایش مطرح بوده است. پس خدا یا الهگان هم در کنارش باید بوجود می امدند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      عدالت چیزیه که شما در مفهوم خدا جستجو می‌کنید, ولی اونچه که موجب پرستش می‌شه و اونچه که نیاز به پرستش رو در فرد بر می‌انگیزه غیر قابل پیشبینی بودن خداست. صفت "عادل" جزء اسامی خدا در قرآن نیست و خدا هرکار بخواهد می‌کند: "الله یفعل ما یُرید" و هرکاری که خدا انجام بدهد به گفته مذهبیون عین عدالت است. مثل داستان‌های یهود که در اون پیامبری به پسر بچه‌ایی برخورد و خدا به او دستور داد که آن پسر بچه را بکشد. پیامبر پس از انجام دستور علت را پرسید فرشته وحی در جواب گفت که آن پسر در آینده انسان نادرست و خلافکاری‌ می‌شده و اراده کرده است که به جای اون دختری به آن خانواده عطا کند که نسلی از پیامبران را بوجود بیاورد.
      شاید این داستان در زمان ما خنده‌دار بنظر برسه اما درک این عدم وجود عدالت, بی‌پناه و ضعیف بودن انسان در مقابل طبیعیتِ غیرقابل پیش‌بینی و بی‌رحم کار سختی نیست. هم اکنون بسیار انسان‌ها از گرسنگی در حال جان دادن هستند, اطفالی که به خاطر نبود امکانات سقط می‌شن و موارد زیادی که حتماً خود شما بهتر می‌دونید. آیا در دنیای حیوانات وضع بهتره؟ هر روز حیوانات زیادی توسط حیوانات دیگه کشته و خورده می‌شن برای اینکه زنده بمونن. سیل و زلزله زندگی که شما ده‌ها سال برای ساختنش وقت صرف کردید رُ در لحظه‌ایی به هیچ تبدیل می‌کنه.
      خود این عدالت بسیار مبحث عظیمی است و فلاسفه ی اسلامی نظیر ابن سینا و ملاصدرا به بحث در آن بطور مبسوط پرداخته اند که در اینجا نمی گنجد. آن داستان هم مربوط به حضرت خضر و موسی است که حضرت خضر آن پسر را می کشد و موسی معترض می شود و ........
      پس شما پذیرفته اید که در این دنیا عدالتی وجود ندارد؟ اگر چنین است پس تکلیف تلاشها چه می شود؟ در این دنیای ظالمانه چگونه می توان به همنوع خود بیاندیشیم؟ چگونه خودخواه نباشیم ؟ و..






    4. #4
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      سلام و روز بخیر (حداقل اون موقعی که اینو نوشتم روز بود:) )

      راستش وقتی پست قبلیمُ در پاسخ ارسال کردم (که البته چیزهایی در پاسخ به شما جا افتاده بود و عذر می‌خوام بابتش و علّت گستردگی موضوعات و کمی وقت بود) با خودم فکر کردم که آیا از اساس موضوع دور نیفتادم؟ فکر می‌کنم از احساس یک شخص خداناباور رسیدیم به دلایل وجود اون احساس و بعد هم تغییر جهت دادیم به سمت اینکه اصلاً وجود خدا لازمه یا خیر. ولی این واقعیتُ باید در نظر بگیریم که ذات سوال همچین چیزی رُ طلب می‌کرد. چون در توضیح سوال, سوالات دیگری پرسیده شده بود راجع به موقعیت‌هایی که یک شخص در طول زندگیش ممکنه با اون‌ها رو به رو بشه و لازم بحثی اتفاق بیوفته تا سوال اولیه واضح‌تر و قابل پاسخ داده شدن بشه.

      مثلاً اگر سوال "بی‌خدا بودن چه حسی داره؟" به صورت دقیق‌تری مثل "آیا یک خداناباور احساس آویزون بودن و رها شدگی نمی‌کنه؟" پرسیده بشه بهتر می‌شه بهش پاسخ داد. من اول سعی می‌کنم به مباحثی که گشوده شدن بپردازم بعد به این سوال دوم پاسخ خواهم داد.
      سلام دوست عزیز
      بنده هم دوست دارم که بیشتر بر روی این قضیه تمرکز کنیم و صحبت کنیم. از همین حس و احوالات و اینکه به هر حال در دنیایی که شما به اصطلاح آقا بالاسر ندارید خب رها شدگی باید حس شود.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      من عرض نکردم "صحبتی از مباحث عرفانی نبوده" گفته من این بود که: در قرون اولیه صفاتی مثل مهربانی و زیبایی خدا در اسلام چندان مورد توجه نبودن و بیشتر بر پرهیز از گناه و زهد تاکید می‌شده.
      این حرف شما نیست؟
      یکی از دلایل بوجود اومد فرقه‌های تصوف در قرن‌های گذشته, همین مسئله بوده.
      اصلا یک چیزی را روشن کنم که اصلا حلقه های عارفانه همیشه بوده اند حتی قبل از اسلام ولی تصوف آنهم بخاطر نوع پوششان ، پشمینه پوشی به آنها صوفی می گفتند. که اینهم از ابتکارات حسن بصری یکی از بزرگترین صوفیان عالم است که در همان صدر اسلام زیست می کرده است.
      در قرآن زیاد از زیبایی خدا صحبت شده و اصلا در جایی خدا را نور آسمانها و زمین بیان کرده است. شما صحیفه سجادیه را خوانده اید؟ مدام از زیبایی و رحمانیت خدا صحبت شده در مناجات هایی چون کمیل و جوشن کبیر ...... (بنده می توانم یک لیست بلند بالایی از آنها را اینجا بگذارم)که همه ی اینها مربوط به قرن اول هجری قمری می باشند .

      یکی از سختی های بحث با دوستان ضد اسلام هم اینست که بطور عمیق و جامع اسلام را مطالعه نکرده اند. در اسلام به همان اندازه که از خدا ترسی صحبت شده از امید و رجا هم صحبت شده است . در قرآن آیات فراوانی داریم که با "ولا خوف علیهم ولاهم یحزنون " تمام می شود. و همین آیه برای اهل عرفان یک نشانه است اینکه سالک باید با دو بال خوف و رجا حرکت کند.در ضمن اینکه در ابتدای هر سوره (غیر از توبه) باید با "بسم الله الرحمن الرحیم" شروع کرد این یعنی بین این همه صفات خدا ، رحمن و رحیم اولی می باشند .

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      این خیلی تفاوت می‌کنه با چیزی که شما برداشت کردید. ما عرفان مبتنی بر ترس از خدا رُ داشتیم و کسانی که شب و روز از "خوف" گریه می‌کردن و پس از اون بود که صفات دیگر خدا "بیشتر" مورد توجه واقع شد.
      ببینید اصلا تز بنده عرفان و تصوف است!! ;)
      آنچه که می گویید مبتنی بر ترس از خدا بیشتر شامل حال زاهد می شود نه عارف . پیشنهاد می کنم کتاب عرفان نظری ابن عربی را بخوانید خوب در آن این مفاهیم و معانی توصیف شده اند. اما اگر بخواهم مختصر عارف و عابد و زاهد را تعریف کنم بهترین تعریف جامع و کامل را ابن سینا داده است:
      زاهد کسیست که به طمع آخرت از دنیا چشم می پوشد و تنها به عبادت خدا می پردازد و از خوفش می گرید و.
      عابد کسیست که هم در این دنیا از نعمات استفاده می کند و هم برای آخرتش به عبادت پرداخته و خدا ترسی پیش می گیرد.
      عارف کسیست که نه این دنیا را می خواهد و نه آن دنیا را فقط و فقط خدا را می خواهد.

      اصولا کسی که وارد حلقه ی سلوک می شود باید عاشق شود پس صفت زیبایی خدا در اینجا مطرح است یعنی عرفا و صوفیان عاشق زیبایی خدا شده اند و مشتاق وصالش سپس وارد این حلقه شده اند. در حالیکه زاهد اصلا عاشق نیست و تنها ترس از خدا دارد و طمع بهشت و هماره هم در نقطه مقابل عارف قرار دارد. بقول سعدی :

      ای زاهدِ خرقه پوش تا کی با عاشق خسته دل کنی جنگ


      "خوف " و "رجا "دو بال سالک هستند و معنی و مصداق زمینی ندارند یعنی شما باید وارد این حلقه شوید تا معنای این دو را دریابید. این خوف از آن خوف های زمینی نیست و آن رجا هم از جنس رجا ها و امید های زمینی نیست. آن خوفی که در دل یک عارف است سبب ابتهاج می گردد و در امتداد زیبایی محبوب است. این خوف یعنی ترسِِ ِ نرسیدن بوصالش ، ترسِ از دوریش و فراقش، ترس از غمگین کردن و رنجاندن محبوب. که خیلی خیلی با ترس از عذاب جهنم و ترس از خدای قهار و عقاب کننده......... فرق دارد
      از همان ابتدا که عرفان بوجود آمد عرفا دو دسته شدند : خراباتی و مناجاتی
      مناجاتی ها بیشتر خوف داشتند و خراباتی ها رجایشان بیشتر بود. البته هر دوی این دسته هم بسیار اهل گریستن بودند .
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      تاریخ منظور تسلسل وقایع و ثبت اونهاست. صحبت من در اینجا هم اینه که ما انسان قرن هفده میلادی رُ در همه وجوه نمی‌تونیم به جای انسان هزار سال قبل از میلاد تصور کنیم. به عنوان مثال شما نمی‌تونید خودتونُ با عرب بادیه نشین نوعی که پذیرای اسلام شد یا حتی یک کشاورز ایرانی که اسلام پذیرفت یکی تصور کنید. یا حتی اگر از این نوع مثال نزنیم, زن قرن بیست و یک نمی‌تونه تجربه بارداری و بچه دار شدنش رُ با یک زن نوعی قرن سیزده میلادی یکسان بدونه.
      شما آن لینکی که در مورد پرستش برایتان گذاشتم را عنایت کردید؟ چون در پست قبلی گفته بودید که تاریخ را از آخر به اول خوانده ام که می گویم بشر همواره پرستش و خدا برایش دغدغه بوده است . خب گفتم نه اتفاقا بنده اینقدر از ابتدا تاریخ را خوانده ام که اینگونه برای شما استنباط شده است و فکر کردید که آخر است! و با توجه به همان لینک ، دیده شد که پرستش برای انسانهای اولیه که هنوز ذهنشان هم پیشرفت چندانی نکرده بود ، وجود داشته است
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      این تئوری اگر نخوایم بگیم ساده‌انگارانه است باید گفت که ناقصه. صرف دیدن باعث پرستش نمی‌شه. چطور یک شیئ نماد خدا قرار می‌گرفته؟ چه چیزی باعث می‌شده بین یک شیئ و خدا ارتباط برقرار بشه؟
      بشر از قدیم دوست داشت به تصویر بکشد و غم هایش را رنج هایش را و ترس هایش را . اینها از حکاکی روی غارها هم پیداست. اصلا هنر نمایش از همان ابتدا بین انسانهای اولیه بوجود آمده است. در حالی که گفتار و سخن گفتن و ... بعد از آن قرار گرفته اند. تحقیقات نشان داده اند که بشر اولیه بیشتر با زبان بدن ارتباط برقرار می کرده و بعد گفتار به میان می آید. در لینک زیر دلایل بت پرستی و اینکه چرا برای خدا یا خدایان گرچه برای خدایان خود جسم و روح معتقد بودند، بت می ساختند آمده است
      مقاله ای کامل در مورد بت پرستی : تاریخ - مرکز نشر اعتقادات



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      تصوف هم تا به شکل مسلک در نیومده بود و آداب و رسومی براش نساخته بودن در شکل ابتدایی خودش به همون محدوده های مذهب محدود می‌شده. در غیر این صورت باید بپذیریم که مسلک‌های عرفانی مبتنی بر اسلام چیزی غیر از اسلام هستن. و اشخاصی که شما نام بردید به طور مشخص جدای از عابدان و زهّاد همدوره خودشون نمی‌ایستن. این‌ها تنها زمانی از لحاظ عرفانی برجسته می‌شن که در دوره‌های بعد مورد استناد تصوفِ داری ساختار قرار می‌گیرن.
      دوست عزیز چرا مدام سخن اشتباهتان را تکرار می کنید ؟ با توجه به آن لینک در پست پیشین داده ام که تاریخ تصوف پس از اسلام را بطور مختصر شرح داده بود و گویا جنابعالی اصلا به آن عنایت نکرده اید. در بالا هم که تفاوت بین زاهد و عابد و عارف را از زبان ابن سینا گفتم و مختصر توضیحی داده ام. بهترین کتاب برای تشریح این مفاهیم کتاب عرفان نظری ابن عربی است. اینکه شما اشخاصی که بنده نام بردم را جدای از عابدان و زاهدان نمی دانید دلیل بر عدم مطالعه تصوف و عرفان نظری و.... می باشد. و عدم آگاهی از مفاهیم مربوطه اشان می باشند. وگرنه زاهد کجا صوفی کجا فرقشان زمین تا آسمان است. شما اگر اهل شعر هم می بودید باید در شعر ها ی کلاسیک به این نکته توجه می کردید که زاهدان هماره در نقطه مقابل عاشقان که همانا عرفا هستند قرار می گیرند:
      زاهد نداشت تابِ جمال پری گونه اش
      کنجی گرفت و ترسِ خدا را بهانه کرد
      در ضمن ابن عربی کسی هست که بگفته ی تمام عرفا ، عرفان نظری را کامل کرده است و او گفته است که اگر به آسمان هم با طریقت برسید در حالی که ریشه در شریعت نداشته باشید به حقیقت نرسیده اید. شما بهتر است کتب عرفان اسلامی و..... از نوشته های دکتر یثربی را مطالعه کنید . یانه کتاب مثنوی معنوی مولانا که قرآن عرفا است آنوقت درمی یابید که عرفان اسلامی نه تنها چیزی جدای از اسلام نیست بلکه به گفته ی خود عرفا ، اسلام حقیقی یعنی عرفان و مسلمان واقعی یعنی عارف.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      در مورد این موضوع تنها به این جنبه‌اش می‌پردازم که احتمالاً شما شهود رو به عنوان یک قضیه مذهبی فرض کردید در حالی که من توضیح دادم که تجربه معنوی بدون مذهب هم اتفاق می‌افته و مذهب تنها مفاهیم خودش رو به این تجربه ضمیمه می‌کنه. با فرض قبول این مسئله که همچین تجربه‌ایی قابل حصوله به چه صورت می‌شه گفت که علتش وجود خداست؟ تنها می‌تونیم به این موضوع اشاره کنیم که چیزی هست که فراتر از فهم ماست. اما اون چیز لزوماً خدا و قابل پرستش نیست.
      معلوم است که نه . وقتی از معبد دلف و هندسه دانان صحبت کردم یعنی داشتم خارج از مذهب و دین صحبت می کردم. اصلا شهود از دیدِ شما یعنی چه؟
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها

      بله صحبت من هم همین بود. عدالت یکی از مفاهیم مورد بحث و ساخته انسانه. چیزی که از پیش وجود داشته باشه نیست یک چیز مصنوعی ولی تا حدی ضروری برای اداره یک جامعه است. می‌خوام در این مورد با همدلی بیشتری با شما صحبت کنم. حتماً این قول معروف رُ شنیدید از امام علی که "لا یدرک الحق الا بالجد" یا همون برگردان فارسی که "حق دادنی نیست, گرفتنیه"
      و این رو در ادامه این مطلب گفته که "افراد ناتوان و ضعیف قادر به درآمدن از زیر بار ستم نیستند"
      آیا این صحبت چیزی جز تصریح وجود ظلم همه‌گیریه که در دنیا وجود داره؟

      و در جای دیگری از پیامبر اسلام نقل شده که "الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم". یعنی مملکت با کفر باقی و پاینده می‌مونه و با ظلم نه. که به طور تلویحی عدم نیاز به وجود خدا برای اداره حکومتُ تصریح کرده.

      اگر به این باور برسید که ما انسان‌ها نیازمند همدیگه هستیم و زندگی بدون دیگران بی‌معنی و خالیه اونوقت می‌تونیم به راحتی به همنوع خودمون بیاندیشیم. اگر دستاوردهای علم روانشناسی رُ بپذیریم که گفته تمرکز بیش از حد بر روی "من" باعث افسردگی می‌شه و اضطراب و کمک کردن به دیگران به ما احساس بهتری می‌ده و خودمونُ مفید و در ارتباط با بقیه احساس می‌کنیم, اونوقت برای حفظ تعادل روانی خودمون هم که شده به همنوع‌مون کمک می‌کنیم.
      ما هر کاری که بکنیم خودخواهانه است, حتی اگر پرستش خدا باشه. و اگر تا به حال به این نکته نرسیده باشید, باید بگم ثابت کردنش کار بسیار راحتیه. پس بهترین حالتش اینه که خودخواهی ما به بقیه آدما آسیب نرسونه و در صورت امکان بهشون کمک هم بکنه.
      اگر خدا نباشه, شما دست از تلاش می‌‌کشید و یک جا بی حرکت دراز می‌کشید تا بمیرید؟ یا خودکشی می‌کنید؟
      اینقدر از خودتون نترسید, از آدمهای دیگه هراسان نباشید.
      فکر نکنید اگر به این باور برسید که خدایی اونچنان وجود نداره قادرید دست به هر جنایتی بزنید یا مرتکب هر عملی بشید. در مورد دیگران هم اینطور فکر نکنید.
      اسلام یا هر مذهب دیگه‌ایی چیزی جز دست آوردهای دست بشر نیستن و وقتی به عنوان دست‌اورد ازشون یاد می‌کنم معنیش اینه که بهشون احترام می‌ذارم. شما هیچ چیزی در اسلام یا مذهب دیگه‌ایی نمی‌بینید مگر اینکه در قرن‌های قبل از اون وجود داشته.
      این حدیث که بین فرقه های عرفانی طرفدار زیاد داره و هم بین غیر اون رو حتماً شنیدید : "من عرف نفسه فقد عرف ربه" کسی که خودش را بشناسد خدای خود را شناخته است.
      و قرن‌ها پیش از اون بر ورودی معبد دلفی نوشته شده بود: خودت را بشناس!

      و در آخر پاسخ به این سوال که به عنوان جایگزین سوال اصلی انتخابش کردم: "آیا انسان خداناباور احساس رها شدگی نمی‌کنه؟"
      جواب منفیه.دنیای آدمای خداناباور هم مثل دنیای آدمای خداباوره. برای بعضیا کسل کننده و حوصله سر بر, برای بعضیا هیجان انگیز و پر از فرصت و برای عده قشنگ و خواستنی و برای تعدادی هم زشت و متعفن. در واقع دنیای همه آدم‌ها, یعنی اون احساس کلی که نسبت به دنیا دارن, بازتاب احساسات و باورهای درونی شده خودشونه.
      احساس پوچی هیچ ربطی به باور مذهبی نداره. کسی که این احساس رُ داره اونو به به همه جوانب زندگی مرتبط می‌کنه و اتفاقاً وجود چیزی به اسم خدا مثل مُسکّن جلوی شناسایی دردُ می‌گیره. احساس پوچی و رها شدگی, از ناتوانی در ارتباط برقرار کردن با دیگر انسان‌ها و مشکلات حل نشده زندگی میاد.
      انسان‌های خداباور هم این احساساتُ تجربه می‌کنن. تجربه پوچی به مقدار زیاد و در دفعات نشانه خشم فرو خورده است. یکی دیگه از نشونه‌های این خشم احساساتی شدن در دفعات زیاد, ذوق زدگی, اشک در چشم حلقه زدن و خنده‌های غیر قابل کنترله.
      به نقل از سلیمان نبی آمده است که هیچ چیزی در عالم جدید نیست و تمامی ذکر است. حتی همین قرآن هم مدام می گوید که برای تذکر آمده است. تذکر یعنی چه ؟ یعنی یادآوری! یعنی قرآن هم چیز جدیدی نیاورده است. این بحث خودشناسی از همان ابتدا برای بشر مطرح بوده است. اگر به همه ادیان نگاه کنیم چیز جدیدی نیاورده اند و تمامی ذکر است و بس.
      حس پوچی خوب انواع دارد . یک حس پوچی از اینکه ناکارآمد باشید و...... و بدردنخور باشید هست و یک حس پوچی اینکه کسی دوستتان نداشته باشد و........
      ولی یک حس پوچی آن است که فکر کنید هدف از خلقتم چه بود؟ چرا آمده ام؟ که چه شود؟چه رازی پشت این دنیا هست ؟ و اگر به خدا اعتقاد نداشته باشید قاعدتا این سوالات شما را درمانده خواهند کرد؟ اصلا جواب این سوالات را بدهید. اصلا این چیزها برای شخصِ ِ شما دغدغه هست یا نه.






    5. یک کاربر برای این پست سودمند از سارا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      dr.mcclown (08-16-2015)

    6. #5
      شناس
      Points: 333, Level: 6
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
      Overall activity: 99.9%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      dr.mcclown آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2015
      نوشته ها
      41
      جُستارها
      2
      امتیازها
      333
      رنک
      6
      Post Thanks / Like
      سپاس
      33
      از ایشان 23 بار در 19 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      صبح همگی بخیر:)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      اصولا کسی که وارد حلقه ی سلوک می شود باید عاشق شود پس صفت زیبایی خدا در اینجا مطرح است
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      "خوف " و "رجا "دو بال سالک هستند و معنی و مصداق زمینی ندارند یعنی شما باید وارد این حلقه شوید تا معنای این دو را دریابید.
      کاملاً متوجهم که شما دارید می‌گید اگه چیزی نباشه بهش عشق بورزیم پس چی‌ کار کنیم؟ من هم به خاطر همین بود که سراغ بحث "زیبایی و مهربانی" در تصوف رفتم.
      اینکه تصوف بیاد و معانی جدیدی به واژه‌ها بده هنر چندانی نیست. نمی‌گم هنر نیست ولی اگر بدونیم که اصل چیه و چرایی این دگرگونی رُ در نظر بگیرم خیلی هم عجیب به نظر نمی‌رسه. همونطور که گفتم ما تغییر نگاه به خدا رُ داریم. در این تغییر و تحول خدا از شکل یه پادشاه جبّار به شکل معشوقی زیبا درمیاد.
      اشخاصی که تابع نظم و نظامات نیستن و غرورشون بر نمی‌تابه که در یک سلسله نظامات فعالیت کنن و بایستی جوری "به راه آورده شوند"
      ولی اگه با خودمون رو راست باشیم می‌بینیم که این هم همون نظام پاداش و تنبیهه. اینکه ما به خاطر خشنود کردن مادرمون یا معشوقمون پاداش درونی دریافت می‌کنیم و یا با سر زدن خطایی ازمون در قبال کسی که دوستش داریم خودمون رُ سرزنش می‌کنیم که "چرا اینهمه بدم؟ چرا آزردمش؟!" معنیش اینه نیست که از قید اون نظام رها شدیم.
      به این نمونه بسیار مناسب که دوست عزیز مهربد ارائه کرده دقت کنید:
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      مونه‌وار به فرهنگ ژاپنی‌ها بنگرید. یارو یک لغزش کوچکی میکند که هرکسی اگر ده سال در آن پیشه
      بوده باشد و همان کارها را روزانه بکند دیر یا زود دچار آن خواهد شد (احتمالات ناب), ولی از روی فشار اجتماعی
      ناچار از پاسخگویی میشود و نمیدانم از کار استعفاء میدهد (بهترین چهره) یا بدتر از آن, خودش را میکشد (یکی مانده به بدترین چهره).
      یه مرد ژاپنی به چه چیزی اعتقاد داره؟ به اینکه با این لغزش نیاکانش رُ شرمنده کرده. کسانی که وجود ندارن. با این وجود اینقدر خودشُ متعهد به حفظ آبروی اونها می‌بینه
      که از هر عملی که تصور کنه مایه سرافکندگی اون‌ها بشه تنفر داره. و در عوض وقتی کاریُ انجام می‌ده که فکر می‌کنه اون‌ها خواستن, پاداش درونی دریافت می‌کنه.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      دوست عزیز چرا مدام سخن اشتباهتان را تکرار می کنید ؟ با توجه به آن لینک در پست پیشین داده ام که تاریخ تصوف پس از اسلام را بطور مختصر شرح داده بود و گویا جنابعالی اصلا به آن عنایت نکرده اید.
      ابداً, من ارجاعی که داده بودیدُ هم مطالعه کردم ولی مطلب جدیدی برای من نداشت. حقیقت اینه که شما در چندین دام افتادید و از این موضوع هم احساس رضایت می‌کنید. غیر از اون بحث تغییر معانی کلمات توسط فرقه‌های مختلف و تغییر دادن وجهه خدا, راز و رمز یکی دیگه از دام‌های قوی مذاهبه. کنجکاوی شما نسبت به ساختاری که تظاهر می‌کنن وجود داره باعث می‌شه فکر کنید در پشت این ساختار چیز بزرگتر یا مهمتری هم نهفته است.
      اینکه اشخاص مذهبی از لحاظ رفتاری به عابد و زاهد و عارف و .. تقسیم می‌شن دلیل و متضمن این موضوع نیست خدایی هم وجود داره.

      من اون مطلبی رُ هم که درباره بت پرستی ارائه کردید مطالعه کردم. این مطلب اینطور شروع می‌شه:
      یکی از شرم‌آورترین گوشه‌هایی تاریخ زمانی است که انسان صاحب عقل و شعور در برابر سنگ‌ها و چوب‌ها به پرستش و کرنش می‌پردازد.
      این همون مطالعه سر و ته تاریخه. چه اصراری هست که انسانی که بت می‌پرستیده رُ دارای عقل و شعور معرفی کنیم؟ و بعد به خاطر عمل این انسان "شرمنده" باشیم؟ و
      باز هم این همین مرجعی که معرفی کردید:

      طبق بعضی از روایات، بت‏ پرستی قبل از نوح (ع) سابقه نداشت و قوم نوح آن را به وجود آورد . مساله از این جا آغاز شد که در فاصله زمان آدم و نوح مردانی صالح زندگی می‏کردند؛ شیطان از علاقه مردم سوء استفاده کرد و آن ها را به ساختن مجسمه بزرگان و گرامیداشت آن‏ها فراخواند . چیزی نگذشت که نسل‏های بعد رابطه تاریخی این موضوع را از یاد بردند و تصور کردند این مجسمه ‏ها موجوداتی محترمند و باید پرستش شوند . به این ترتیب، به پرستش بت‏ها سرگرم شدند .
      ما در اینجا نه تنها اشاره به وجود مادی "شیطان" رُ می‌بینیم (مثل وجود مادی خدا در اسفار اربعه در ابتدای داستان دیده شدنش توسط پیامبران و حتی کشتی گرفتن با اونها) بلکه متوجه می‌شیم که شیطان سالهای زیادی صبر کرده و اجازه داده تا انسان‌های "صالح" زندگیشونُ بکنن. اما واقعیتی هم در این قطعه وجود داره و کار نوع بشر در هر موردی از این دست است:

      نسل‏های بعد رابطه تاریخی این موضوع را از یاد بردند و تصور کردند این مجسمه ‏ها موجوداتی محترمند و باید پرستش شوند .
      این موضوع برای وجود خدا هم صدق می‌کنه. مذاهب و آیین ها در رهنمون شدن انسان‌ها به خیر مطلق ناتوان موندن و هر مذهب جدید و هر پیامبر نویی و هر بنیادگرایی با شعار "راه حقیقی و واقعی به خدا" بوجود اومد. مفهوم خدا تغییراتی کرد ولی از بین نرفت. مثل قومی که نوح پیغمبرشون بود, رابطه "تاریخی" یا به بیان درست تر رابطه علت و معلولی این قضیه از یاد رفته.

      اما نکته بسیار جالبی که در مورد کلّیت اون مطلب مورد ارجاع باید بگم اینه که دلایلی که نویسنده اعلام کرده برای بت پرستی افراد, همون دلایلی هستن که برای خدا پرستی هم وجود داره. و سوال اینه که چطور ذهنی که بت پرستی رُ رد می‌کنه خدا پرستی رُ می‌پذیره؟

      و سوالی که فکر می‌کنم فکر کردن به اون و سعی در پاسخ دادن بهش برای شخص شما خیلی جالب باشه اینه که "انسان‌های صاحب عقل و شعور" ی که پیش از اسلام بت می‌پرستیدند, در مورد جهان پس از مرگ چه فکر می‌کردن؟ آیا اعتقاد به وجود همچین جهانی داشتن؟ اگر نداشتن اوضاع و احوال روانیشون به چه صورت بوده؟

    7. #6
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      صبح همگی بخیر:)



      کاملاً متوجهم که شما دارید می‌گید اگه چیزی نباشه بهش عشق بورزیم پس چی‌ کار کنیم؟ من هم به خاطر همین بود که سراغ بحث "زیبایی و مهربانی" در تصوف رفتم.
      اینکه تصوف بیاد و معانی جدیدی به واژه‌ها بده هنر چندانی نیست. نمی‌گم هنر نیست ولی اگر بدونیم که اصل چیه و چرایی این دگرگونی رُ در نظر بگیرم خیلی هم عجیب به نظر نمی‌رسه. همونطور که گفتم ما تغییر نگاه به خدا رُ داریم. در این تغییر و تحول خدا از شکل یه پادشاه جبّار به شکل معشوقی زیبا درمیاد.
      اشخاصی که تابع نظم و نظامات نیستن و غرورشون بر نمی‌تابه که در یک سلسله نظامات فعالیت کنن و بایستی جوری "به راه آورده شوند"
      ولی اگه با خودمون رو راست باشیم می‌بینیم که این هم همون نظام پاداش و تنبیهه. اینکه ما به خاطر خشنود کردن مادرمون یا معشوقمون پاداش درونی دریافت می‌کنیم و یا با سر زدن خطایی ازمون در قبال کسی که دوستش داریم خودمون رُ سرزنش می‌کنیم که "چرا اینهمه بدم؟ چرا آزردمش؟!" معنیش اینه نیست که از قید اون نظام رها شدیم.

      وقت شما هم بخیر!
      الان که دارم اینو برایتان تایپ می کنم یک خبر خوب شنیدم :)) امیدوارم شما هم که اینو می خوانید خبرای خوب و اتفاقای خوب برایتان بیفتد:) راستی دعا در دنیای شما وجود دارد؟ یا همان انتقال انرژی مثبت؟
      ببینید هر معلولی یک علتی دارد و علت همیشه پیش از معلول حادث می شود. خب اگر عشق ورزیدن را معلول بدانیم پس معشوق علت آن خواهد بود پس معشوق پیش از عشق ورزیدن بوده است. عشق ورزیدن در دنیای عرفا یعنی در جستجوی یار رفتن و اشتیاق دیدار رویش . آنها یعنی عرفا دریافته بودند که علتی برای عاشق بودنشان هست. اصلا بدون معشوق می توان عاشق بود؟ بدیهی است که نه! در حقیقت عاشق وابسته به معشوق است و اگر معشوق نباشد عاشقی بی معنا است. سعدی چه زیبا این را به شعر سروده:
      همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
      که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      ابداً, من ارجاعی که داده بودیدُ هم مطالعه کردم ولی مطلب جدیدی برای من نداشت. حقیقت اینه که شما در چندین دام افتادید و از این موضوع هم احساس رضایت می‌کنید.


      واقعا قبول دارم که در دام افتاده ام:

      خال و کله تو صنما دانه و دام است
      ما در طلب دانه ره دام گرفتیم

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      غیر از اون بحث تغییر معانی کلمات توسط فرقه‌های مختلف و تغییر دادن وجهه خدا, راز و رمز یکی دیگه از دام‌های قوی مذاهبه. کنجکاوی شما نسبت به ساختاری که تظاهر می‌کنن وجود داره باعث می‌شه فکر کنید در پشت این ساختار چیز بزرگتر یا مهمتری هم نهفته است.
      اینکه اشخاص مذهبی از لحاظ رفتاری به عابد و زاهد و عارف و .. تقسیم می‌شن دلیل و متضمن این موضوع نیست خدایی هم وجود داره.
      ببینید اهل تصوف و عرفا هماره از طرف مذهبیون کوبیده می شدند و هنوز هم می شوند چون رفتار و سلوک و گفتارشان به گونه ای متضاد با آنها هست. همین حسن بصری که در زمان حضرت علی بوده و خودش گفته خرقه از علی گرفته ام و مراد من در سلوک علی است و.. برید ببینید دوستان مذهبی و البته شیعه راجع بهش چها که نمی گویند می گوdند او از علی (ع) خرقه نگرفت هیچ بلکه حضرت علی لقب سامری امت را به او داد!!!!!!!!!!!!!!!!! ببینید طرف را از عرش به فرش آوردند. عرفا خب جملات قصارشان برای اهل مذهب خیلی کفرآمیز هست و کارهایی هم که انجام می دهند فارغ از مناسبات طبیعی این دنیاست. همان داستان حضرت موسی و خضر و کشتن آن کودک توسط حضرت خضر را در نظر بگیرید. این داستان را می توان تقابل شریعت (موسی) و طریقت (خضر ) دانست. از دید شریعت کشتن آن کودک گناه بود ولی از دید طریقت نه تنها گناه نیست بلکه ثواب هم هست چون عارف آینده ی کودک را می دید و درونش را می دید که در آینده شخص پلیدی خواهد شد. خب از این داستان میشه دریافت رفتار و سلوک عارفان را تنها خودشان می پسندند و بس. اتفاقا عرفا و اهل تصوف بیشترین دشمنی را از ناحیه ی مذهبیون و متدینین می بینند. مذهبیون و دین داران و فقها، عین القضات و حلاج را به دار آویختند و عطار را تکفیر کردند و شمس را از قونیه فراری دادند. بی دینان که کاری به اینها نداشتند. در حقیقت فقها و زاهدان که نماد مذهب و شریعت هستند دشمنان قسم خورده ی عرفا و اهل تصوف هستند.
      برو ای فقیه دانا بخدای بخش ما را
      تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و رندی

      ببینید در عرفان شما دو بال دارید خوف و رجا یعنی نباید با یقین گام برداشت. همانقدر که شما یک خدا ناباور تمام عیار نیستید بنده هم یک خدا باور تمام عیار نیستم.
      زمانی شما یک خدا باور تمام عیار محسوب میشوید که تا لحظه ی مرگ هم خدا ناباور باشید
      . در حقیقت من این را از سولون خطیب یونانی کش رفته ام:)) سولون در جواب کرزوس که از او خواسته بود خوشبخترین فرد را معرفی کند سه تن را نام برده بود و از کرزوس نامی نبرده بود. کرزوش پادشاه لیدی با آنهمه زر و زور از دید سولون خوشبخت نبود . پس اعتراض کرد و در جواب سولون گفت تا وقتی که مرگت را نبینم نمی تواننم بگویم خوشبختی یا نه!! چون تنها می توان در مورد کسانی که عمرشان را کرده اند و از این دنیا رفته اند در مورد خوشبخت یا بدبخت بودنشان نظر داد. من هم نمی توانم خودم را یک خدا باور بدانم همین که هر روز به او به خودم و هستی ام فکر می کنم این یک نشانه از شک داشتن است نه یقین!


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      ما در اینجا نه تنها اشاره به وجود مادی "شیطان" رُ می‌بینیم (مثل وجود مادی خدا در اسفار اربعه در ابتدای داستان دیده شدنش توسط پیامبران و حتی کشتی گرفتن با اونها) بلکه متوجه می‌شیم که شیطان سالهای زیادی صبر کرده و اجازه داده تا انسان‌های "صالح" زندگیشونُ بکنن. اما واقعیتی هم در این قطعه وجود داره و کار نوع بشر در هر موردی از این دست است:
      شیطان که از همان ابتدای خلقت آدمی شروع بفعالیت کرده همان قضیه خوردن میوه ممنوعه و اخراج آدم و حوا از بهشت دستِ گل شیطان بود و کشته شدن هابیل توسط قابیل و چگونگی دفنش همگی زیر سر شیطان بود. نوح پیامبر که صدها سال مردم را بخدا دعوت می کرد ولی هیچکس بهش اهمیت نمی داد . حتی در تورات آمده است (پیدایش) که خدا کلن از آفرینش آدمی مایوس شده بود چون دیده بود که هیچ آدم صالح و درستی بینشان نیست و کلن می خواسته با یک طوفان همه را نابود کند ولی نوح را انسان صالح و دستکاری می بیند پس بخاطر نوح از نابودی کل انسانها منصرف می شود. این یعنی شیطان خوب کارش را در زمان نوح انجام می داده است که حتی خدا هم از بوجود آمدن انسان صالح بین انسانها مایوس می شود (بر طبق سفر پیدایش) . شیطان همیشه بوده . چون بشر همیشه مشغول اشتباهاتی بوده و به هر حال شیطان و گول زدنش بهترین عذر و دلیل برای گناه!!! شاید اگر بخواهیم از یک دید فرا دینی نگاه کنیم می تواینم بگوییم در همه ی ادیان چه تک خدایی چه n خدایی ، همیشه گفته شده است که انسان موجودی است که خدا یا خدای خدایان خلقش کرده است و اشرف مخلوقات است و موجودی خدایی است بگونه ای و فطرتش پاک است و اگر خطایی کند از فریب شیطان (در ادیان تک خدایی) و یا الهگانی است که دشمنی با انسان می کنند و بقدرتش رشک می برند (n خدایی) . در همان دنیای چند خدایی هم معابدی برای الهگان تشنه به خون انسان می ساختند و قربانی می کردند تا بلکه دست از سرِ آدمی بردارد همانطور که در تک خدایی شیطان پرستی می کردند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      و سوالی که فکر می‌کنم فکر کردن به اون و سعی در پاسخ دادن بهش برای شخص شما خیلی جالب باشه اینه که "انسان‌های صاحب عقل و شعور" ی که پیش از اسلام بت می‌پرستیدند, در مورد جهان پس از مرگ چه فکر می‌کردن؟ آیا اعتقاد به وجود همچین جهانی داشتن؟ اگر نداشتن اوضاع و احوال روانیشون به چه صورت بوده؟
      بله اعتقاد داشتند. بت البته نماد خدایشان بوده است وگرنه به وجود روح و جسم در خدایگان معتقد بودند. چون هر فرد ی در خانه اش بتی داشته از الهه ی محبوبش . نمی شود گفت پس فکر می کرده این بت فقط و فقط خدایش است.
      فکر کنم بهترین مستندات تاریخی آن را می توان در جوامع روم و یونان و مصر باستان جستجو کرد آنها خدایی بنام خدای دنیای مردگان داشتند همانطور که مصر داشت . الهه ای که مالک دنیای مرگ بود. اگر ایلیاد و ادیسه هومر را خوانده باشید در یک قسمتی شخصی که از دنیا رفته است وارد دنیای مردگان شده است و عده ای از الهگان در تلاشند که این شخص را به دنیای زندگان برگردانند چرا که با نامردی (با حیله خدای مردگان که عاشق این فرد شده بود) کشته شده بود .
      اخیرا هم دروازه باستانی دنیای مردگان را کشف کرده اند :))) اونم هم در مصر و هم در ترکیه !!!
      کشف دروازه باستانی دنیای مردگان+ عکس | وبلاگ 24
      کشف دروازه جهان پس از مرگ در مصر


      آنها هم آدمی بوده اند ولی خب به نظر خیلی خیلی معتقد تر و پایبندتر به دینشان و آیینشان بوده اند . بنظرم فنِِِ ِ ماله کشی را خوب می دانستند مثلا هزاران هزار خطا می کردن و بعد با یک قربانی در راه الهه ای همه گناهانشان را پاک می کردند. این میان کاهنان و متولیان دین هم مثل همیشه سودشان را می بردند. آدمهای متفکر و باهوش هم در میانشان زیاد بوده از همان هومر شاعر بگیرید تا هندسه دانان و فلاسفه ی یونان که عده ی کثیرشان خدایگان یونانی را می پرستیدند. کسانی نظیر سولون و..
      آیین ها و جشن های جالبی هم مربوط به این الهگان داشتند . بارزترین نمونه اش همان بازی های المپیک باستان است. اتفاقا این پرستش بتها خیلی به هنر کمک کرده است بخصوص هنر پیکره سازی و مجسمه سازی. خداییش شما ببینید مجسمه های روم باستان و یونان باستان بسیار بسیار بهتر از امروزه هستند . نمی دانم شاید چون پیکره سازی که آن ها را می ساخته به دید نماد ِ خدایش به آنها نگاه می کرده و باعشق قلم می زده ..........
      ویرایش از سوی سارا : 08-17-2015 در ساعت 01:26 PM






    8. #7
      سخنور یکم
      Points: 6,082, Level: 50
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
      Overall activity: 99.4%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mbk آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2014
      نوشته ها
      637
      جُستارها
      2
      امتیازها
      6,082
      رنک
      50
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 76 بار در 73 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      4 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "و لا یحزنك الذین یسارعون فی الكفر انهم لن یضر الله شیأ یرید الله الا یجعل لهم حضأ فی الآخرة و لهم عذاب عظیم" "هم نه اندوهگین می کُندت کسانی می شتابند در روگردانی چون آنها نشود آسیب می زنند خداوندُ چیزی می خواهد خداوند که نه می گذارد تا براشان کِشانشی در واپسین هم تا براشان ناگواراییست خیلی بزرگی" خداوند است که شب هم روزُ دو نشانه ای گذاشت هم پنهان می کند نشانهء شبُ گذاشت روزُ دیده ساز برای می جوییم از بیشتری خداوند هم می دانیم شمار سالها هم رسیدگی کردن ،خداوندا تویی شمار دان هم رسیدگی گر دیگران هیچ کاره اند
      اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبدوایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین پناه می برم به خداوندازسرکش خیلی رانده به نام خداوندمهرگسترخیلی مهربان پسندیده گفتن براخداوندپرورنده جهانیان مهرگسترخیلی مهربان دارای روزی آییندار آره ای تورا بنده ایم هم آره ای تورایاوری می خواهیم نشان بده مان راستراه خیلی پابرجاشده راستراه کسانی سراسر بخشانيشان دیگری خشمهاشده برشان هم نه گمراهان

    9. #8
      شناس
      Points: 333, Level: 6
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
      Overall activity: 99.9%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      dr.mcclown آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2015
      نوشته ها
      41
      جُستارها
      2
      امتیازها
      333
      رنک
      6
      Post Thanks / Like
      سپاس
      33
      از ایشان 23 بار در 19 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mbk نمایش پست ها
      به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "و لا یحزنك الذین یسارعون فی الكفر انهم لن یضر الله شیأ یرید الله الا یجعل لهم حضأ فی الآخرة و لهم عذاب عظیم" "هم نه اندوهگین می کُندت کسانی می شتابند در روگردانی چون آنها نشود آسیب می زنند خداوندُ چیزی می خواهد خداوند که نه می گذارد تا براشان کِشانشی در واپسین هم تا براشان ناگواراییست خیلی بزرگی" خداوند است که شب هم روزُ دو نشانه ای گذاشت هم پنهان می کند نشانهء شبُ گذاشت روزُ دیده ساز برای می جوییم از بیشتری خداوند هم می دانیم شمار سالها هم رسیدگی کردن ،خداوندا تویی شمار دان هم رسیدگی گر دیگران هیچ کاره اند
      یکی دوتا نکته به ذهنم رسیده که تماماً ربط مستقیم به کاربر محترمی که این آیات و ترجمه‌شونُ می‌ذارن نداره ولی چون کار ایشون منشاء تحرک فکر من شد بد نیست که خدمتشون سلام کنم.
      سلام mbk عزیز

      نکته اول اینه که ترجمه فارسی این آیات قدری ثقیله و خوندن عربی اون برای من به مراتب راحت‌تره. با خودم فکر کردم علّت چه می‌تونه باشه؟
      سادگی و یا تزئینی بودن زبان یک نوشته رُ معمولاً پیچیدگی محتوای اون تعیین می‌کنه. رعایت این تناسب بین محتوا و فرم ارائه البته به شرطی خواهد بود که بخوایم نوشته براحتی خونده بشه. در غیر این صورت می‌تونیم ( البته فرض کردم که می‌تونیم چون این کار واقعاً دشواره ) مثل هایدگر و یا نیچه زبانی پر پیچُ خم رو برای نوشتن انتخاب کنیم که نیاز به رمز گشایی داشته باشه.

      نکته دوم اینه که در ترجمه ما یا به محتوای وفاداریم و یا تا حد امکان به سبک نویسنده. تلاش برای هر دو هدف با هم معمولا خیلی خیلی دشواره در حد تلاش برای سخن راندن مثل سعدی.

      نکته سوم در جایی که متن خیلی خاصه, مثل قرآن که این کاربر مجترم گذاشتن, به اصطلاح باید کوبید و از نو ساخت و در این ساختن مجدد بایستی رویکردی درخور متن داشت. آیا سادگی و روانی ترجمه مد نظره؟ تزئین و پیچیدگی‌های زبانی مد نظره؟ مخاطب ما چه کسی خواهد بود؟ آیا می‌خوایم احساسی یکسان با متن اصلی در خواننده ایجاد کنیم؟ آیا از اساس همچین چیزی ممکنه؟ یکی از ویژگی‌های مذهب و زبان مذهبی راز آلود بودنه اونه. آیا در برگردان پارسی انتخاب کلمات ناآشنا و بازی با کلمات میتونه همچین هدفی رو برآورده کنه؟

      نکته چهارم در مورد شیوه عمل این کاربره محترمه اینه که اصلاً می‌شه با این روش ارتباط برقرار کرد؟ و آیا اثر بخشه؟

    10. #9
      سخنور یکم
      Points: 6,082, Level: 50
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
      Overall activity: 99.4%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mbk آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2014
      نوشته ها
      637
      جُستارها
      2
      امتیازها
      6,082
      رنک
      50
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 76 بار در 73 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      4 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "و إذا تتلی علیهم آیاتنا بینات قال الذین لا یرجون لقاءنا إئت بقرآن غیر هذا او بدله قل ما یكون لی ان ابدله من تلقاء نفسی ان اتبع الا ما یوحئ الی انی أخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم ""هم گُداری پی می خوانی بَرِشان نشانه هامان ریزروشنگرهایی گفت همانانی نه امید می دارند روبرو شدنمان آورِمان به گردآمده سخنی بیگانهء این یا جاگزین کُنَش بگو چه می باشد برایم که جاگزین کنمش از چنداندازیِ خودم اگر پی می روم جز چه نشانه می دهد سویم؟ چونم ترسم اگر سرپیچیدم پروردگارمُ ناگواراییِ زمانی خیلی بزرگیُ "
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      یکی دوتا نکته به ذهنم رسیده که تماماً ربط مستقیم به کاربر محترمی که این آیات و ترجمه‌شونُ می‌ذارن نداره ولی چون کار ایشون منشاء تحرک فکر من شد بد نیست که خدمتشون سلام کنم.سلام mbk عزیزنکته اول اینه که ترجمه فارسی این آیات قدری ثقیله و خوندن عربی اون برای من به مراتب راحت‌تره. با خودم فکر کردم علّت چه می‌تونه باشه؟ سادگی و یا تزئینی بودن زبان یک نوشته رُ معمولاً پیچیدگی محتوای اون تعیین می‌کنه. رعایت این تناسب بین محتوا و فرم ارائه البته به شرطی خواهد بود که بخوایم نوشته براحتی خونده بشه. در غیر این صورت می‌تونیم ( البته فرض کردم که می‌تونیم چون این کار واقعاً دشواره ) مثل هایدگر و یا نیچه زبانی پر پیچُ خم رو برای نوشتن انتخاب کنیم که نیاز به رمز گشایی داشته باشه. نکته دوم اینه که در ترجمه ما یا به محتوای وفاداریم و یا تا حد امکان به سبک نویسنده. تلاش برای هر دو هدف با هم معمولا خیلی خیلی دشواره در حد تلاش برای سخن راندن مثل سعدی.نکته سوم در جایی که متن خیلی خاصه, مثل قرآن که این کاربر مجترم گذاشتن, به اصطلاح باید کوبید و از نو ساخت و در این ساختن مجدد بایستی رویکردی درخور متن داشت. آیا سادگی و روانی ترجمه مد نظره؟ تزئین و پیچیدگی‌های زبانی مد نظره؟ مخاطب ما چه کسی خواهد بود؟ آیا می‌خوایم احساسی یکسان با متن اصلی در خواننده ایجاد کنیم؟ آیا از اساس همچین چیزی ممکنه؟ یکی از ویژگی‌های مذهب و زبان مذهبی راز آلود بودنه اونه. آیا در برگردان پارسی انتخاب کلمات ناآشنا و بازی با کلمات میتونه همچین هدفی رو برآورده کنه؟ نکته چهارم در مورد شیوه عمل این کاربره محترمه اینه که اصلاً می‌شه با این روش ارتباط برقرار کرد؟ و آیا اثر بخشه؟
      سلام هم آشتیِ بندهء خداوند برتان اگر خواهید روبه سوی خداوند آورید ،من هر چه بلدم اینست خواه به خود بفشارید طرز نگارشم را بفهمید خواه نه اگر فهمیدن از روی زبان عربی سخن خداوند قرآن براتان آسانست که من هم اینگونه ام چه بهتر،من تلاشم اینست که هر چه سخن خداوندست بگویم نه چه دلخواهم یا دلخواه دیگران، دو که به من }محترمه{ نگویید که زن نیستم همچنین فارسی بگویید] چند ناروا برش نگه داشته[ که گرامی می شود نزدیک همسانِ }کریم {.که درآمیزی به پارسی از زبانهایی دیگر خوش ندارم.خداوندا مرا از درت دور مکن
      اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبدوایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین پناه می برم به خداوندازسرکش خیلی رانده به نام خداوندمهرگسترخیلی مهربان پسندیده گفتن براخداوندپرورنده جهانیان مهرگسترخیلی مهربان دارای روزی آییندار آره ای تورا بنده ایم هم آره ای تورایاوری می خواهیم نشان بده مان راستراه خیلی پابرجاشده راستراه کسانی سراسر بخشانيشان دیگری خشمهاشده برشان هم نه گمراهان

    11. یک کاربر برای این پست سودمند از mbk گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      dr.mcclown (08-15-2015)

    12. #10
      سخنور یکم
      Points: 6,082, Level: 50
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
      Overall activity: 99.4%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mbk آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2014
      نوشته ها
      637
      جُستارها
      2
      امتیازها
      6,082
      رنک
      50
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 76 بار در 73 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      4 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "ما کان محمد أبا احد من رجالکم ولكن رسول الله و خاتم النبیین و كان الله بكل شیء علیما""جه بوده محمد پدر یکی از مردانتان؟ هم تا برای بود فرستنده ای خداوندُ هم بندِ پیامبران هم بود خداوند به هر چیزی خیلی دانایی"یک که ناباوران با بیجان پرستی را با خداوند پرستی یکی گیرند جای شگفتیست که چه اندازه سر به نادانی می زنند ،خداوند گفت بهتان چشم گوش دادیم که ازشان بهره بری برای زندگی کنید کدام بتی برخواست گفت اینگونه شوید خداوند گفت دریا را برای جستن روزی هم خوردن گوشت جانورانش هم روان شدن کشتیها درش آفریدیم کنون ما می بینیم برخی برخی جا را بندگی می کنند درش تا سپیده دمان چراغ سو می کنند بی آنکه سودی برای کسی داشته باشد خداوند گفت در پرداخت کمک نه گزافکاری کنید نه کم کاری، آیین خداوند میانه روست همانند ترازو ،دربارهء مردگان خداوند گفت چون ابزاری هوشیاری برایشان نگذاشته همانند خفته اند نا آگاه تنها کشته شدگان در راهش زنده اند باز هم نگفت ازشان میانجی گیرید که دسترسمان نیستند با چشم گوش خودمان زندگی کنیم هم تنها او را بندگی کنیم ،خداوند مرا مانند قارون فریفته از داراییِ سپرده ات مکن
      اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبدوایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین پناه می برم به خداوندازسرکش خیلی رانده به نام خداوندمهرگسترخیلی مهربان پسندیده گفتن براخداوندپرورنده جهانیان مهرگسترخیلی مهربان دارای روزی آییندار آره ای تورا بنده ایم هم آره ای تورایاوری می خواهیم نشان بده مان راستراه خیلی پابرجاشده راستراه کسانی سراسر بخشانيشان دیگری خشمهاشده برشان هم نه گمراهان

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 2 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 2 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    2. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •