• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 12

    جُستار: دربارهء خودشیفتگی!

    Hybrid View

    1. #1
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      میشه به دیگران هم محبت کرد دوستشون داشت ولی خودشیفته هم بود. یعنی اینطور خودشیفتگی که منظور منه!
      اتفاقا من از وقتی به این سمت رفتم، نسبت به بقیهء موجودات زنده هم حس شفقت بیشتری دارم و دلم میخواد ازشون حمایت کنم اونا رو هم در این لذت و امنیت و آرامش و خوشبختی سهیم کنم! ولی به شرطی که قدرت این کار فرصت انجامش رو داشته باشم.
      یعنی بگی دلم برای گربه ها میسوزه، برای سگها، و همچنین برای دیگر انسانها.
      درحالیکه سابقا اینطورها نبودم و همونطور که شعور نداشتم قدر بدن و سلامتی جسمی و روان خودم رو بدونم، نسبت به بقیه موجودات هم طبیعتا همینطور بدون درک و شعور بودم!!
      آدم اگر بدونه اینها چقدر ارزش دارن، دیگه از صدمه زدن به دیگر موجودات هم تاحد زیادتری با آگاهی بیشتری اجتناب میکنه.
      اگر بدونیم که هر جاندار یک معجزهء هستیست! حال چه خدایی باشد و چه خدایی نباشد! من احساس میکنم همهء ما از یک خانواده هستیم. حتی نسبت به موجودات فرازمینی احتمالی!
      وقتی یک سلول زیبای زنده رو میبینم، اون رو از خانوادهء حیات می یابم. یک سلول سبز، یک سلول قهوه ای، یک شب پره، یک ماهی، یک گوسفند، یک مرغ، یک خروس، یک آهو، حتی یک پلنگ! حتی شاید باکتری های بیماری زا!
      این است که انسان از شناخت خود به شیفتهء حیات شدن میرسد! البته جالب اینکه ریچارد داوکینز هم در کتاب «توهم خدا» از قول شخص دیگری به این مسئله اشاره کرده.
      ولی شاید این باشه که خودشیفته، اولویت رو به خودش میده! چیزی که بنظر طبیعی و معقول و مشروع هم میاد. یعنی مثلا وقتی منابع ما محدوده و نمیتونیم فراتر از خودمون دیگران رو هم به همون نسبت مورد حمایت قرار بدیم، خودمون رو انتخاب میکنیم. بهرحال وجود خود ما نزدیکترین موجودیت به ماست و بالاترین حق رو برگردن ما داره. غیر از اینه؟ البته اینکه آدم فداکاری بکنه هم شاید در شرایطی که ظرفیت روحانی انسانی بقدر کافی بالا باشه کار شدنی و درستی باشه، ولی ظرفیت روحانی هم بهرحال یک منبع سرمایه و قدرت است و این حرف و استدلال منو نقض نمیکنه.

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از kourosh_iran گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      master (06-19-2015),Moshref (06-18-2015)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •