روزی ابولاشی سراسیمه خدمت امام نقی رسید و گفت: یا امام عرضی دارم؟
امام گفت عرضت را بگو!
ابولاشی عرضش را گفت.
سپس امام نقی به ابولاشی گفت : طولت را هم بگو؟
ابولاشی طولش را هم گفت.
و سپس امام نقی محیط و مساحت ابولاشی را محاسبه کرد و تحویلش داد.
ابولاشی خرکیف از خدمت امام نقی مرخص شد.