الان این استدلال بود؟! چی بود این؟!
حرفتان غلط است از چند نظر. اولا قرص های ضد افسردگی کاملا بی اثر نیستند و روی برخی اثر میگذارند. دوما گاهی اوقات شنیدن حرف های منطقی از یک نفر میتونه خودش بازدارنده باشه حالا اون یک نفر میخواد یک روانشناس باشه یا یک انسان عادی. سوما گاهی اوقات شرایط زندگی انقدر سخت هست که فرد چاره ای جز خودکشی نمیبینه! توجه کنید نگفتم نیست گفتم نمیبینه. (این رو گفتم تا اگه نظرتون این هست که همیشه راه حلی وجود داره بهانه نیاورید) این هم که چاره دیگری ندیده تقصیر خودش نیست آگاهیش انقدر بوده مثل اینکه شما میای اسلام رو برای من توضیح میدی و من حرفای یکی دیگه رو هم میشنوم و در نهایت شک میکنم. خب این شک تقصیر منه؟! مشخصه که نه ولی خدای بی رحم اسلام در قرآن شکاکان رو تهدید به آتش جهنم میکنه! مسخره تر از این هم میشه؟!!!
نکته بعدی اینکه اصولا از نظر علم روانپزشکی حداقل روی کاغذ شاید روزی درمانی قطعی برای افسردگی و سایکوز و اسکیزوفرنی و مانیا و عقب ماندگی و منگلی بیاد حال آنکه در هرکدام از این 6 حالت آگاهی در سطوح مختلفی وجود داره ولی قرآن و سنت فرقی بین هیچکدام از اینها نگذاشته که ما بفهمیم کی دیوانه هست و کی نیست! مثلا در اسکیزوفرنی آگاهی مثل دو حالت قبلی کامل هست ولی غلطه و در دنیای امروز کسی که اسکیزوفرنی داشته باشه و قتل هم انجام بده در صورت اثبات بیماری روانیش زندان هم نمیره چه برسه به اینکه اعدامش کنن حال آنکه در 1400 سال اخیر در سراسر دنیا از جمله کشورهای اسلامی بسیاری افراد شاید همین بیماری را داشته اند و قتل کرده اند و اعدام شده اند پس اسلام نمیتونه آخرین دین باشه چون کامل نیست. شاید بگید خدا میدونه که اون فرد اسکیزوفرنی داره پس عذابش نمیکنه خب من چالش ایجاد میکنم! فرض میکنیم که فرد در لحظه قصاص کافر بوده خب این فرد باز هم جهنم میره در صورتی که اگه مثلا 10 سال بیشتر عمر میکرد شاید مومن میشد و بهشتی! اینجاست که مشخص میشه سیستم محاکمه در ادیان میلنگه!