اول آنکه مهربد جان اگر وقت داری لطف کن و این ویدیو را تماشا کن، تماشای آنرا به باقی دوستان علاقمند به بحث تکنولوژی و تمدن نیز توصیه میکنم، بسیار آموزنده است. این قسمت اول آنست و قسمت دوم را میتوانید زیر ویدیو بیابید :
ارزشها بالاترین اهمیت و اولویت را دارند نه فقط به این دلیل که نیروی جهتدهندهی همهی کنشهای انسانی، از جمله تکنولوژی هستند، بلکه همچنین به این دلیل که تحت ارزشهای درست مشکلات ظاهراً لاینحل ناگهان حلشدنی میشوند. همین معمای برای شما دشوار مهار تکنولوژی در وجود دولتی مطلق و جهانشمول، که همهی جوانب زندگی اجتماعی و علمی انسان را در اختیار دارد حل خواهد شد. گنترل کامل دولتی که بقای آن به بقای جهان گره خورده بر همهی ابزارهای پیشرفت در نظر شما نشدنیتر یا ناخواستنیتر از بازگشت به غارنشینیست چون ارزشهایتان مشکل دارند، و «آزادی» هنوز برایتان الله اکبر است. برای درک بهتر ادامهی پست را بخوانید --- >
نه خوب نیستند!
برابری شر متجسد است و برابری میان زن و مرد هم بخشی بسیار مخرب از آن. برابریطلبی وصال تمنای باطنی زن و مرد را غیرممکن میکند، نهادهای بسیار کارآمد مبتنی بر تقسیم وظایف(همچون خانواده)را تا مرز نابودی کامل تضعیف میکند، پس از مدتی به ورطهی سریسازی مطلق و حذف عنصر استثنایی فرومیغلطد چراکه با انکار اصل نابرابری میان همه چیز و همهکس شروع شده و … حتی دو انسان کاملاً و از هر جهت یکسان صرفاً شبیه هستند، نه برابر. یک سلسلهمراتب عاطفی، روانی، عقلانی و ارزشی در درون انسان وجود دارد، یکی میان انسانها، یکی میان گروههای انسانی. همهی اینها هر قدر محکمتر و انعطافناپذیرتر باشند تناسب، نظم و آرامش درونی و بیرونی بیشتر خواهد شد.
تنبیه بدنی هم بسیار خوب است اگر به جا و به اندازه و هدفمند باشد، و کتک زدن بچهها افضل است به خوراندن ریتالین و ادرال و هزار قرص و داروی دیگر که جوامع مدرن مرتکب میشوند. یک سیلی و دو پسی کجا، از کار انداختن کبد و کلیه و قلب و غدد کجا. من همواره مخالف تمام اینها بودم یعنی میگفتم نه باید بچهها را زد و نه باید ریتالین خوراند، اما اکنون میدانم که بخشی از طبع انسان از کودکی باید سرکوب بشود تا شماری از ارزشهای والا ارجحیت پیدا بکنند، و روش درست برای سرکوب همان سیلی و پسیست نه داروهای شیمیایی.
اینها مناقشه در امثال نیست بلکه «اصل مطلب» است، ارزشهای کاذب اهداف نادرست پدید میآورند و ارزشهای نادرست به استفادهی غلط از ابزارها منجر میشوند.
من کاری به بحث شما دربارهی اثرگذاری کنش خودم یا غیر ندارم(من اینجا بیشتر دربارهی ساختار جامعه سخن میگویم نه کنش فردی)، اما در همین پست شما به نظر میرسد که پی بردهاید تکنولوژی سیستمی دارای «ارزشهای مستقل» است اما این ارزشها را تنظیم شده در جهت منافع و بقای حداکثری خود تکنولوژی تلقی میکنید. این به من میگوید که شما برخلاف آنچه در نظر اول دریافت میشود درک جامعی از تکنولوژی ندارید و آن را مثل همه چیزی «فرا-ارزشی» تلقی میکنید، پدیدهای که جوانب مختلفی دارد اما از ارزشها مستقل است در این معنی که از آنها تأثیر نمیپذیرد(فقط به آنها تاثیر میگذارد). تکنولوژی مدرن در ذات و نمود خود محصول ارزشهای مدرن است و تلاشی برای به عینیت در آوردن آنها. مشکل هم تکنولوژی نیست تکنولوژی مدرن است.
(گیر به مورد و مناقشه در مثل درپی میآید --->)رشد اقتصادی کشورهای دموکراتیک به دلیل سرمایهداری افسارگسیخته + تکنولوژی بوده نه دموکراسی. دموکراسیهای فقیر در جهان بسیارند.
نه تنها سیستمی به جا میماند که به شاخص زاد و ولد بسنده برای جایگزینی عناصر سازندهی خود توانا باشد. عامل سرنوشتساز تولید مثل است. در عمل تنها سیستمی(اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و تکنولوژیکی)بجا میماند که نرخ زاد و ولد آن به اندازهای هست که میتواند از زمان سبقت بگیرد، و جوامع هر قدر دارای پیشرفت تکنولوژیک، اقتصادی و «فرهنگی» بالاتری هستند، یعنی با ارزشهای اخلاقی مدرن هماهنگی بیشتری دارند، دارای نرخ زاد و ولد پائینتری هم هستند. این یک مشکل فرعی یا خطای جانبی نیست، ذات اجتنابناپذیر نظام اخلاقی جهان مدرن است که در آن مرد مترقی ِ تحصیلکردهی ِ خرافهستیز ِ آزادمنش حاضر است به درد و شکنجه بمیرد اما کودکی را «محکوم» به زندگی در این جهان سرد و مرده نکند، و زن رهاشده از بند و برابر و مستقل و قویشده ترجیح میدهد زندهزنده پوستش را بکنند اما از این مردان ضعیفالنفس ِ وابستهی بیارادهی موسموسکن بچه نیاورند. پس جوامع «پیشرفته»(چه از منظر تکنولوژیک و چه از جهات دیگر)در ذات خود «واپسگرا» هستند چون در آنها مذهبی پیشرفتستیز ِ مرکزیتگرا بیشتر بچهدار میشود تا دانشمند سکولار پیشرفتدوست. دلیل توسعه طلبی مدرنیته هم همینست، دلیل اینکه به زور وارد جوامع دیگر میشود جستجو برای قربانی جدید است چون در خانه پیروانش دیگر بچهدار نمیشوند و برای زنده ماندن نیاز پراکنش مصنوعیست.
اینکه چرا این روند تاکنون به تغییر کامل جهتگیری این جوامع منجر نشده بحث دیگریست، اما من معتقدم که این صرفاً یک توقف موقت است، خیلی زودتر از آنچه ما میاندیشیم پاندول در جهت دیگر به حرکت درخواهد آمد. بر این اساس تکنولوژی تنها تا زمانی توان پیشرفت دارد که عامل انسانی برای پیشبرد آن موجود است، این عامل انسانی با سرعتی بیسابقه در تمام تاریخ کاهش مییابد. پس تکنولوژی هم مثل کیفیت زندگی و ... ثانویه است. \
من و شما هر دو قائل به نظریهی سقوط هستیم، اینکه وضع بشر در گذر زمان بد شده و بدتر میشود و به نقطهای غیرقابل ادامه خواهد رسید. مشکل این است که شما در انتظار فاجعهی احتمالی تکنولوژیک نشستهاید، در حالی که فاجعهی فرهنگی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی قبلاً رخ داده و امروز ما تنها صدای تقهی آنرا داریم میشنویم. ضمن اینکه اگرهم شما در این بحث محق باشید و واقعا کاری از ما برنیاید و نابودی تکنولوژیک ما اجتنابناپذیر باشد، اصلاح سیستم اخلاقی و ارزشی جامعه اما ممکن است و اگر بناست یک روزی در آینده کُل گونه را به بیوتروریستها یا ابر-ماشینهای خودآگاه ببازیم، چه بهتر که همین امروز زندگی ارزشمند و فضیلتمندی داشته باشیم، چون اگر آنجا کاری از دستمان ساخته نیست اینجا میتوانیم خیلی کارها بکنیم.