• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 266

    جُستار: چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      نه به هیچ وجه منظور من نبود که چون وظیفه‌یِ دولت است پس بما چه مربوط.
      من هم از ابتدا اتفاقا دارم میگویم که برای حل مساله باید راس هرم بود، و برای
      هدایت سیستم (حداقل سیستم اجتماعی انسان) شما باید در راس هرم قرار بگیرید.
      و هر واحد نمی‌تواند به اندازه‌یِ سیستم کنترل مرکزی اثرگذار باشد که اگر باشد
      دیگر نه هرمی هست نه کنترلی.

      من از راه حل دموکراتیک سخن بمیان نیاوردم و گمان هم نمیکنم تنها با سخن گفتم
      چند نفر انسان عادی در یک گوشه می‌شود هدایت را بدست گرفت.
      سخن من این‌ست که در باقی موارد هم، مانند مثال ویروس شیوع همینطور است.
      شما میگویید نبرد نامتقارن است و سیستم شکننده، من میگویم درست است
      ولی این بمعنای مشخص بودن طرف پیروز نیست. جالب است چند خط بالاتر این
      من بودم که داشتم از معایب کار سیستماتیک و شکنندگی آن میگفتم.

      اتفاقا‌ ای کاش سیستم دموکراتیک بود و دموکراسی ممکن، مردم واحد‌هایِ خردمند
      مستقلی بودند که بر اساس خرد هر سیاست را بررسی میکردند که در آن صورت شما
      با تکیه بر درستی سخن خود وارد سیستم میشدی و سیستم را متوقف میکردی.

      ولی واقعیت این است حرکت انسان‌ها دسته‌ای و گله ای‌ست. رسانه‌ها و پروپاگاندا به آن
      دامن میزنند و پول و قدرتی که پشت مقاصد دیگر هست و خرج رسانه و اتاق فکر و...
      میشود پشت شما نیست که میخواهی مردم را نجات دهی.
      اینجاست که من میگویم شما باید به انسانی بودن پدیده دقت کنی، شما میتوانی
      کامپیوتر را با لگد خراب کنی، ولی حساب صاحب کامپیوتر را نمیکنی که در اثر مغزشویی
      به دنبال شما میافتد و پلیسی که شما را تعقیب خواهد کرد و به زندان خواهد انداخت و
      میلیون‌ها آدمی که کسخ شده باز هم به ساخت کامپیوتر دیگری خدمت خواهند کرد.

      من برای همین است که میگویم اگر سیستم درست شود هم مشکل چاقوکش را میشود حل کرد
      و هم مشکل هر سلاح دیگری را. شمشیر و چوب و سنگ هم در جای خود سلاح‌هایِ مخربی
      بوده‌اند و بی‌دفاعی یک کودک دربرابر بزرگسالان از نظر فیزیکی و تکنولوژیک جای بحث ندارد.
      شما در راه درستی گام برمیدارید, ولی باید به این نکته که چیزها در واقعیت چگونه رخ میدهند هر چه بیشتر بنگرید.

      درست کردن سیستم یکی از همان چیزهایی‌ست که در واقعیت
      شدنی نیست, ولی در فانتزی, در تئوری, در فروم بسیار شدنی.





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      با گفتن همه‌یِ این‌ها امیدوارم متوجه موضع من شده باشی.
      حالا شما با آگاهی که نسبت به ضعف‌ها و قوت‌هایِ سیستم داری به من بگو در این نبرد نامتقارن
      در برابر تکنولوژی، وضعیت چگونه است؟
      +

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      جالب است چند خط بالاتر این
      من بودم که داشتم از معایب کار سیستماتیک و شکنندگی آن میگفتم.

      این تقارن پیوندی به شکست یا پیروزی در چهره‌یِ کلان کارها ندارد. برای نمونه تفنگ در برابر نیزه ابزاری بسیار
      شکننده به شمار میرود, ولی این شکنندگی آن اندازه نیست که هرگز مایه‌یِ شکست تفنگ‌دار در برابر نیزه‌دار باشد.

      در جنگ نیز همینگونه است, شما درست میبینید که جنگ پارتیزانی کمابیش همیشه پیروز است, ولی باید به
      این نکته هم بنگرید که پارتیزانان در اینجا تنها زمانی پیروز‌ میدان اند که گروه کوچکتر, ناتوانتر و از بازی
      بزرگتر بیرون افتاده باشند; درست از نقطه‌ای که پارتیزان میکوشد به چیزهای پیشرفته‌تر و برتر
      دست یابد و میآغازد به "سنگین‌" شدن و "پیشرفته" شدن, همه‌یِ مزیت خود را از دست میدهد.

      پس به سخن دیگر, پارتیزان را میتوانید همچون ویروس سرماخوردگی ببینید که هیچ جوره از میان رفتنی نیست و
      تنومندترین و تندرست‌ترین آدم را نیز هر از چندی قربانی خود میکند, ولی, در سرانجام کار این یک سرماخوردگی,
      یک آزردگی کوچک بیشتر هم نیست و در برابر سیستم شکننده‌ ولی پیشرفته تن, در چهره‌یِ کلان, همواره بازنده خواهد بود.


      ---
      اکنون اگر همه‌یِ اینها کنار یکدیگر چیده و سنجیده شوند, درست کردن سیستم از راه این بی‌تقارنی شدنی
      نیست, زیرا, راستادهی سیستم نیاز به سیستمی پیشرفته‌تر از خود آن دارد; درست همانجور که پند و
      اندرز را کسی میتواند بدهد که از دیگری خردمندتر, کارآزموده‌تر و سرد و گرم روزگار چشیده‌تر
      باشد, بهمینسان نیز راستادهی سیستم تکنولوژیک را تنها سیستمی میتواند انجام دهد که
      از او بزرگتر, هوشمندتر و دوراندیشتر باشد, که همچون سیستمی در دست نیست.

      در سوی دیگر, نابودی این سیستم از راه این بی‌تقارنی شدنی‌ست, زیرا
      پیشرفتگی و بزرگ شدن پیوندی کمابیش همیشگی و همروند با شکنندگی دارد.
      گونه‌هایِ جانوری پیشرفته بآسانی انقراض‌پذیر‌ اند. پستانداران و جانداران بزرگتر و پیشرفته‌تر
      همچون فیل, شیر و اسب و هتّا خود آدمی را میتوان بسیار آسانتر ریشه‌کن و منقرض نمود, تا
      هنگامیکه با جانداران بسیار ساده‌تری مانند موش و مور و باز ریزتر, باکتری‌‌ها (عملا ناممکن) دست به سنجش زده میشود.

      ازینرو درست همانگونه که یک آدم را میتوان با یک ضربه بجا به گیجگاه (آسیبگاه) ناکار نمود, در برابر سیستم
      پیشرفته‌یِ تکنولوژیک نیز شدنی است که از این شکنندگی کژبهره جسته و با ضربه‌ای کاری و مهلک, آنرا از پا درآورد.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      kourosh_iran (04-09-2015)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      این تقارن پیوندی به شکست یا پیروزی در چهره‌یِ کلان کارها ندارد. برای نمونه تفنگ در برابر نیزه ابزاری بسیار
      شکننده به شمار میرود, ولی این شکنندگی آن اندازه نیست که هرگز مایه‌یِ شکست تفنگ‌دار در برابر نیزه‌دار باشد.

      در جنگ نیز همینگونه است, شما درست میبینید که جنگ پارتیزانی کمابیش همیشه پیروز است, ولی باید به
      این نکته هم بنگرید که پارتیزانان در اینجا تنها زمانی پیروز‌ میدان اند که گروه کوچکتر, ناتوانتر و از بازی
      بزرگتر بیرون افتاده باشند; درست از نقطه‌ای که پارتیزان میکوشد به چیزهای پیشرفته‌تر و برتر
      دست یابد و میآغازد به "سنگین‌" شدن و "پیشرفته" شدن, همه‌یِ مزیت خود را از دست میدهد.

      پس به سخن دیگر, پارتیزان را میتوانید همچون ویروس سرماخوردگی ببینید که هیچ جوره از میان رفتنی نیست و
      تنومندترین و تندرست‌ترین آدم را نیز هر از چندی قربانی خود میکند, ولی, در سرانجام کار این یک سرماخوردگی,
      یک آزردگی کوچک بیشتر هم نیست و در برابر سیستم شکننده‌ ولی پیشرفته تن, در چهره‌یِ کلان, همواره بازنده خواهد بود.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      در سوی دیگر, نابودی این سیستم از راه این بی‌تقارنی شدنی‌ست, زیرا
      پیشرفتگی و بزرگ شدن پیوندی کمابیش همیشگی و همروند با شکنندگی دارد.
      گونه‌هایِ جانوری پیشرفته بآسانی انقراض‌پذیر‌ اند. پستانداران و جانداران بزرگتر و پیشرفته‌تر
      همچون فیل, شیر و اسب و هتّا خود آدمی را میتوان بسیار آسانتر ریشه‌کن و منقرض نمود, تا
      هنگامیکه با جانداران بسیار ساده‌تری مانند موش و مور و باز ریزتر, باکتری‌‌ها (عملا ناممکن) دست به سنجش زده میشود.

      ازینرو درست همانگونه که یک آدم را میتوان با یک ضربه بجا به گیجگاه (آسیبگاه) ناکار نمود, در برابر سیستم
      پیشرفته‌یِ تکنولوژیک نیز شدنی است که از این شکنندگی کژبهره جسته و با ضربه‌ای کاری و مهلک, آنرا از پا درآورد.
      در مورد قضاوت درباره‌یِ «آزردگی کوچک» بودن ویروس سرماخوردگی بنظرم
      هنوز برای قضاوت زود باشد ولی، بنظر من می‌رسد که اینجا هم شما این تقابل
      سیستم‌ها را بصورت چرخه‌ای دائمی میبینی و این اتفاقا بسیار منطبق است
      با دیدن تاریخ انسان بصورت یک چرخه.
      البته بنظرم میرسد که این شکنندگی سیستم‌هایِ پیچیده تا حد زیادی هم وابستگی
      به متمرکز بودنشان دارد. در فیلمی مثل ترمیناتور هم همین عدم تمرکز است که بعنوان
      مشکل اصلی نشان داده می‌شود.
      بنظر میرسد «سیستمی» که از آن صحبت میکنیم بیشتر از اینکه شبیه به یک انسان
      با سیستم عصبی متمرکز باشد، شبیه به نوعی حشره است که بصورت یک ابرارگانیسم
      درآمده.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      اکنون اگر همه‌یِ اینها کنار یکدیگر چیده و سنجیده شوند, درست کردن سیستم از راه این بی‌تقارنی شدنی
      نیست, زیرا, راستادهی سیستم نیاز به سیستمی پیشرفته‌تر از خود آن دارد; درست همانجور که پند و
      اندرز را کسی میتواند بدهد که از دیگری خردمندتر, کارآزموده‌تر و سرد و گرم روزگار چشیده‌تر
      باشد, بهمینسان نیز راستادهی سیستم تکنولوژیک را تنها سیستمی میتواند انجام دهد که
      از او بزرگتر, هوشمندتر و دوراندیشتر باشد, که همچون سیستمی در دست نیست.
      این البته درست است ولی اینرا هم باید در نظر داشت که این چند و اندرز
      فقط به پیچیدگی فرد سخنگو مربوط نمیشود. تمدن بشری یعنی انتقال دانش.
      این‌ست که توصیه یک پزشک یا مهندس را هم اگر در نظر بگیریم تنها تجربیات
      خود او نیست که تجربیات نسل‌ها تجربه و آزمایش است.
      ولی این هم درست است که کنترل نیاز به پیشبینی دارد من هم اینرا با فرض
      نوعی محدودیت تکنولوژیک گفتن و ما اگر به عصر حجر هم برگردیم باز تکنولوژی را
      محدود کرده‌ایم و به عقب رانده‌ایم نه اینکه از آن رها شده باشیم.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      undead_knight (04-12-2015)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 24
      واپسین پیک: 01-22-2018, 09:46 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •