• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 329

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت

    Threaded View

    1. #9
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      داریوش جان فکر نمیکنی این دوست داشتن «خانواده» و «دوستان» زیادی متحجر و بدوی‌ست؟
      درود به دوست ِ خودم.
      بله، به شدت بدوی‌ست، اما از یاد نبریم که پیش از آغاز سنت و مدرنیته، نیم میلیون سالی
      را ما انسان‌ها به همین صورت بدوی و صدالبته خوشحال(!) زیسته‌ایم! من می‌گویم طبق
      استقرای ریاضی، همانطور که ما می‌توانیم به سنت بازگردیم، چرا نتوانیم به بدویت بازگردیم؟!
      می‌دانم که منظور شما بازگشت به عقب در زمان نیست، اما پرسش ِ من از شما این است
      که بالاخره شما اگر از همه‌ی دستاورد خردگرایی و عقل‌باوری و مدرنیسم دل‌زده هستید،
      آیا می‌توانید همانقدر از گوش دادن به واگنر و ویوالدی و چایکوفسکی لذت نبرید و از آنها بیزار
      باشید؟

      سخن ِمن ِ متهم به نیهلیسم* این است که انسان خارج از چارچوب ِ زمانی-مکانی‌اش قابل
      شناخت نیست و ما جز بازشناسی روش‌مند ِ تحلیلی-تاریخی آنچه از گدشته می‌دانیم راهی
      به دروازه‌های تاریخ نداریم؛ هرمنوتیک ِ پرهیاهیو نیز گامی‌ست در توهم به سوی آن غایت ِ
      دست‌نیافتنی! بنابراین خارج از فهم و ذهن ِ ما چیزی به نام ِ سنت وجود نداشته و ندارد!
      مسیحیت نسبت به یهودیت مدرن بوده و اسلام نسبت به مسیحیت؛ 1000 سال پیش
      نسبت به 10000 سال پیش‌تر و امروز از 100 سال پیش مدرن‌تر! منظور اینکه ماشینیزه
      شدن، علم و تکنولوژی و صنعتی شدن را، که همگی تحت یک عنوان قابل جمع شدن
      هستند، اگر از گفتمان ِ مدرنیسم فاکتور بگیریم آنگاه خردگرایی باقی می‌ماند و زمان؛
      در مورد خردگرایی، من آنرا مستقیما و بلاواسطه تدام ِ «کار فکری» بشر می‌شناسم
      و شاخه‌ای از آن، چنانکه اسلام را هم!

      من پیش از این به امیر گرامی گفتم که آنچه پیش آمده اجتناب‌ناپذیر بوده، اما منظورم
      به کلی بد فهمیده شد و به من درس ِ جبر در تاریخ داده شد! معنای آنچه که گفتم یادآوری
      بی‌ارزش بودن ِ آرزواندیشی تاریخی نبود، بلکه من بطور خاص در مورد مدرنیسم معتقدم که
      بازگشت به سنت روحیه‌ی ترقی‌خواهی (در معنای خاص خودم) و مدرنیسم‌جویی را در انسان
      باز بیدار خواهد نمود همانطور که ترس و گریز از مصائب ِ عصری که آن را تحت ِ نام ِ دهشت‌آور ِ
      مدرنیسم گردآوردی کرده او را به سوی سنت‌خواهی راهبر شده.

      این کجروی از توهم نوستالژیک و خوش‌باورانه‌ی «روزگار ِ خوش گذشته» ناشی می‌شود.
      از آنجا که ما در اینجا با یک بحث کاملا تاریخی مواجهیم و از آنجا که در اینجا ادعاهای بس
      گزاف پیرامون پدیده‌های تاریخی ِ مستند مواجهیم و همچنین برای آنکه بدانیم چقدر این
      «ایام ِ خوش دیروز» واقعی‌ست، در ادامه از بحث ِ منطقی (Logical) پیرامون ِ آنها پرهیز
      کرده و چند برگی از تاریخ را به بررسی می‌گذارم و آنها را با آنچه در اینجا گفته شده به
      قیاس خواهم گذاشت.

      ---------------------------
      معمولا وقتی مرا متهم به نهلیست بودن می‌کنند، اندکی خشم در من پدید می‌آید، اینبار
      اما وقتی در برابر منی که میگفتم جهان در همین قامت ِ لخت‌اش به اندازه‌ی کافی می‌تواند
      مکان ِ خوبی برای هم‌زیستی انسان‌ها باشد، دوستانی که می‌گفتند «خیر، برای این هدف
      حتما به چیزی چون اسلام نیاز است» مرا متهم به نهیلیسم کردند، خنده‌ام گرفت حقیقتا!
      ویرایش از سوی Dariush : 04-08-2015 در ساعت 12:26 AM
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (04-08-2015),undead_knight (04-08-2015)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگوهایی پیرامون خردگرایی
      از سوی Dariush در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 68
      واپسین پیک: 03-10-2017, 01:54 AM
    2. پاسخ: 200
      واپسین پیک: 12-07-2015, 12:19 AM
    3. گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
      از سوی Mehrbod در تالار ادبسار
      پاسخ: 129
      واپسین پیک: 11-30-2013, 12:15 PM
    4. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    5. پاسخ: 44
      واپسین پیک: 03-20-2013, 11:51 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •