Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
بی خدا بودن چه حسی دارد؟ - برگ 3
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 3 از 14 نخستیننخستین 1234567891011121314 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 21 به 30 از 401

    جُستار: بی خدا بودن چه حسی دارد؟

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      از این اکثرشون یه 30-40 تایی برای ما نام ببرید لطفا !!
      شما همیشه از بنده توضیح می خواهید وقتی هم توضیح می دهم و سند و مدرک می آورم هیچوقت اهمیتی به آنها نمی دهید و قبول نمی کنید. الان هم با اینکه می دانم قبول نمی کنید برایتان لینک زیر را می گذارم را که در آن لیستی پنجاه نفره از بی خدایان سابق و خداباوران فعلی می باشد. Former Atheists | List of Ex-Atheists and Atheist Converts
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      ا در مورد deist شدن آنتونی فلو هم خب حرف و حدیث زیاده و به اون شکلی که شما فکر کنید به آغوش خدای ادیان اومده نیست . اینجا رو بخونید در این مورد !! اما باز اگه تمام حرف ها در مورد آنتی فلو درست هم باشه ، نمیشه بگیم پس خداباوری مزیت خاصی داره یا منطقی تره ... اعتقاد میتونه ورای همه استدلال ها شکل بگیره !! راستی آنتونی فلو هیچ وقت طرفدار اسلام نبود حتی بعد از deist شدنش ...
      Flew was particularly hostile to Islam, and said it is "best described in a Marxian way as the uniting and justifying ideology of Arab imperialism."[25] In a December 2004 interview he said: "I'm thinking of a God very different from the God of the Christian and far and away from the God of Islam, because both are depicted as omnipotent Oriental despots, cosmic Saddam Husseins".[26] The Terrors of Islam (1994) (Off Site)
      Flew argues that Islam is one of the "Great and terrible systems of divinity and philosophy that lie round about us, which, if true, might drive a wise man mad." He demonstrates the Koranic basis for Islamic hatred of infidels and then points out why this religion is not credible.
      شما قبل از آنکه اون لینک را به بنده بدهید بنده آن مطلب را خوانده بودم. بله حرف و حدیث بسیار است چون فلو بزرگترین فیلسوف ملحد بود و خدا باوریش برای دنیایی که ما الان در آن زندگی می کنیم سخت بود و البته برای رسانه هایی که تبلیغ بی خدایی می کنند بهترین راه انکار است و اینکه زوال عقل داشته است. در این کتاب بخوبی چگونگی خدا باوری آنتونی فلو تشریح شده است islamicblessings.com/upload/There-is-a-God.pdf






    2. #2
      مدیر تالار
      Points: 220,665, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 5.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سر گیجه !!
       
      مهربون
       
      Anarchy آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      نا کجا آباد
      نوشته ها
      5,234
      جُستارها
      57
      امتیازها
      220,665
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      32,457
      از ایشان 11,792 بار در 4,917 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      86 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      شما همیشه از بنده توضیح می خواهید وقتی هم توضیح می دهم و سند و مدرک می آورم هیچوقت اهمیتی به آنها نمی دهید و قبول نمی کنید. الان هم با اینکه می دانم قبول نمی کنید برایتان لینک زیر را می گذارم را که در آن لیستی پنجاه نفره از بی خدایان سابق و خداباوران فعلی می باشد. Former Atheists | List of Ex-Atheists and Atheist Converts
      حرف اصلی شما این بود :

      نوشته اصلی از سوی سارا
      اکثر بی خدا ها در پیری خدا باور شدند.
      خب سند برای این ارائه کردین که من نپذیرفتم ؟! خب حالا من از همه مسائل و ابهامات لیست شما میگذرم ( مثل نا مشخص بودن بعضی از افراد در این لیست که نه عکس دارن و نه اسمشون به ویکی پدیا لینک میشه و اینکه اتفاقا بعضی ها در جوانی خداباور شدن نه پیری ) و چون مرحله اول رو با موفقیت رد کردین ، برید به مرحله بعد و ثابت کنید اکثر بی خدا ها در پیری خداباور شدن ...


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      شما قبل از آنکه اون لینک را به بنده بدهید بنده آن مطلب را خوانده بودم. بله حرف و حدیث بسیار است چون فلو بزرگترین فیلسوف ملحد بود و خدا باوریش برای دنیایی که ما الان در آن زندگی می کنیم سخت بود و البته برای رسانه هایی که تبلیغ بی خدایی می کنند بهترین راه انکار است و اینکه زوال عقل داشته است. در این کتاب بخوبی چگونگی خدا باوری آنتونی فلو تشریح شده است islamicblessings.com/upload/There-is-a-God.pdf
      شما لینک من رو خوندین ؟ خب کل کتاب که زیاده احتمالا ، بی زحمت اون قسمت هایی که به توضیحات اون لینک جواب میده رو کپی کنید .

      در ضمن متوجه شدید که آنتونی فلو در هیچ حالتی نظر مثبتی به اسلام نداشته ؟

      نکته دیگه اینکه در پست قبل هم گفتم : اگه تمام حرف ها در مورد آنتی فلو درست هم باشه ، نمیشه بگیم پس خداباوری مزیت خاصی داره یا منطقی تره ... اعتقاد میتونه ورای همه استدلال ها شکل بگیره !!

      حالا من هم مثال مقابل مثال شما میارم :

      List of converts to nontheism - WiKi

      5 Religious Leaders Who Gave Up the Faith and Became Outspoken Atheists and Agnostics | Alternet

    3. 2 کاربر برای این پست سودمند از Anarchy گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Moshref (08-13-2015),sonixax (08-14-2015)

    4. #3
      نویسنده سوم
      Points: 5,572, Level: 48
      Level completed: 11%, Points required for next Level: 178
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خونسرد
       
      Rustin آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2015
      نوشته ها
      123
      جُستارها
      12
      امتیازها
      5,572
      رنک
      48
      Post Thanks / Like
      سپاس
      13
      از ایشان 83 بار در 51 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      در دنیای بی خدایی ، مرگ پایانِ همه چیز هست و همه چیز باهاش تمام می شود عشق و علم و فلسفه... خب خودِ وجود همین مرگ، خیلی یاس آور و استرس زا است. با همچین واقعه هولناکی (مرگ) در زندگی باید تا کرد؟ چطور حضورش را به عنوان یک حقیقت در زندگی بپذیریم؟همین علم ، همین فلسفه از مباحث اصلیشان نیستی و مرگه .
      من شخصن اومانیست نیستم ولی برای تمونه توی این ویدئو میتونین دیدگاه اومانیست‌ها نسبت به مرگ رو بفهمید. (اومانیسم غالبن اولین انتخاب از بین سیستم های ارزش گذاریه که یک فرد بعد از بیخدایی انتخاب میکنه، و از حق هم نگذریم تا حد زیادی کامله)
      www.youtube.com/watch?v=pR7e0fmfXGw


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      خب پس افراد بی خدا ، به باور جمعی اعتقاد ندارند
      این رو از کجا آوریدن، افراد خداناباور فقط به یکی از باورهای جمعی اعتقاد ندارن، اغلب افراد خداناباوری که من میشناسم (چه دوستام چه افراد مشهور) کاملن به اخلاق اعتقاد دارن به قوانین اجتماعی هم همین طور حتی عادلانه نگاه کنیم توی رعایت قوانین و حق دیگری رو نخوردن خیلی محتاط ترن. یادتون نره که اخلاق منشا دینی نداره منشا زیستی-تکاملی-اجتماعی داره[/QUOTE]


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      اکثر بی خدا ها در پیری خدا باور شدند. بزرگترینشان آنتونی فلو بود که حال برخی از بی خدا ها مدعی شدند که زوالِ عقل گرفته است .... البته بستگی دارد که عقل را چگونه تعریف کنیم چون همه خدا باورها هم گفتند که تازه انتونی فلو سر عقل آمده است!!
      دلیل خوبی نیست. البته من این شخص رو نمیشناسم و با کتابهاش و با نوع و جنس خداناباوریش آشنا نیستم یعنی نمیدونم چطور شد هکه خداناباور شده شاید واقعن و عمیقتن به خداناباوری نرسیده در نتیجه به باورهاش برگشته. از این گذشته هون طور که گفتم یک آدم باید تا حدی مستقل و قوی باشه و حتی در زمان های ناراحتی و ضعف هم به چیزای واقعی که داره بچسبه مثلن خاطرات خوشی که با آدمایی که دوستشون داشته یا بودن کنارشون همه ی اینها به کنار شما چرا خیل خداناباورانی که تا پایان عمر و همین الان در پیری و ضعف کماکان خداناباورن نمیبینید: ریچارد داوکینز 71 ساله، دنیل دنت 72 ساله، نوام چامسکی 87 ساله، میچیو کاکو 68 ساله، نیچه با اون وضع وخیمش، شوپنهاور و .......

    5. #4
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rustin نمایش پست ها
      من شخصن اومانیست نیستم ولی برای تمونه توی این ویدئو میتونین دیدگاه اومانیست‌ها نسبت به مرگ رو بفهمید. (اومانیسم غالبن اولین انتخاب از بین سیستم های ارزش گذاریه که یک فرد بعد از بیخدایی انتخاب میکنه، و از حق هم نگذریم تا حد زیادی کامله)
      www.youtube.com/watch?v=pR7e0fmfXGw
      این فیلمو دیدم. خب بنده اندکی با دیدگاه اومانیست ها آشنا هستم. ولی اینجا یک چیزی برایم مطرح می شود . اینکه اینها می گویند بالاخره هر چیزی زیبایی اش و لذتش در آن است که یکروز تمام شود بهترین کتاب و بهترین غذا و بهترین لحظه، زیبایی اش در این است که روزی تمام شود و حال زندگی آدمی هم همینطور. خب اینجا بنظرم یک مغلطه ای صورت گرفته است. همه ی این چیزهایی که لذتش در پایان پذیری است در حضورِ هستیِ ما صورت می گیرد. یعنی ما وجود داریم و وجودِ ماست که از آن چیزها حظ می برد و از طولانی بودنش دچار ملال می شود. هیچ آدم زنده ای هم بر روی کره ی زمین نیست که تجربه ی نیستی را داشته باشد! ما از بیداری خسته می شویم می رویم می خوابیم. از گرسنگی خسته می شویم غذا می خوریم از خوردن خسته می شویم روزه می گیریم ......... در همه ی این تجربیات پایان پذیر ، هستی ِ ما حضور دارد.

      در تمام ادیان از مرگ بعنوان یک تجربه ی جدید برای آدمی سخن گفته شده است. تجربه ای که در این دنیای مادی بدست نمی آید . مهمترین تفاوتی که بین دنیای مادی و دنیای پس از مرگ مطرح می شود آن است که در دنیای پس از مرگ زمان مطرح نیست. بُعد زمان در این دنیا حذف می شود. خب در دنیایی که بعد زمان در ان نیست خب پایان پذیری معنایی ندارد پس خستگی و ملالت باری هم نخواهد بود.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rustin نمایش پست ها
      این رو از کجا آوریدن، افراد خداناباور فقط به یکی از باورهای جمعی اعتقاد ندارن، اغلب افراد خداناباوری که من میشناسم (چه دوستام چه افراد مشهور) کاملن به اخلاق اعتقاد دارن به قوانین اجتماعی هم همین طور حتی عادلانه نگاه کنیم توی رعایت قوانین و حق دیگری رو نخوردن خیلی محتاط ترن. یادتون نره که اخلاق منشا دینی نداره منشا زیستی-تکاملی-اجتماعی داره
      نه منظورم این نبود که بی خدایان آدمهای بی اخلاقی هستند. بنده این حرف را کامل قبول دارم که :
      خدا آنقدر که در رفتار خدا باوران انکار می شود در رفتار بی خدایان انکار نمی شود !
      خب باید قبول کرد که بی خدایان ، بزرگترین و مهمترین باور جمعی جامعه را که همانا خدا باوری است را قبول ندارند. خداباوری شاید بتوان گفت ریشه و منشا خیل کثیری از باورهای جمعی دیگر باشد. البته جامعه به جامعه فرق می کند. در جوامع سکولار خب اثر این باور کمتر است اما در جوامع دینی چون ایران خیلی تاثیر گذار و مهم است.






    6. #5
      سرنویسنده سوم
      Points: 50,772, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Agnostic آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2011
      نوشته ها
      2,538
      جُستارها
      67
      امتیازها
      50,772
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,650
      از ایشان 3,328 بار در 1,555 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      3 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      من بیخدا نیستماما میدانم بیخدایان حس می کنند ننه امام حسین را از کس و کون گاییدن.


      حضرت زهرا جنده آل محمد: تن زن عورت است
      موی سر حضرت زهرا و زنان مومن به اسلام موی زهار است پس سرشان مامله و حجاب اجباری است.

      کون لق بی بی دو عالم حضرت زهرا تعالی

      امام زمان مفعول است ... وارث پیغمبر است

    7. #6
      شناس
      Points: 333, Level: 6
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
      Overall activity: 99.9%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      dr.mcclown آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2015
      نوشته ها
      41
      جُستارها
      2
      امتیازها
      333
      رنک
      6
      Post Thanks / Like
      سپاس
      33
      از ایشان 23 بار در 19 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      سلام و وقت بخیر خدمت همگی
      یه مقدار سردرگم شدم که از چه راهی به این سوال پاسخ بدم چون از دیدگاه‌های مختلف می‌شه به این مسئله نگاه کرد و اگر دوست من این سوالُ پرسیده بود حتماً در جواب ازش می‌پرسیدم "چرا اینُ می‌پرسی؟"

      به عنوان مثال می‌شه از طریق بررسی اجزاء گزاره‌ها وارد شد و هر جزء را چک کرد تا بتونیم از فهم درست آنچه که پرسیده می‌شود اطمینان حاصل کنیم. مثلاً "بی‌خدا بودن" یعنی چه؟ "حس آرامش" گفته شده مربوط به یک اضطراب خاصه یا یک آرامش کلی و لاینقطع که در کل لحظات زندگی جریان داره؟ و ..

      یا از طریق زیست شناسی وارد شد. احساسات یک نفر تابعی هستن از وضعیت بیوشیمیایی مغز و بدنش. اگر وجود چیزی به احساس من بستگی داشته باشه, مسلماً اون چیز بسیار ناپایدار و غیر مشترکه. و از سوی دیگه شخص می‌تونه با دستکاری این وضعیت بیوشیمایی, همونطور که در روانپزشکی اتفاق می‌افته و یا از طریق مصرف مواد مخدر یا محرک احساسات متفاوتی رو تجربه کنه. به عنوان مثال دارویی که برای درمان افسردگی به شخص داده می‌شه در صورت عدم کنترل می‌تونه احساس بی‌تفاوتی در اون ایجاد کنه.

      یا می‌شه از جنبه کارکردی و کاربردی به این سوال نگاه کرد و باور خدا رو در این حیطه جا داد. مثلاً شما که الان مشغول خوندن این نوشته هستید آیا پاهای خودتون رو حس می‌کنید؟ یعنی قبل از اینکه این سوال پرسیده بشه حسشون می‌کردید؟ اگر نخواید باهاشون راه برید و یا مجبور نباشید تمیز و نگهداریشون کنید, آیا هرگز بهشون فکر می‌کردید؟ توجه انسان محدوده و می‌تونه تنها به یک نقطه متمرکز بشه و ما تنها وقتی متوجه حضور چیزی می‌شیم که نیاز به استفاده ازش داشته باشیم و یا نگهداری و توجه بهش باعث بوجود اومدن احساس رضایت در ما بشه, مثل توجه به همسر و یا فرزند و یا ... .

      به طور کلی و در اغلب موارد جهل و عدم اطلاع می‌تونه مایه آرامش بی‌حد و قاطعیت در عمل باشه. ولی ذهن انسان معمولی بیشتر از هر چیز مثل یک آسیابه که اگر چیزی برای ساییدن نداشته باشه خودش رو فرسوده و مستهلک می‌کنه و از بین می‌بره. بنابراین مذاهب با ساختن جهانی دور از دسترس به ریختن موادی برای آسیا شدن به داخل این آسیاب همیشه در گردش دست زدند. اما این جهان‌های دور از دسترس در اکثر اوقات بدون مذهب هم می‌تونستن بوجود بیان و بوجود هم اومدن.

      اما واقعاً اشخاصی که باور به وجود خدا ندارند چه احساساتی رو تجربه می‌کنن در زمانی که به خدا نیاز دارن؟ شاید اینطور بهتره بگم در زمانی که احساس می‌کنن کاری از دستشون بر نمیاد؟
      مثلاً وقتی مورد بی‌عدالتی قرار گرفتن؟ یا خودشون رو از انجام کاری ناتوان می‌بینن؟ یا وقت تنهایی..
      راستش خیلی دلم می‌خواد به این سوال جواب بدم و اونچه در ذهنم هستُ بگم ولی چون محدوده‌های سوال مشخص نیست و من قبل از هر جمله باید به واضح کردن این حدود بپردازم و یقیناً منجر به درازگویی من و بی‌حوصلگی خواننده می‌شه این رُ منوط می‌کنم به همّت و جدّیت سارا خانم که این کارُ یعنی واضح کردن سوالشونو انجام بدن.

    8. یک کاربر برای این پست سودمند از dr.mcclown گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      سارا (08-13-2015)

    9. #7
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      سلام و وقت بخیر خدمت همگی


      سلام دوست عزیز و خوش آمد می گویم ورودتان را به این فروم
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dr.mcclown نمایش پست ها
      یه مقدار سردرگم شدم که از چه راهی به این سوال پاسخ بدم چون از دیدگاه‌های مختلف می‌شه به این مسئله نگاه کرد و اگر دوست من این سوالُ پرسیده بود حتماً در جواب ازش می‌پرسیدم "چرا اینُ می‌پرسی؟"
      هیچ می دانستید این سردرگمی نشان دهندی این هست که شما خیلی اهل منطق و تعقل هستید؟؟!!! افلاطون بر سر در آکادمیش نوشته بود هر کس هندسه نمی داند وارد نشود!!!! می دانید چرا؟؟ چون اهل هندسه به همه چیز از زوایای گوناگون نگاه می کنند و تحلیل می کنند در ضمن در هندسه می توان یک مسئله را به جای یک روش با چند روش حل کرد. پس از بعد مطلق گرایی خارج می شوند و با تعقل و منطق واقعی همه چیز را تحلیل می کنند.
      اما جواب شما:
      این را می پرسم چون می خواهم با دنیای آدم هایی که خدا را از زندگیشان حذف کرده اند بیشتر آشنا بشوم. در ابتدای جستار هم اگر عنایت کرده باشید گفتم برایم دنیای بی خدایی درکش سخت است چون من عاشق عشق ورزیدن و پرستیدن هستم.
      به عنوان مثال می‌شه از طریق بررسی اجزاء گزاره‌ها وارد شد و هر جزء را چک کرد تا بتونیم از فهم درست آنچه که پرسیده می‌شود اطمینان حاصل کنیم. مثلاً "بی‌خدا بودن" یعنی چه؟ "حس آرامش" گفته شده مربوط به یک اضطراب خاصه یا یک آرامش کلی و لاینقطع که در کل لحظات زندگی جریان داره؟ و ..
      برای شروع در مورد همین حس آرامش صحبت کنید. منظورم از حس آرامش همان حس آرامش کلی و لاینقطع می باشد. در دنیای بی خدایی دل چگونه آرام می گیرد دنیایی که مرگ در آن یعنی نیستی و مرگ هستی ما.

      با سپاس













    10. #8
      شناس
      Points: 333, Level: 6
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
      Overall activity: 99.9%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      dr.mcclown آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2015
      نوشته ها
      41
      جُستارها
      2
      امتیازها
      333
      رنک
      6
      Post Thanks / Like
      سپاس
      33
      از ایشان 23 بار در 19 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      ممنونم سارا جان, هم از بابت خوش آمدگویی و هم برای تعریفتون

      اگر از اشخاص مختلف سوال بشه که در "زندگی" به دنبال چه هستند و یا بشه رفتارشونُ مورد مطالعه قرار داد به احتمال بسیار زیاد به یکی از سه دسته بندی عمده امنیت, تازگی و یا معنا خواهیم رسید. دو حوزه‌ایی که باور مذهبی در اون‌ها موثره حوزه‌های امنیت و معنا هستن. باور مذهبی یکی از تامین کننده‌های این حوزه‌ها به شمار میان و اگه بخوایم دقیق بگیم باید گفته بشه یکی از این تامین کننده‌ها.
      برای اینکه آرامش رُ بشناسیم باید به وقت‌هایی فکر کنیم که از اون دور و بی‌بهره هستیم. وقت‌هایی که این عدم آرامشُ مثبت می‌دونیم و اوقاتی که اون رُ بد به حساب میاریم. می‌تونم اون‌ها رُ به این شکل دسته بندی کنم که وقتی امنیت ما به خطر می‌افته دچار "اضطراب" می‌شیم و وقتی به دنبال تازگی هستیم "هیجان" رُ تجربه می‌کنیم.
      پس یک قاعده‌ کلی هم در این مورد وجود داره "تغییر" موجب اضطراب یا هیجان می‌شه.

      اضطراب یا هیجان یک جنبه زیستی دارن و یک جنبه روانی. اضطراب‌های عمده شامل اضطراب جدایی, اضطراب از دست دادن جفت, از دست دادن عزیزان, اضطراب تغییر مکان زندگی اضطراب بیماری و .. نکته مشترک این اضطراب‌ها در اینه که همه منشاء عینی و واقعی دارن. بنابراین طبیعی و مثبت محسوب می‌شن. اضطراب‌های روانی هم بسیار زیادن, اضطرابهایی که با دست به عمل زدن برطرف می‌شن. مثل اضطرابی که در وقت انتخاب بین یک یا چند گزینه به ما دست میده و زمانی که به بالاترین حد می‌رسه ما دست به انتخاب می‌زنیم. اضطرابی که خاطر کارهای ناتمام به ما دست میده, یا اضطراب بنیادین که همون اضطراب بودنه.
      همونطور که گفتم تغییر باعث اضطراب یا هیجانه. اضطراب ما رُ هوشیار نگه میداره تا بتونیم از حداکثر توانایی‌هامون استفاده کنیم.

      حالا فرض کنیم ما در بهترین حالت خودمون قرار داریم, گرسنه نیستیم و دائماً به غذا فکر نمی‌کنیم و یا نیازهای دیگه‌ایی نداریم که ما رُ درگیر خودشون کنن, از خودمون می‌پرسیم, چه کار باید بکنم؟ و اینجا می‌رسیم به بحث ساخت بخشیدن به زمان.

      ما نمی‌تونیم مدت زیادی به صورت واکنشی زندگی کنیم. یعنی به محرکهای بیرونی فکر کنیم و پاسخ به جا و مناسب بدیم. به همین دلیل با تصمیم‌های کلانی که می‌گیریم به تصمیم‌گیری‌های بعدیمون قالب و نظم می‌دیم. همچنین یه سوال کاربردی مثل "که چی‌ بشه؟" یا "فایده‌اش چیه؟" رُ ممکنه اونقدر ادامه بدیم که جوابی براش نباشه ولی ما جوابی براش حاضر می‌کنیم. با حذف اضطراب تصمیم‌گیری و همچنین مشخص کردن نقطه‌ پایانی برای زندگی و تک تک اعمالمون و اصطلاحاً معنی دادن بهشون قسمت عمده اضطراب‌های ما فروکش می‌کنه.

      مذهب بسته‌ یا پکجیه که جنبه‌های مختلفی رُ به حول محور مفهوم خدا جمع آوری کرده این جنبه‌ها لزوماً می‌تونن ارتباطی با هم نداشته باشن یا نیازمند به خدا نباشن یکی از این جنبه‌ها اخلاقه. به عنوان مثال, یکی از چیزهایی که باعث اضطراب می‌شه گزینه‌های زیاد و امکانات زیاده.
      اینکه شخص بتونه کارهای زیادی رُ انجام بده و وقتش محدود باشه و ندونه به چه دلیل کدوم کارُ انجام بده اضطراب‌ بسیار زیادیُ به شخص تحمیل می‌کنه.
      تعهد در ازدواج یک مسئله اخلاقیه. اگر مرد یا زن متاهلی تعهد به ازدواجش نداشته باشه, در هر لحظه از زندگی این فکر باهاشه که الان چی میشه؟ چه ماجرایی پیش میاد؟ یا از این خوشم میاد یا از اون یکی؟ و دلیلش اینه که دست خودشُ باز گذاشته. اما اگر این گزینه یعنی لذت جنسی یا تکیه عاطفی رُ در تنها در شخصی که بهش تعهد داره ببینه, باقی انرژی روانی و جسمیش صرف مولد بود در زمینه‌های دیگه‌ایی مثل کار یا تحصیل یا ورزش و .. میشه.
      جنبه دیگه‌ایی که مذهب اونو تحت اختبار خودش نشون می‌ده معنویته. شامل تجربه‌های روحی و روانی اشخاص و بار کردن مفاهیم مذهبی بر اونها.
      و مشخص کردن نظام امتیاز دهی به اعمال و معنا بخشیدن به اعمال پراکنده و گاه به گاه و به این ترتیب ساختن یک تصور ذهنی برای شخص از پیشروی و حرکت در یک مسیر معین.

      وقتی شخص پرسشی نداشته باشه و طبعاً دنبال جواب نباشه آرامش داره. کارکرد بخش فلسفی مذهب اینه که برای سوالات ریز و درشت اشخاص جواب آماده می‌کنه. باید توجه داشته باشیم که همونطور گفتم مذهب جنبه‌های مختلفی داره. یه شخص غیر مذهبی لزوماً یک شخص بی‌اخلاق نیست. بی‌نظم نیست. هرکسی می‌تونه تجربه‌های معنوی داشته باشه ولی اونها رو از فیلتر مذهب رد نکنه. دونستن اینکه شخص احساس می‌کرده کاری رو باید انجام بده و انجام داده و دیگه کاری تو این دنیا نداره یکی از آرامش‌های بزرگیه که شخص می‌تونه بدون وجود مذهب یا خدا یا مرجع کسب کنه. اگر کسی از کمک کردن به دیگران لذت می‌بره و گه‌گداری در امور خیریه فعالیت می‌کنه لزومی نداره برای معتبر کردن احساسش اون رو به مهر مذهب و تایید خدا هم برسونه. حتی ممکنه کسی از توجه دیگران به خودش لذت می‌بره و به این خاطر کارهای خیریه انجام بده. در این صورت وجود یا عدم وجود خدا باعث نمیشه نیّتش رُ عوض کنه فقط در خلوصش تردید ایجاد می‌شه و از صداقت بدوره و هر چه از رو راستی فاصله بگیره از بودن فاصله گرفته و کمتر وجود خواهد داشت. تلاش برای بودن تمام و کمال و تلاش برای مفید بودن می‌تونه مایه آرامش اشخاص مختلف باشه.
      در مورد پرسش از مرگ, من شخصاً بعید می‌دونم کسی کاملاً زندگی کرده باشه و تماماً بوده باشه ولی از مرگ بدش بیاد. رو به رو شدن با ناشناخته همیشه اضطرابی با خودش داره و این اضطراب در مورد ناشناختنی به حداکثر خودش می‌رسه اگر کاری غیر از اون رو به رو شدن داشته باشیم.

      امیدوارم که خیلی پراکنده گویی نکرده باشم و با توضیح اینکه مذهب چگونه آرامشی برای شخص بوجود میاره به این سوال که چطور اشخاص بی‌خدا ممکنه آرامشی داشته باشند پاسخ داده باشم. گفتنی زیاد هست ولی به قول معروف چند گنجد قسمت یک روزه‌ایی..
      در آخر هم باید یک مطلب کوچکی رُ در مورد ساختگی بودن بخشی از این آرامش بگم. و چون صحبت از مذهبه ناچاراً به سراغ یکی از قدیمی‌ترین مذاهب که مستندات بسیاری داره می‌رم. شاید تعجب کنید ولی در ده‌های اولیه‌ایی که یهودیت ظهور کرد, صحبتی از جهان آخرت نبود و بهشت و جهنمی وجود نداشت.
      فراموش کردم که اشاره کنم مذهب می‌تونه یکی از منابع عظیم اضطراب آفرینی هم باشه. در قرن‌های اولیه بعد از ظهور اسلام جنبه رحمانی و خودمونی اگه بخوام بگم مهربانی خدا و صفاتی مثل زیبایی خدا در اسلام چندان مورد توجه نبودن و بیشتر بر روی پرهیز از گناه و زهد تاکید می‌شده بعد از اون جنبشی اتفاق افتاده و عده‌ایی از این همه ترس و احساس گناه خسته‌ شده بودند و جنبش‌های عرفانی بر پایه صفات رحمانی, مهربانی و زیبایی و در نهایت عشق به خدا بوجود اومدن و جالب این‌که می‌توان برای این موضوع ریشه‌های اجتماعی قویی پیدا کرد.

    11. #9
      سخنور یکم
      Points: 6,082, Level: 50
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
      Overall activity: 99.4%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mbk آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2014
      نوشته ها
      637
      جُستارها
      2
      امتیازها
      6,082
      رنک
      50
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 76 بار در 73 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      4 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "..ألم ترى كیف فعل ربك بعاد ارم ذات العماد التی لم یخلق مثلها فی البلاد ..""..آیا نبوده می بینی چگونه انجام داده پروردگارت به عاد ارم دارای ستونها همان نبوده آفریده می شود مانندش در شهرها.." خداوند را پاس آیین باورمندی به خداوند هیچگاه آدمی را به گمانپردازی نکشانده باز می بینیم هر چه جز آن چیزی جز گمانپردازی نیست همین به جا مانده های باستانی از اسبهای بالداری با سر آدمی نشان از این دارد که مردمانی از دیرباز به شیره مالی سر مردم در کار بودند کنون هم آدمی را از تبار بوزینه نشان می دهند نشانه های خداوند در آسمان به این بلندی شبی برای خوابیدن روزی برای کار چشمی به این زیبایی با بالاجا سری دارای توان بکار گیری بخشهای خداوند را ناخوش می دارند بازگو کنند ،خداوندا مرا نماز خوان بدار هم پرداختگر دارایی پاکیزه در راهت
      اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبدوایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین پناه می برم به خداوندازسرکش خیلی رانده به نام خداوندمهرگسترخیلی مهربان پسندیده گفتن براخداوندپرورنده جهانیان مهرگسترخیلی مهربان دارای روزی آییندار آره ای تورا بنده ایم هم آره ای تورایاوری می خواهیم نشان بده مان راستراه خیلی پابرجاشده راستراه کسانی سراسر بخشانيشان دیگری خشمهاشده برشان هم نه گمراهان

    12. #10
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      @dr.mcclown

      ممنون از پاسختان. ذکر یک چند نکته ضروری است . شما فرمودید که مستنداتی یافت شده است که نشان می دهند ده‌های اولیه‌ایی که یهودیت ظهور کرد, صحبتی از جهان آخرت نبود و بهشت و جهنمی وجود نداشت.خب این حرف و این مستندات نمی توانند معتبر باشند چرا ؟ خب یهودیت از ادیان ابراهیمی است و از همان ابتدا هم در ادیان ابراهیمی بهشت و جهنم مطرح بود حتی قبل از اینکه از خدا و وجودش بخواهند حرف بزنند اول از بهشت و جهنمش می گفتند! چون پیروی از یک دین بی آنکه آخرتی داشته باشد که بهشت و جهنمی در آن مطرح باشد کاملا بی منطق و غیر عقلانی است. اصولا در همه ی ادیانِ خدا محور ، دنیای پس از مرگ را پذیرفته اند. چه ادیان رومی و یونانی که n تا خدا داشتند یک خدا هم بنام هادس بود که خدای مردگان بود. در همین مصر باستان هم جنازه را مومیایی می کردند تا ابدیت بیابد. مثلا همین کامبیز پسر کوروش کبیر بعد از فتح مصر ، مومیایی فرعون مصر را آتش زد که تا او را نابود سازد. (الان جناب آنارشی می آیند و می گویند که تو بازهم ضد ایران باستان حرف زدی )
      وقتی که داریم از دین یهود حرف می زنیم پس باید قبول کنیم که در این دین موسی وجود دارد و خدا وجود دارد پس آخرت هم وجود دارد و اینها اجزا بهم پیوسته ی دین یهود هستند. البته بنده می دانم که در دین یهود صادوقیان معتقد بودند که با مردن جسم، روح نیز معدوم می شود و مرگ پایان موجودیت انسان است پس پاداش و مجازات هم نیست. علت ظاهری انکار صادوقیان این بود که در اسفار پنجگانه ذکری از این موضوع نیست و فقط در تورات شفاهی که مورد قبول آنها نیست، آمده است. از طرفی شومرونی ها هم می گفتند: در تورات دلیل رستاخیز مردگان نیست. ولی در تورات آیات زیادی دال بر رستاخیز مردگان هست. همینطور شواهدی بر رستاخیز مردگان از مزامیر و.. که اگر خواستید در تاپیکی جداگانه راجع بهشان بحث کنیم.

      بنده اینا را گفتم که بگویم از اول که انسان بوجود آمد از نیستی فراری بوده. شما در انسانهای دوره پارینه سنگی و.. نگاه کنید وقتی طرف می مرده با لوازم زندگی و غذا دفنش می کردند. چون فکر می کردند لازمش می شود در دنیای مردگان. یا در دنیای باستان وقتی کسی می مرد اگر از اشراف و پادشاهان بود جنازه اش را در دخمه ای مقبره ای قرار می دادند و عده ای از بردگان و کنیزانش را هم به آن دخمه می بردند تا در دنیای بعد از مرگ به اربابشان خدمت کنند. بخاطر همین هم فهم دنیای بی خدایان برایم سخت است در این دنیا بعد از مرگ دیگر نیستی و تمام شده ای! باز مذهب که بقول شما یک پکیجی از جنبه های مختلف زندگی است این مشکل نیستی و عدم هستی را حل کرده و گفته بعد از مرگ هم یک دنیای دیگری داریم و..
      ر مورد پرسش از مرگ, من شخصاً بعید می‌دونم کسی کاملاً زندگی کرده باشه و تماماً بوده باشه ولی از مرگ بدش بیاد. رو به رو شدن با ناشناخته همیشه اضطرابی با خودش داره و این اضطراب در مورد ناشناختنی به حداکثر خودش می‌رسه اگر کاری غیر از اون رو به رو شدن داشته باشیم.
      خب چجوری باید فهمید که کامل زندگی کرده ایم؟ در ضمن زمان مرگ که دست ما نیست ! گاهی مرگ در عنفوان جوانی وقتی هنوز هیچ کاری را آغاز نکرده ای به سراغت می آید. پس تکلیف کسانی که در کودکی و جوانی مرده اند جه می شود آنها که حتی فرصت تجربه کردن هستی را بطور ناقص هم نیافته اند .
      فراموش کردم که اشاره کنم مذهب می‌تونه یکی از منابع عظیم اضطراب آفرینی هم باشه. در قرن‌های اولیه بعد از ظهور اسلام جنبه رحمانی و خودمونی اگه بخوام بگم مهربانی خدا و صفاتی مثل زیبایی خدا در اسلام چندان مورد توجه نبودن و بیشتر بر روی پرهیز از گناه و زهد تاکید می‌شده بعد از اون جنبشی اتفاق افتاده و عده‌ایی از این همه ترس و احساس گناه خسته‌ شده بودند و جنبش‌های عرفانی بر پایه صفات رحمانی, مهربانی و زیبایی و در نهایت عشق به خدا بوجود اومدن و جالب این‌که می‌توان برای این موضوع ریشه‌های اجتماعی قویی پیدا کرد.
      خب مذاهب باید عوام را هم بشارت دهند و هم بترسانند تا آنها به سمتش بیایند. این راهکاری است که همه ادیان در طول تاریخ بکار برده اند.
      در مورد این حرف شما که فرمودید جنبه رحمانی در قرون اولیه نبوده و بیشتر زهد بوده. خب باید عرض کنم که در همان ابتدا هم بوده و اتفاقاً همه ی عرفا و صوفیان حال متعلق به هر فرقه و حلقه ای خود را به حضرت علی می رسانند . در همان صدر اسلام کمیل و سلمان و میثم تمار احوالات عارفانه ای داشته اند و حسن بصری که در زمان حضرت علی زیست می کرده یکی از سر حلقه های تصوف است و بسیاری از مشایخ صوفیه خود را به او می رسانند مدعی است که خرقه از حضرت علی گرفته و... (تذکره الاولیای عطار)
      [
      QUOTE]لْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیَا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی.وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیَا لَهُ الشِّدَّةُ وَ الْبَلاءُ وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیَا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی

      ترجمه حدیث:
      روایت از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منقول است که حضرت فرمودند قلب ها سه نوعند:
      1- قلبی که مشغول و وابسته به دنیا است.
      2- قلبی که مشغول به تنعّمات اخروی است.
      3- قلبی که وابسته به مولا است.

      اما آن قلبی که سرگرم و وابسته به دنیا است،‌ همیشه دچار سختی و گرفتاری است. و آن قلبی که وابسته به تنعّمات اخروی است ‌به درجات و مراتب بالایی می­رسد. و قلبی که دل‏بسته به مولا (خدا) است، هم دنیا دارد، ‌هم آخرت را دارد و هم خدا را دارد.

      تحریر المواعظ العددیة،صفحه 245


      [/QUOTE]

      در نهج البلاغه آمده است که
      اِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللّهَ طَمَعا فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجّارِ، وَ اِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللّهَ خَوْفا فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ، وَ اِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللّهَ شُکْرا (حُبّا)فَتِلْکَ عِبادَةُ الاَْحْرارِ یعنی گروهی از مردم خدا را عبادت می کنند برای طمع در بهشت. این عبادت، از نوع تجارت است، تجارت پیشگی و معامله گری است؛ در اینجا کار می کند برای اینکه در آنجا سودی ببرد. و گروهی عبادت می کنند از ترس جهنم. اینها کارشان شبیه کار بردگان است که از ترس شلاّق ارباب کار می کنند. و قوم دیگر عبادت می کنند نه به خاطر بهشت و نه به خاطر ترس از جهنم، بلکه سپاسگزارانه؛
      ببینید بنده اصلا کاری به دین هم ندارم . دین را بگذاریم کنار یکعده ای هستند که فقط برای عشق ورزیدن بدنیا آمده اند . نه عشق مجازی منظورم عشقیست که حقیقت در آن باشد چطور بگویم در زمان باستان هم افرادی بودند که بدنبال رموز هستی بودند و در حقیقت دنبال بتی می گشتند که فراتر از بت های دنیویشان باشد مثل کاهنان معبد دلف که اهل شهود بودند یا دیوژن . به هر حال هر دینی هم که می آمده باید برای اینجور افراد هم خدمات خاص و ویژه ای را ارائه می کرده . بنده کاری به توده ی مردم ندارم الان دین بیشتر لقلقه ی زبان است و در جوامع دینی نظیر ایران ریا بیداد می کند بطوریکه بنده هم آرزو می کنم کلا دین از این جامعه برداشته شود ! شاید بتوانم بی دین زندگی کنم ولی بی خدا نه. برای اینکه خیلی چیزها هست که نمی توانم فهمش کنم خیلی معادلات هست که با حذف کردن پارامتر وجود خدا برایم غیر قابل حل خواهند بود. مثلا همین وجود مرگ که زمانش معلوم نیست هر موقعی می تواند بیاید حتی همین الان که مشغول تایپ هستم. یا دیدن افراد علیل و مریض افرادی که از نعمت های ظاهری بی بهره اند پس تکلیف آنها چه می شود اگر زندگی فقط و فقط دنیوی باشد آنها که بیچارگان مطلق خواهند بود. تکلیف ظلم ها و ظالمان چیست؟ و....






    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    2. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •