اینکه هر چیزیکه بتواند به وقوع بپیندد, به وقوع بپیوندد دیگر از خرد در آن بهرهای برده نشده است.
کارکرد خرد همین است که از میان چیزهایی میتوانند به وقوع بپیوندند, آنهایی را به وقوع بپیونداند که سودمند و خردپذیر باشند.
اگر شما بپذیرید که خرد آدمی نقشی در سرنوشت او بازی نمیکند, پس خواه ناخواه اهمیتی هم در این نخواهید داد که سیستم تکنولوژیک راه
خودش را بیرون از کنترل خرد و هوش آدمی برود, ولی این چیزی نیست که ما پذیرفته باشیم. بساکه ما اینجا میگوییم خرد آدمی ابزاریست برای
او برای آنکه به سرنوشت و راهی که میرود راستا و کنترل بدهد و چون این خرد نمیتواند هرگز تکنولوژی را مهار بسازد, پس تنها یک
راه منطقی و خردپذیر بجا میماند و آنهم نابودی تکنولوژی افسارگریخته است.
این سیستم معنوی ولی توانایی دفاع از خود را ندارد و نکتهیِ سخن من این است که این ارزشهایِ شما چه خوب باشند چه بد, در برابر تکنولوژی
همراه با همهیِ ارزشهایِ دیگر یک به یک دارند رو به نیست و نابودی میروند و تنها ارزشهایِ سیستم تکنولوژیک است که پایدار میمانند (سیستمایک و بهینه > سنت).
شما میتوانید تا سالهای پیش رو سرگرم این فانتزیهایِ سنتپرستانه شوید, ولی این چه سودی
دارد زمانیکه همهیِ آنها از میان برداشته خواهند شد و تنها آن اندک شماری
بجا خواهند ماند که با ارزشهایِ سیستم تکنولوژیک سازگار باشند؟
پاسخ به این را در پیک پیشین دادیم, این وابستگی نه گسلناپذیر است, نه به آن محکمی که شما میاندیشید.
در دست دیگر, سیستم تکنولوژیک آدمی را به همین چیزیکه هست هرگز نپذیرفته, بساکه نگارش ویژهای از آدمی
در این سیستم پذیرفته شده است و این نگارش روز به روز متفاوتتر از آن چیزی میشود که ما برای دهها هزاران سال و بساکه بیشتر, یک "آدم" مینامیدهایم.
به دیگر زبان, سیستم تکنولوژیک اگر این وابستگی را به چهرهیِ فیزیکی هم از میان برندارد (با جایگزینی آدم با گونهای ماشینی = نابودی آدمی), آن اندازه
در سرشت او به دستکاری دنباله خواهد داد که چیزیکه بجا میماند دیگر هیچ همسانیای به آنچه ما آدمی مینامیم نخواهد داشت و این یکی, میشود نابودی آدمیت.
در این نگاه, همچنان روشن نیست ارزشهایِ سنتی شما به چه کار میایند, یا چگونه میتوانند از رخداد این آیندهها پیش بگیرند.
سیستم تکنولوژیک در وابستگی به هیچ یک از این دو, سرمایهداری یا کمونیسم نیست. سیستم تکنولوژیک راه خودش را میرود (همهیِ ممکنها را واقعیت
میبخشد) و این دو را شما تنها میتوانید همانند موتور خودرویی ببینید که تندتر و کندتر کار میکنند. کمونیسم برای نمونه میخواهد کنترل سیستم را هر چه
فراتر برده و آنرا بهینگی ببخشد; چیزیکه سرکار مزدک همواره با غرور از آن سخن میگفتند این بود که روسیه توانست با کمترین بنمایهها کشور
واپسماندهیِ تزاری را به یک ابرکشور پیشرفته تبدیل نماید:
و در سوی دیگر چیزیکه هواداران سرمایهداری میگویند (همچون نسیم نیکلاس طالب) نیز جزنوشته اصلی از سوی مزدک بامداد
این نیست که بازار آزاد (free enterprise) در این زمینه از کمونیسم بهتر و کارآمدتر است.
اینکه کدامیک از این دو براستی کارآمدتراند ولی تفاوتی در این ندارد که هر دو یک راه را میروند و آنهم گسترش هر چه بیشتر تکنولوژی است.
ازینرو سیستم تکنولوژیک شاید گاه این یا آن سیستم اقتصادی را برتری بدهد, ولی سرمایهداری یا کمونیسم در سرانجام کار کوچکترین تفاوتی نخواهند داد.
در زمینهیِ تکنولوژی کتابها و اندیشمندان گوناگون (و بیشتر گمنام) فراوانی هستند, ولی پرداختن فرا-اندازه به اینها و "سرگرم شدن با تئوری" از
یک جایی بیشتر دیگر سودمندی ندارد, زیرا خود این میشود یک گونه سرگرمی بجای پرداختن به مشکل اصلی که از دست رفتنی آزادیها و نابودی آدمی باشد.
دربارهیِ نیچه نیز سخن چندانی نمیشود گفت, نیچه در زمانهای میزیسته که دورنمای تکنولوژی بمانند امروز
روشن نبوده است و ایدهیِ او از "ابرمرد" نیز ارزش کاربردی و عملی ندارد و در اندازهیِ فانتزیهایِ یاغیجویانه میماند.