خب قربان ببینید در آنزمان که چهار پنج قرن پیش از میلاد مسیح بوده یونان دارای آکادمی هایی بوده که فقط طبقه مرفه یا همان آتنی های اصیل می توانستند وارد آن شوند. همه شاگردان سقراط و افلاطون و ارسطو اکثرا یونانی بودند در مورد ارسطو که فکر کنم ایشان اصلا خارجی های را بعنوان شاگردش نمی پذیرفته ! از افریطون ، امپدکلس و.. گرفته با هندسه دان های مطرح چون اقلیدس و بطلمیوس و..... همه و همه یونانی الاصل بودند!خب حتی اگر در بین رای دهندگان یک حکیم یونانی وجود داشته باشه بازهم می ارزد.
تبعیض که همیشه وجود داشته . بردگان باید همیشه بردگی می کردند و فرزندانشان هم باید برده می بودند بردگان آزاد شده هم در حقیقت بردگانی بودند که دیگر صاحب خاصی نداشتند ولی بازهم باید خدمتگزار آتنی ها می بودند . دیگر وقتی ارسطو اینطور راجع به بردگان فکر می کند از بقیه آتنی ها چه توقعی دارید؟ ولی در آنزمان باقی کشور های دنیا در چه وضعیتی بودند ؟ این را هم باید سنجید. هر چیزی را باید بطور نسبی سنجید و زمان و مکان را هم در نظر گرفت.
می دانم که بودند ولی در مقایسه با یونانی ها خب چه گویم :(
البته می دانم در فلسفه کم از یونانی ها نداشتند هرچند مثل یونانی ها منسجم کار نکرده بودند و متاسفانه خیلی پراکنده بوده ولی با اینحال فلسفه خاصی را ارائه داده بودند فلسفه ای که جدا و مستقل از جهان بینی فلاسفه یونانی بوده و شیخ اشراق آن را بسط و گسترش می دهد . چون امروزه ریشه ی همه فلسفه ها را در یونان می بینند و تنها فلسفه ی اشراقی است که جدا از این مکاتب است .
سو تفاهم نشود منظورم اومانیسمی نبود:))) انسان گرایی از دید حضرت مولانا منظورم بود;)
ما عاشق عشقیم و مسلمان دگرست
ما مور ضعیفیم و سلیمان دگرست

















































پاسخ با گفتآورد