• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 329

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      ه داریوش عزیز، من پیش از بازگشت شما تقریبا هم رفته بودم. و همچنین متوجه هستم
      که شما قصد بدی ندارید و همواره‌یِ بدنبال گرمتر کردن و بهتر کردن گفتگو هستید.
      من خاطرم هست که اولین حضور شما در اینجا بحثی با من بود درباره‌یِ «نقد آزمندانه‌یِ اسلام».
      بنظرم نه تنها جالب است که حالا ظاهرا نکته‌یِ کلیدی بحث و اختلاف ما درباره‌یِ همین بحث خاص
      است، بلکه علاوه بر آن اگر صبر وپختگی شما در همان بحث نبود در همان جستار احتمالا من طبق
      معمول جوش آورده بودم و شاید اساسا دوستی شروع نمیشد.

      با وجود همه‌یِ این‌ها، من گمان میکنم که اختلاف نظر ما بسیار جدی‌ست. البته من تنها بخاطر
      اختلاف نظر نیست که علاقه به بودن و نوشتن ندارم، اینجا موافق نظر من هم هستند.
      بلکه؛ من از ابتدا احساس میکردم که برای چیزی بیشتر از شب‌نشینی مجازی اینجا هستیم.
      من باید زمانی که متوجه شدم تمام آن انرژی و امید و آرزو به هدر رفته این تصمیم را میگرفتم،
      اما امروز که حداقل میدانم کجای کار ایراد دارد دیگر میتوانم این تصمیم را بگیرم. این‌ست که
      من بیشتر از اینکه از رویکرد و منش اینجا منزجر باشم از این منزجر هستم که من هم بخشی از آن
      بوده‌ام و این ربطی به انزجار از دوستی و لطف کاربران اینجا ندارد. بنظرم بریدن از اینجا لازم بود ولو
      به قیمت دوری یا جدایی از دوستانی نادیده. و البته من احتمالا همچنان پیام‌هایم را چک خواهم کرد.
      من گمان میکنم که خیلی از کاربران در اینجا آگاهانه یا ناآگاهانه تغییر رویکرد داده‌اند، تغییر رویکردی
      که مرتبط بوده به رویکردشان نسبت به دفترچه و بحث‌هایِ آن و تنها چند نفر آنرا اینجا اینگونه بیان
      کردند و بقول دوستان شلوغش کردند. اینرا هم بار دیگر بگویم که من ارتباطم با اینجا را احتمالا کاملا
      قطع نمیکنم ولی خودم هم دقیقا نمیدانم که چه خواهد شد.
      من تصور نمیکنم اختلاف نظرها چندان جدی باشد، ما در حال تماشای یک منظره از دو دریچه‌ی متفاوت هستیم
      و در حالیکه هتا پیش‌فرض‌های اساسی ما یکسان است، با اینحال راهکارهای ما متفاوت است.

      خوب شد یاد آوردی آن بحث«ستیز آزمندانه علیه اسلام» را که استارت‌اش از من بود؛ خوب یادم هست که در آنجا
      اشاره‌ی من به این بود که اسلام به خودی خود تاثیر چندانی در احترام، شرافت و عزت انسان‌ها ندارد و آنچه که اهمیت
      دارد این است که در واقع خود شخص به وجه انسانی روان خویش و نسبت‌اش با عقایدش میدهد چه جایگاهی میدهد و
      به قولی، انسان خوب چقدر اجازه می دهد که دین‌اش او را خوب‌تر کند و انسان بد چقدر اجازه می‌دهد که دین‌اش بدترش
      کند!

      حالا اینکه کمابیش جای ما عوض شده است هم از عجایب خاص دفترچه است خب، تقصیر من نیست!

      به هر رو، من اگر در این بحث هستم، به این خاطر است که من هم همچون شما و امیر
      و هتا مهربد دغدغه‌های نسبتا یکسانی دارم و خواستگاه اندیشه‌‌هایمان کمابیش مشترک است؛
      مسائل فراوانی در ارتباط با همین موضوع در ذهن من موجود است که
      باعث میشود به آن بیش از هر موضوع دیگری بیاندیشم؛ با اینحال، من کاملا مطمئن هستم
      که با این ایده‌های سنت‌‌خواهانه مخالف هستم و این البته به هیچ عنوان دلیل نمی‌شود که
      من مدرنیت‌خواه شوم. من این را مطمئن هستم که اندیشه و خرد، میل به آگاهی و کنجکاوی،
      تمایل به پرسش و به دنبالِ پاسخ بودن، بخشی از طبیعت انسانی، و در حداقل‌ترین حالت‌اش
      به قول وبر، بخشی جداناشدنی از مدنیت انسان است؛ این است که من تمدن را بخشی از
      پروژه‌ی عقلانیت‌ جمعی بشر می‌شمارم و به آن اعتبار زیادی می‌دهم. دین را جز یک تجربه‌ی
      تاریخی منسوخ و تاریخ گذشته نمی‌دانم و اگرچه این کلام بسیار نخ‌نماست، از نظر من همچنان
      معتبر است که دین مربوط است به روزهای کودکی بشریت. جایی که بشر نه خویش را به درستی
      می شناخت، نه دنیای پیرامون خویش را، نه اصول اساسی اجتماعی زیستن را، نه معنای خود جامعه را و...
      پس بگذارید حرف آخر خودم را اینجا بگویم: دین و سنت، مبتنی است بر حماقت و نادانی. جهالت عنصری
      ذاتی و جدایی‌ناپذیر از دین و سنت است. آنچه شما و امیر در این مورد می‌گویید، چیزی‌ست فراتر
      از کارکردگرایی است (طبق تعریف:مهمتر از ماهیت ِ خود پدیده، کارکرد و برآیندش در کوتاه مدت است که مهم است)،
      چنانکه تا حد زیادی با فایده‌گرایی ِ جمع‌گرایانه‌ی رادیکال آمیخته شده است و من با همه‌ی اینها
      به لحاظ ایده‌ئولوژیک کاملا مخالف هستم!

      همانطور که گفتم دین مبتنی است بر جهالت؛ دین فرزند جهالت است. ابتدایی‌ترین راهکارها
      از دل ِ دین می‌زنند بیرون و اینکه این راهکارها را برای برخی مسائلی که امروز دوباره به شکلی دیگر عنوان شده‌اند
      پدران ما ابتکار کرده‌اند، به این خاطر نیست که آنها بهترین راهکار هستند، چرا که اساسا نمی‌توانند بهترین
      باشند، به این خاطر که همانطور که گفتم مبتنی بوده‌اند بر رمز و راز و جهالت. و این را شما و امیر در نظر
      نمی‌گیرید که چقدر به جای آنکه قوانین برای انسانها نوشته شده بودند، خود انسانها مجبور به تطبیق خود
      با آنها بوده‌اند. با در نظر گرفتن این موضوع، سخن گفتن از «راه‌حل‌های پدران‌مان» بی معنی خواهد بود.

      با این تفاسیر، من به جهت شفاف‌سازی بیشتر موضع خودم، باید بگویم که من به دستاوردهایی چون
      آزادی،مدنیت، فرهنگ، چندفرهنگی و... که همگی از ارزش‌های مدرن هستند اکرام می‌ورزم،اما
      همچنین به برخی از دستاوردهای اخلاقی سنتی نیز علاقه‌مند هستم، اما نه به سبب کارکردِ اجتماعی
      محض ِ آنها، بلکه به سبب ذات خود ِ آنها. اما من بر این باوو هستم که می‌توان این ارزشها را همچنان
      در جهان مدرن نیز داشت و حفظ کرد. من هم می‌دانم که در اکثریت ِ مواقع ازادی خرج ِ دهان‌گشادهای
      ابله می‌شود، در اکثر مواقع حقوق بشر جز لاف‌های پوچ و تهی و ابزاری برای موج سواری نیستند و...
      اما از نظر من حفظ آنها همچنان واقعا صرف می‌کند. و اتفاقا به همین خاطر است که من به راهکارهای
      اجتماعی-سیاسی ِ مبتنی بر خرد اعتماد بیشتری دارم، چرا که برپایه آگاهی نسبی است. هم آگاهی
      نسبی نسبت به گذشته و تجربه‌های تاریخی شکست‌خورده و موفق، هم روش‌های بدیع و نوینی خلق
      می‌کند که با توجه شرایط نو قابلِ عملی‌تر است، هم آنکه بی‌طرفانه هستند و بسیاری چیزهای دیگر.
      در حالاتی خاص خرد هتا می‌تواند بر علیه خویش نیز حکم دهد!(با یادی از Rationalist عزیز).

      به قول خودت حرفهای گفتنی در این مورد زیاد است، که من در هر فرصتی بخشهایی از آنها
      را در اینجا بیان خواهم کرد.
      ویرایش از سوی Dariush : 05-19-2015 در ساعت 07:42 PM
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      undead_knight (05-20-2015)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      پس بگذارید حرف آخر خودم را اینجا بگویم: دین و سنت، مبتنی است بر حماقت و نادانی. جهالت عنصری
      ذاتی و جدایی‌ناپذیر از دین و سنت است. آنچه شما و امیر در این مورد می‌گویید، چیزی‌ست فراتر
      از کارکردگرایی است (طبق تعریف:مهمتر از ماهیت ِ خود پدیده، کارکرد و برآیندش در کوتاه مدت است که مهم است)،
      چنانکه تا حد زیادی با فایده‌گرایی ِ جمع‌گرایانه‌ی رادیکال آمیخته شده است و من با همه‌ی اینها
      به لحاظ ایده‌ئولوژیک کاملا مخالف هستم!
      ببنید داریوش گرانقدر، شاید نگاه شخصی من به اسلام بعنوان دین این مرز و بوم
      قدری کارکردگرایانه باشد ولی اصل آنچیزی که میگویم نه، بحث کارکرد اینجا مطرح است
      چراکه معیار طرف مقابل است و من اگر از معنویت قرون وسطی در اروپا برای شما بگویم
      متهم میشوم به اینکه از یکسری منابع اشرافی یکطرفه به قاضی رفته‌ام و ما از حال روزانه‌یِ
      طبقات فرودست که خبر نداریم. اینست که باید برویم به سراغ قدرت نظامی و کلونیسم
      و برده فروشی تا گوش طرف مقابل را داشته باشیم.

      نکته دیگر اینکه ما درباره‌یِ کارکرد بهتر و بدتر صحبت نمیکنیم بلکه داریم درباره‌یِ زندگی و
      مرگ صحبت میکنیم، با این روند نوع بشر به سمت نابودی پیش میرود چراکه هیچ چیز
      قابل کنترل نیست، از مصرف منابع گرفته تا زاد و ولد تا تکنولوژی. البته گزینه‌یِ دیگری هم
      هست، آنهم اینکه خیلی ساده چراغ‌ها را خاموش کنیم و سرنوشت بشر را که از هم اکنون
      به وسیله‌یِ خرد برای ما روشن شده را قدری جلو بیاندازیم. لازم هم نیست که به هیچ وجه
      این رفتار دردناک باشد و حتی نیار به اتونازی باشد، فقط کافی‌ست تا تولید مثل را متوقف کنیم.
      این راه حل نه «کارکردگرایانه» است و نه با توجه ما به درد و رنج بشر و خرد منافاتی دارد.
      و من البته این سوال را هم میخواستم برای دوستام مطرح کنم که نگرانی برای نوع بشر
      و نگرانی از عصر یخبندان برای چیست؟ اصلا بیایید اینجا رای بگیریم ببینیم آیا اینجا کسی
      اصلا حاضر هست شخصا تولید مثل کند و کودکی را پس بیاندازد که بعد بخواهد نگران سرنوشت
      سرمایه‌یِ ژنتیکی خود باشد، نگرانی برای بقای نسل بشر تا عصر یخبندان دیگر باشد برای بعد از آن.

      نکته بسیار مهم دیگر که من در پست‌هایِ قبلی سعی در بیا آنرا داشتم اینست که برای
      بکارگیری خرد نیاز است به اینکه پای شما روی زمین سفت باشد، در روی هوا از انسانیت
      و حقوق بشر سخنراندن هیچ معنایی ندارد و اگر دین نماد کودکی انسان است اومانیسم
      نماد بازگشت به دوران جنینی‌ست، نه بزرگ شدن آن کودک. من در پست‌هایِ ابتدایی من
      با شما در این جستار سعی در توضیح همین را داشتم. اینکه خرد در بهترین شکل هم خود
      قادر به حل تمام اختلافات نیست و اینکه اگر امروز حقوق بشر باد هواست، اگر دولت‌ها روز بروز
      بزرگتر میشوند، و اگر پیمان‌هایِ بین المللی مثل عهدنامه‌یِ ژنو کاغذپاره‌ای بیشتر نیستند
      و اگر امروز جنگ‌ها سرد و همیشگی هستند و وقتی گرم میشوند، میشوند جنگ تمامعیار. همه
      و همه بخاطر همین تلاش عجولانه برای جایگزین کردن سنت با خرد است. این‌ها نه بخاطر
      سوءاستفاده‌یِ یک عده و بخطا رفتن پروژه که دقیقا نتیجه‌یِ منطقی ساخت و ساز روی هواست.
      Ouroboros این را پسندید.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    4. #3
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      ببنید داریوش گرانقدر، شاید نگاه شخصی من به اسلام بعنوان دین این مرز و بوم
      قدری کارکردگرایانه باشد ولی اصل آنچیزی که میگویم نه، بحث کارکرد اینجا مطرح است
      چراکه معیار طرف مقابل است و من اگر از معنویت قرون وسطی در اروپا برای شما بگویم
      متهم میشوم به اینکه از یکسری منابع اشرافی یکطرفه به قاضی رفته‌ام و ما از حال روزانه‌یِ
      طبقات فرودست که خبر نداریم. اینست که باید برویم به سراغ قدرت نظامی و کلونیسم
      و برده فروشی تا گوش طرف مقابل را داشته باشیم.

      نکته دیگر اینکه ما درباره‌یِ کارکرد بهتر و بدتر صحبت نمیکنیم بلکه داریم درباره‌یِ زندگی و
      مرگ صحبت میکنیم، با این روند نوع بشر به سمت نابودی پیش میرود چراکه هیچ چیز
      قابل کنترل نیست، از مصرف منابع گرفته تا زاد و ولد تا تکنولوژی. البته گزینه‌یِ دیگری هم
      هست، آنهم اینکه خیلی ساده چراغ‌ها را خاموش کنیم و سرنوشت بشر را که از هم اکنون
      به وسیله‌یِ خرد برای ما روشن شده را قدری جلو بیاندازیم. لازم هم نیست که به هیچ وجه
      این رفتار دردناک باشد و حتی نیار به اتونازی باشد، فقط کافی‌ست تا تولید مثل را متوقف کنیم.
      این راه حل نه «کارکردگرایانه» است و نه با توجه ما به درد و رنج بشر و خرد منافاتی دارد.
      و من البته این سوال را هم میخواستم برای دوستام مطرح کنم که نگرانی برای نوع بشر
      و نگرانی از عصر یخبندان برای چیست؟ اصلا بیایید اینجا رای بگیریم ببینیم آیا اینجا کسی
      اصلا حاضر هست شخصا تولید مثل کند و کودکی را پس بیاندازد که بعد بخواهد نگران سرنوشت
      سرمایه‌یِ ژنتیکی خود باشد، نگرانی برای بقای نسل بشر تا عصر یخبندان دیگر باشد برای بعد از آن.

      نکته بسیار مهم دیگر که من در پست‌هایِ قبلی سعی در بیا آنرا داشتم اینست که برای
      بکارگیری خرد نیاز است به اینکه پای شما روی زمین سفت باشد، در روی هوا از انسانیت
      و حقوق بشر سخنراندن هیچ معنایی ندارد و اگر دین نماد کودکی انسان است اومانیسم
      نماد بازگشت به دوران جنینی‌ست، نه بزرگ شدن آن کودک. من در پست‌هایِ ابتدایی من
      با شما در این جستار سعی در توضیح همین را داشتم. اینکه خرد در بهترین شکل هم خود
      قادر به حل تمام اختلافات نیست و اینکه اگر امروز حقوق بشر باد هواست، اگر دولت‌ها روز بروز
      بزرگتر میشوند، و اگر پیمان‌هایِ بین المللی مثل عهدنامه‌یِ ژنو کاغذپاره‌ای بیشتر نیستند
      و اگر امروز جنگ‌ها سرد و همیشگی هستند و وقتی گرم میشوند، میشوند جنگ تمامعیار. همه
      و همه بخاطر همین تلاش عجولانه برای جایگزین کردن سنت با خرد است. این‌ها نه بخاطر
      سوءاستفاده‌یِ یک عده و بخطا رفتن پروژه که دقیقا نتیجه‌یِ منطقی ساخت و ساز روی هواست.
      ما روی زمین زندگی میکنیم و به قوانین این جهانی برای زیستن در آن نیازمندیم؛
      ببینید شما (و امیر) مواردی را بصورت رگباری مطرح می‌کنید که پرداختن به همه‌ی
      آنها یکجا و به صورت کلی ممکن نیست. من همیشه تا جایی که توانسته‌ام از پرداختن
      به گزاره‌های اینچنینی که نام شان را میکروفکت قراداد کرده‌ام گریزان بوده‌ام
      چرا که باعث هدر رفتن انرژی و به بیراهه رفتن ِ بحث ‌می‌شود (کاری که آرش
      می‌کرد و می‌کند) ولی در اینجا گویا چاره‌ای جز این نیست.

      مثلا اینجا:
      اینکه خرد در بهترین شکل هم خود
      قادر به حل تمام اختلافات نیست
      کدام اختلاف‌ها راسل جان؟ اگر منظورت این است که خرد نمی‌تواند راه‌حلی نهایی برای مسائل ِ
      گریبانگیرِ انسان‌ها ارائه کند، باید گفت که کی و کجا خرد چنین ادعایی داشته است؟ مسلم است
      که برای به تفاهم رسیدن در مورد یک راه ِ حل شما به سادگی می‌توانید با حذف ِ تمامی ِ مخالفان
      خیال ِ خودتان و همگی را راحت کنید؛ با اینحال مشکل زمانی آغاز می‌شود که شما بخواهید تفاهم
      را با حداکثر میزان ممکن از «افراد» همراه ِ خود نگهداری کنید!

      کدام معاهده‌ی بین‌المللی بوده که کاغذپاره‌ای بیش نبوده؟ معاهدات ِ میان ِ صلیبیون کاغذ پاره نبود؟
      معاهدات ِ میان ساسانی‌ها و رومی‌ها چطور؟ موضوع این است که من گمان می‌کنم شما توجه
      چندانی به تاریخ ندارید راسل گرامی، وگرنه شرارت ِ دولتی هیچ ارتباطی با مدرنیسم ندارد و علارغم
      تغییر در فرمهایش، کماکان در ماهیت‌اش همان است که بوده.

      در مورد نظرخواهی پیرامون بچه آوردن هم، من استقبال می‌کنم؛ شما را نمی‌دانم، ولی خودم
      به فکر ازدواج و به دنیا آوردن حداقل چهار فرزند هستم؛ پدر من بی‌دین و من هم کافر مهدورالدم
      هستم، اما خوب به خاطر دارم نگاه مغرورانه و اِفتخارآمیز پدرم به خودم را و وقتی الان آن را به خاطر
      می‌آورم، می‌فهمم که آن زمان برای من چیزی ارزشمندتر از همان تحسین ضمنی پدر نبود و او هم
      به همین ترتیب منظره‌ای برایش زیباتر از تماشای فرزند نیکی که تربیت کرده و به جامعه تحویل داده
      نبوده. ایرادی که در شما هست این است که تصویری مسطح از زندگی و جهان می‌سازید و آنقدر
      در رفتن به سوی کلیت افراط می‌روزید که بخش اعظم ِ سایه‌روشن‌ها از نظر شما پنهان می‌شوند،
      چنانکه در نهایت بدیهیات نیز برای شما لازم‌الاثبات می‌شوند.

      من همانطور که گفتم سنت بخشی از تجربه‌ی تاریخی حیات بشری بوده و مدرنیسم هم؛ هر دو در تلاشی
      مداوم و به قولی، هگلی به سوی هرچه بیشتر شدن عقلانیت در جنبه‌های مختلف. به همین خاطر است
      که مدرنیسم آسیب‌های خود را، از جمله رپرهای گوش‌خراش(!)، به عنوان بخشی از خود می‌شناسد و
      در تکاپو برای یافتن راه حلی می‌شود؛ نه همچون سنت به دنبال به زباله انداختن ِ آنها و پاک کردنِ صورت
      مساله نمی‌رود.اگر تجربه‌ی تاریخی سنت این اندازه که شما می‌گویید موفق بوده، از درون‌اش مدرنیسم
      زاده نمی‌شد، بنابراین برای من چندان نجات بشریت از «نابودی» اهمیت ندارد وقتی که پای تکرار در میان
      باشد. من بعید می‌دانم شما هم چندان بطور معتقد باشید که راه حل ِ نهایی در بازگشت به سنت باشد
      و سنت قرار است و می‌تواند بشریت را از نابودی نجات دهد، شواهدش هم مکرر در نوشته‌های خودتان
      یافت می‌شود:
      مساله کارایی نیست. کارایی در همه‌یِ ایدئولوژی‌هایِ مدرن هست. بله در نازیسم علم
      و تکنولوژی شدیدا وجود دارشته ولی وجه تمایز آن است که مهم است. چیزی که آنرا شر
      متجسد کرده در حالی که بولشویسم با صدها میلیون کشته شده اشتباه کوچکی در تاریخ !!
      تمام این شاخصه‌ها در لیبرالیسم و وجود دارد آنقدر که کسی مثل گولدبرگ آن‌ها
      را یکجا جمع کرده، در کتابی بنام Liberal Fascism.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    5. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (05-24-2015),undead_knight (05-27-2015)

    6. #4
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      ما روی زمین زندگی میکنیم و به قوانین این جهانی برای زیستن در آن نیازمندیم؛
      ببینید شما (و امیر) مواردی را بصورت رگباری مطرح می‌کنید که پرداختن به همه‌ی
      آنها یکجا و به صورت کلی ممکن نیست. من همیشه تا جایی که توانسته‌ام از پرداختن
      به گزاره‌های اینچنینی که نام شان را میکروفکت قراداد کرده‌ام گریزان بوده‌ام
      چرا که باعث هدر رفتن انرژی و به بیراهه رفتن ِ بحث ‌می‌شود (کاری که آرش
      می‌کرد و می‌کند) ولی در اینجا گویا چاره‌ای جز این نیست.
      داریوش جان اساس نحوه‌یِ گفتمان چپی با سنت متفاوت است. ولی
      بهترین نحوه‌یِ بیانی که من میابم همینگونه است. سبک نوشتاری
      شوالیه به علت هدف و منش اخلاقی اوست و هیچ ربطی با بحث کردن
      ندارد. آنچه من میگویم چیزی بکل متفاوت است، چون مفهوم به شما
      منتقل نمیشود شما چنین گمان‌هایی میکنید، ایراد کار هم در نبود
      چهارچوب برای بحث است. بنظر من تنها راه حل این است که هر دو پیشفرض
      را در بودن معنا در سخن طرف مقابل بگذاریم و بدنبال یافتن آن باشیم.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      کدام اختلاف‌ها راسل جان؟ اگر منظورت این است که خرد نمی‌تواند راه‌حلی نهایی برای مسائل ِ
      گریبانگیرِ انسان‌ها ارائه کند، باید گفت که کی و کجا خرد چنین ادعایی داشته است؟ مسلم است
      که برای به تفاهم رسیدن در مورد یک راه ِ حل شما به سادگی می‌توانید با حذف ِ تمامی ِ مخالفان
      خیال ِ خودتان و همگی را راحت کنید؛ با اینحال مشکل زمانی آغاز می‌شود که شما بخواهید تفاهم
      را با حداکثر میزان ممکن از «افراد» همراه ِ خود نگهداری کنید!
      نه داریوش جان حذف مخالفان هم نیاز به درک سیاسی داد که حتی آنهم از خردگرایی بر
      نمیآید چنانچه امروز دنیا بدلایل دیگری میچرخد که درست بودن تحلیل خردگرایان از انسان
      و جامعه‌یِ انسانی آن دلیل نیست.
      و البته خرد چنین ادعایی دارد، مساله فقط ادعا و مکتوب کردن روی کاغذ نیست
      مساله خرد است بعنوان محور مدرنیته، بعنوان خدا. منظور دیدن انسان بصورت حیوانی
      خردگراست. منظور همان سخن فردوسی‌ست که شما در امضایتان گذاشته‌اید.
      (یک مساله‌ای که در تفکر دوستان هست، ارجحیت دادن شما به خنجر نهان
      است به شمشیر از رو بسته شده است. اسلام مرتکب گناه کبیره شده که مکتوب
      شده و با پرچم بالا به میدان آمده. ولی خرد از آنجا که ایمان خود را مکتوب نکرده
      و منکر آن‌ست از نظر شما برتر و بهتر است و تبرئه می‌شود.)



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      کدام معاهده‌ی بین‌المللی بوده که کاغذپاره‌ای بیش نبوده؟ معاهدات ِ میان ِ صلیبیون کاغذ پاره نبود؟
      معاهدات ِ میان ساسانی‌ها و رومی‌ها چطور؟ موضوع این است که من گمان می‌کنم شما توجه
      چندانی به تاریخ ندارید راسل گرامی، وگرنه شرارت ِ دولتی هیچ ارتباطی با مدرنیسم ندارد و علارغم
      تغییر در فرمهایش، کماکان در ماهیت‌اش همان است که بوده.
      همانهایی که مدتهای مدید برقرار مانده. در قدیم رسم بود که به کتاب مقدس
      یا به شرافتشان قسم بخورند. من گمان میکنم تنها مرجعی که در تاریخ
      پشتیبان قرارداد‌ها بوده همین شرافت و غیرت بوده. در مرگ خدا بنظر میرسد
      تنها چیزی که بعنوان جایگزین مطرح شده همانا کریپتوگرافی‌ست.
      من گمان میکنم شما بیشتر از اینکه منظورت توجه من به تاریخ باشد، این آگاهی
      و سواد من در زمینه‌یِ تاریخ و البته دیگر موضوعات برای شما محل سوال است.
      که البته به این تردید ناخودآگاه شما هم حق میدهم ولی اینرا به این خاطر مطرح میکنم
      چراکه احساس میکنم مشکل اصلی بحث ماست. بله من نه تاریخ پژوه هستم و نه به
      اندازه‌یِ شما آگاهی تاریخی دارم و شما حق‌داری انتظار سطح مشخصی را برای گفتگو
      داشته باشی(هر چه باشد من برابری طلب نیستم). بنظرم اگر شما همین بحث را با امیر
      گرامی ادامه دهید میتواند بجلو برود. بنظرم میرسد توضیح نمونه‌هایِ زوال تعهد و اعتماد
      در دنیای معاصر بیشتر از این بیهوده باشد، وقتی تنها بیان مورد مطرح میشود و از الگو
      دیده نمیشود راه حلی بنظر من نمیرسد.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      در مورد نظرخواهی پیرامون بچه آوردن هم، من استقبال می‌کنم؛ شما را نمی‌دانم، ولی خودم
      به فکر ازدواج و به دنیا آوردن حداقل چهار فرزند هستم؛ پدر من بی‌دین و من هم کافر مهدورالدم
      هستم، اما خوب به خاطر دارم نگاه مغرورانه و اِفتخارآمیز پدرم به خودم را و وقتی الان آن را به خاطر
      می‌آورم، می‌فهمم که آن زمان برای من چیزی ارزشمندتر از همان تحسین ضمنی پدر نبود و او هم
      به همین ترتیب منظره‌ای برایش زیباتر از تماشای فرزند نیکی که تربیت کرده و به جامعه تحویل داده
      نبوده. ایرادی که در شما هست این است که تصویری مسطح از زندگی و جهان می‌سازید و آنقدر
      در رفتن به سوی کلیت افراط می‌روزید که بخش اعظم ِ سایه‌روشن‌ها از نظر شما پنهان می‌شوند،
      چنانکه در نهایت بدیهیات نیز برای شما لازم‌الاثبات می‌شوند.
      جسارتا داریوش جان، اگر زمان قدیم بود ما همگی 4 تا بچه نقدا داشتیم
      و در مورد مسائل خیالی گفتگو نمیکردیم. منظور من شک در صداقت شما
      نیست، ولی آنکس که در آب پریده نترسیدنش از آب مشخص شده. آنکه
      هنوز نپریده ولی حرف و حدیث بسیار دارد.
      نکته بعدی اینکه منظور من همین بود که نشان دهم که شمای خردگرای
      شکاک هم اینجا مجبور به قاچاق موضوعات نسنجیده و اثبات نشده
      خواهی شد. من «شکاک» نیستم. از آن نوع شک نوینی که ما را به اینجا
      رسانده. من تلاش خودم را در برابرش کردم (در حد خودم) و آنرا کنار گذاشتم.
      ولی بد نیست شما هم وقتی پتک خرد را بر سر سنت میکوبی نظری به
      همین بحث ما داشته باشی.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      من همانطور که گفتم سنت بخشی از تجربه‌ی تاریخی حیات بشری بوده و مدرنیسم هم؛ هر دو در تلاشی
      مداوم و به قولی، هگلی به سوی هرچه بیشتر شدن عقلانیت در جنبه‌های مختلف. به همین خاطر است
      که مدرنیسم آسیب‌های خود را، از جمله رپرهای گوش‌خراش(!)، به عنوان بخشی از خود می‌شناسد و
      در تکاپو برای یافتن راه حلی می‌شود؛ نه همچون سنت به دنبال به زباله انداختن ِ آنها و پاک کردنِ صورت
      مساله نمی‌رود.اگر تجربه‌ی تاریخی سنت این اندازه که شما می‌گویید موفق بوده، از درون‌اش مدرنیسم
      زاده نمی‌شد، بنابراین برای من چندان نجات بشریت از «نابودی» اهمیت ندارد وقتی که پای تکرار در میان
      باشد. من بعید می‌دانم شما هم چندان بطور معتقد باشید که راه حل ِ نهایی در بازگشت به سنت باشد
      و سنت قرار است و می‌تواند بشریت را از نابودی نجات دهد، شواهدش هم مکرر در نوشته‌های خودتان
      یافت می‌شود:
      اصول سنت تنها راه حل‌های شناخته شده هستند، حداقل برای من.
      جالب است که جایی دیدم عبارت راه حل نهایی را نخستین بار یهودیان
      درباره‌یِ بازگشت به اسرائیل خودشان مطرح کرده‌اند، این لغت بنظرم نماد
      خوبی از اختلافات و کج فهمی‌هایِ دوطرف باشد.

      درباره‌یِ نوشتار من هم متوجه نمیشوم تعحب شما از چیست. بنظرم
      شما اگر نگاهی به کتابی که گفته‌ام بیاندازید بد نباشد. بگمانم آن کتاب
      شما را هم در تشخیص تفاوت بین فاشیسم و دیگر «تجربیات» قرن بیستم
      به دشواری خواهد انداخت.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    7. یک کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (05-25-2015)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگوهایی پیرامون خردگرایی
      از سوی Dariush در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 68
      واپسین پیک: 03-10-2017, 01:54 AM
    2. پاسخ: 200
      واپسین پیک: 12-07-2015, 12:19 AM
    3. گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
      از سوی Mehrbod در تالار ادبسار
      پاسخ: 129
      واپسین پیک: 11-30-2013, 12:15 PM
    4. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    5. پاسخ: 44
      واپسین پیک: 03-20-2013, 11:51 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •