شبهای قدر بود و سوسن برای چند روزی معتکف مسجد شده بود. امام نقی(دذ) فرصت را غنیمت شمرده و شبانه با اتومبیل شخصی و لباس مبدل به محله های فاسد شهر رفت که چشمش به روسپی زیبایی افتاد. نزدیکتر که رفت دید بی بی دو عالم در حال تن فروشی می باشد. وقتی دلیل را جویا شد آن فاحشه کبری با لحن حق به جانبی فرمود من بی بی دو عالم هستم. شبها بی بی این عالم و روزها بی بی آن عالم. حالا خیلی وقتمو نگیر پکیج کامل دویست چوب آب میخوره. اگه مشتری هستی سوار بشم.
امام و رسیدن به معراج در شبهای قدر