• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 2 از 2 نخستیننخستین 12
    نمایش پیکها: از 11 به 20 از 266

    جُستار: چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      گفته‌هایِ شما رویهم میشود اینکه معنویات و سنت خوب است, چون در آنها نکته‌هایِ پنهان و ناملموسی است که خردگرایی خام
      نمیتواند ببیند و از همینرو از بیخ و بن یا نادیده میگیرد, یا هستی آنها را انکار میکند (چیزیکه نسیم نیکلاس طالب naive rationalism مینامد).

      در پایان روز ولی, هرکس تنها و تنها سود خود را در نگر میگیرد و
      همان پاسداری و بها دادن به خانواده هم سود نایکراست خودش را دارد.

      هتّا فداکاری برای خانواده هم سود نایکراست خودش را دارد: مرد سنتی که آماده‌یِ
      فداکاری برای خانواده است, تا زمانیکه نیاز به فداکاری پیش نیامده باشد جایگاه اجتماعی بسیار
      بالاتری از همسر خود دارد, چرا که دارد هزینه‌یِ این را با آمادگی در فداکاری میپردازد.

      امروز نگاه بر این است که کس بجای بها دادن به گروه کوچک خود, به گروهی
      بزرگتر از خودش, همچون میهن و کم کم جهان (= سیستم تکنولوژیک) پایبند باشد.

      از همینرو نیز نهاد خانواده امروز چیزی بیشتر از یک شوخی به شمار نمیرود, یا دوستی‌ها چیزی بیشتر از سرگرمی نیستند
      و بجز این هم نمیتواند باشد:

      شایسته‌سالاری (meritocracy) با خویشاوندسالاری (nepotism) سازگار نیست.


      کارفرمایی که در بهمان شرکت کارفرمایی میکند, اگر بخواهد به ارزش‌هایِ دوستی و گروه کوچک خود بیشتر پایبند باشد, بهترین و
      پردرآمدترین کارها را نه به کارشناسترین و خبره‌ترینان, بساکه به دوستان و آشنایان و خویشاوندان نزدیک خودش خواهد سپرد.

      هر آینه, همچو روشی از همان آغاز محکوم به شکست است و رویکردهای شایسته‌سالارانه بسیار بهتر و بهینه‌تر و
      با بازدهی بالاتر کار خواهند کرد, اگر چه در ستیز با ارزش‌هایِ آدمی که همان بها دادن بیشتر به دوستان و نزدیکان باشد.
      اتفاقا سنت نقطه‌یِ مقابل فامیل‌بازی‌ست. خانواده هسته‌یِ جامعه است ولی
      فرهنگ پیوند انسان‌ها را به جامعه گسترش می‌دهد.
      بله، خانواده از هم پاشیده و در مرحله‌یِ بالاتر میدانیم که جامعه از هم پاشیده.
      اینکه غرب می‌توانست اینگونه جهان را در اختیار خود درآورد بخاطر چسب
      محکم اجتماعی‌اش بود که دیگران دربرابر آن توان مقاوت چندانی نداشتند
      وگرنه برتری تسلیحاتی خیلی بعدتر بوجود آمد و
      با سلاح‌هایِ دوره‌یِ ویکتوریا نمی‌شد امپراتوری به آن وسعت را حفظ کرد.
      شایستگی در سیستم سنتی مهم‌ست ولی همه چیز نیست.
      جزا و پاداش، مسئولیت و حق در آن تناسب دارند ولی باز هم همه چیز نیست.

      نکته‌یِ دیگر اینکه من گمان نمی‌کنم ایراد ار خردگرایی خام باشد. خرد اگر قرار است
      تنها یک ماشین حساب باشد برای برآوردن امیال شخصی هر فرد. ایراد محاسباتی ندارد.
      تئوری بازی مبنایش مگر دقیقا همین نیست؟ بامزمه نیست که نتیجه‌یِ آن به تعهد
      به نابودی متقابل و «بازی ترسو» ختم می‌شود؟! غرور و شجاعت را از مدل روان آدمی حذف میکنیم
      و دوباره کشفش میکنیم.

      حقیقتش من شاید گنده‌تر از دهنم خیلی جاها حرف میزنم
      و حرف زدن درباره‌یِ این چیزها مطالعه و تعمق بیشتری را میطلبد
      ولی من در حال حاضر بنظرم این‌ها که گفتن بشکل
      عجیبی درست هستند.

      ما گنجینه‌ای را از گذشتگان خود به ارث برده‌ایم، میتوانیم برای دیگران
      فداکاری کنیم ما هم برای دیگران درختی بکاریم، درختی که میدانیم
      زیر سایه آن نخواهیم خوابید یا میتوانیم فقط و فقط بفکر خودمان باشیم
      و قانونمان این باشد که تا آنجا خرج کنیم که سودش را میکنیم.
      و البته تا اینجا که نتیجه‌یِ اعمال این قانون در همین زمان حال
      هم فاجعه بوده چه برسد به آینده.
      این‌ست که علم و خرد بما میگویند که دین افسانه‌ای بیشتر نیست، اینکه
      چیز مقدسی وجود ندارد ولی اینرا هم بما می‌گوید که مرگ در انتظار
      ماست و آنچه تا 5 دقیقه‌یِ دیگر خرج نکرده باشیم را از ما بازخواهد ستاند.
      من ترک دنیا را تبلیغ نمی‌کنم چون حداقل خودم بزرگی لازم برای آنرا ندارم ولی
      در عین حال انسان‌هایِ بزرگی هم بچشم خود دیده‌ام و میدانم وجود آن قصه نیست.

      بنظر من فداکاری و چرتکه نیانداختن تنها شیوه‌ایست که دخل و خرج
      میتواند باهم بخواند و بنیانگذاران تمدن و فرهنگ چیزها در خشت خام میدیده‌اند
      که ما در تلویزیون پلاسما هم نمی‌توانیم آن‌ها را ببینیم.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    2. #2
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      اتفاقا سنت نقطه‌یِ مقابل فامیل‌بازی‌ست. خانواده هسته‌یِ جامعه است ولی
      فرهنگ پیوند انسان‌ها را به جامعه گسترش می‌دهد.
      بله، خانواده از هم پاشیده و در مرحله‌یِ بالاتر میدانیم که جامعه از هم پاشیده.
      اینکه غرب می‌توانست اینگونه جهان را در اختیار خود درآورد بخاطر چسب
      محکم اجتماعی‌اش بود که دیگران دربرابر آن توان مقاوت چندانی نداشتند
      وگرنه برتری تسلیحاتی خیلی بعدتر بوجود آمد و
      با سلاح‌هایِ دوره‌یِ ویکتوریا نمی‌شد امپراتوری به آن وسعت را حفظ کرد.
      شایستگی در سیستم سنتی مهم‌ست ولی همه چیز نیست.
      جزا و پاداش، مسئولیت و حق در آن تناسب دارند ولی باز هم همه چیز نیست.

      نکته‌یِ دیگر اینکه من گمان نمی‌کنم ایراد ار خردگرایی خام باشد. خرد اگر قرار است
      تنها یک ماشین حساب باشد برای برآوردن امیال شخصی هر فرد. ایراد محاسباتی ندارد.
      تئوری بازی مبنایش مگر دقیقا همین نیست؟ بامزمه نیست که نتیجه‌یِ آن به تعهد
      به نابودی متقابل و «بازی ترسو» ختم می‌شود؟! غرور و شجاعت را از مدل روان آدمی حذف میکنیم
      و دوباره کشفش میکنیم.

      حقیقتش من شاید گنده‌تر از دهنم خیلی جاها حرف میزنم
      و حرف زدن درباره‌یِ این چیزها مطالعه و تعمق بیشتری را میطلبد
      ولی من در حال حاضر بنظرم این‌ها که گفتن بشکل
      عجیبی درست هستند.

      ما گنجینه‌ای را از گذشتگان خود به ارث برده‌ایم، میتوانیم برای دیگران
      فداکاری کنیم ما هم برای دیگران درختی بکاریم، درختی که میدانیم
      زیر سایه آن نخواهیم خوابید یا میتوانیم فقط و فقط بفکر خودمان باشیم
      و قانونمان این باشد که تا آنجا خرج کنیم که سودش را میکنیم.
      و البته تا اینجا که نتیجه‌یِ اعمال این قانون در همین زمان حال
      هم فاجعه بوده چه برسد به آینده.
      این‌ست که علم و خرد بما میگویند که دین افسانه‌ای بیشتر نیست، اینکه
      چیز مقدسی وجود ندارد ولی اینرا هم بما می‌گوید که مرگ در انتظار
      ماست و آنچه تا 5 دقیقه‌یِ دیگر خرج نکرده باشیم را از ما بازخواهد ستاند.
      من ترک دنیا را تبلیغ نمی‌کنم چون حداقل خودم بزرگی لازم برای آنرا ندارم ولی
      در عین حال انسان‌هایِ بزرگی هم بچشم خود دیده‌ام و میدانم وجود آن قصه نیست.

      بنظر من فداکاری و چرتکه نیانداختن تنها شیوه‌ایست که دخل و خرج
      میتواند باهم بخواند و بنیانگذاران تمدن و فرهنگ چیزها در خشت خام میدیده‌اند
      که ما در تلویزیون پلاسما هم نمی‌توانیم آن‌ها را ببینیم.

      اینها همه تا اندازه درست‌اند و تا اندازه‌ای به گرفتاری‌هایِ جهان امروز و پیامد‌هایِ خردگرایی میپردازند. ولی هیکدام آنها
      توانایی رویارویی با تکنولوژی و نیروی نابودگر و درخودفروبرنده‌یِ آنرا ندارند. سنت, پیروی از نیاکان و دینداری, خودداری از
      سودگرایی ناب و آینده‌نگری و آیندگان‌‌نگری, همه‌یِ اینها ابزارهایی بوده‌اند که تا چند سده‌یِ پیش بخوبی کار میکردند و
      به زندگی ما راستا و هدف میبخشیدند, ولی همه‌یِ آنها از همان آغاز محکوم به شکست نیز بوده‌اند.

      شما تنها بایست به این بنگرید که امروز هر چیز و همه چیز تنها و تنها در پرتوی خوبی آن برای "سیستم تکنولوژیک" ارزیابی میشود.
      سیستم تکنولوژیک یک سیستم بسیار منطقی است و یک راستا بیشتر ندارد, گسترش هر چه بیشتر خود.
      اگر گفتمان‌هایِ تکنولوژی را دنبال نکرده‌اید, من چکیده‌یِ آنرا در یک جمله برای شما کوتاه میکنم:

      سیستم تکنولوژیک هر چیزی که تحقق‌پذیر باشد را ملزم به وجود میکند. (فندآوری هر چه که بشاید را میبایاند).

      به دیگر زبان, در سیستم تکنولوژیک هر چیزی که نوآوری‌پذیر باشد, نوآوری میشود. هر چیزیکه شانس پیدایش داشته باشد,
      پیدا میشود; هر چیزی که به گسترش تکنولوژی کمک کند, اختراع میشود. این روند را "افسارگریختگی" مینامیم.



      در این نگاه, برخی‌ از چیزهایی که شما امروز ارزش میبینید, میتوانند برای سیستم خوب باشند, میتوانند نباشند.

      نژادپرستی نمونه‌وار برای سیستم خوب نیست, زیرا مایه‌یِ تنش‌زایی و کاهش رشد و گسترش در دیرزمان است.
      میهن‌پرستی و غرور ملی تا جاییکه به گسترش و رشد کمک کند خوب است, جاییکه به جنگ و ویرانی بیانجامد, بد میشود.

      جنگ و جنگ‌افروزی تا زمانیکه به گسترش و رویش و پیدایش تکنولوژی‌هایِ نوینتر کمک کنند خوب و خواستنی‌اند, زمانیکه نکنند, ناخواستنی.

      سنت تا اندازه‌یِ بسیار بالایی خوب نیست, زیرا سیستم همواره نیاز به مغز‌هایِ جوان و شاداب و بندرها دارد که از راه‌هایِ مدرن و نوین
      و نوآورانه در گسترش و پیشرفت تکنولوژی مشارکت داشته باشند. مغزی که با سنت قانع است و زندگی خودش را در گوشه‌ای به آسودگی و به دور از هیاهو میسپراند برای سیستم خواستنی نیست.

      کار و تکاپو درست تا مرزیکه به فرسودگی نیانجامد, برای سیستم ایده‌آل است.
      بیکاری, آسودگی فرا-اندازه, بی‌انگیزگی به تکنولوژی‌ها و نوآوری‌ها مدرن در گوشه‌گوشه‌یِ
      فرهنگ فندزده و جهانگستر امروز نکوهیده و ناپسند به شمار میروند و کسیکه با این رویداد‌ها همراه و هماهنگ نباشد,
      با نامهایی همچون واپسمانده, خرفت, کهنه‌پرست, باستانی, سنت‌زده, بی‌فرهنگ و .. به ریشخند گرفته میشود.


      شما برای اینکه ببینید یک ایده پذیرفته میشود یا نه تنها می‌نیازد از خودتان دو پرسش بکنید:

      یک آیا این ایده به گسترش تکنولوژی کمک میکند؟ و دو, اگر میکند, آیا دیگران نیز آنرا ایده‌ای میبینند که به گسترش تکنولوژی کمک میکند؟


      اگر پاسخ به این دو آری بود, میتوانید اطمینان خاطر داشته باشید که آن ایده بزودی جاافتاده و پذیرش همگانی میابد. میتوانید
      با همین سنجه ایده‌هایِ خودتان را نیز بررسی کنید, نمونه‌وار ایده‌هایی چون "شجاعت" یا "دینداری" از همینجا روشنه
      شانس آنچنانی ندارند. شجاعت چیزی نیست بجز اینکه در جاییکه نیاز است, کنترل و زمام شرایط را خود بدست بگیرید و این
      با ارزش‌هایِ کنونی و جاافتاده‌یِ سیستم که همان پیروی آشتی‌جویانه با روند و شرایط تحمیل شده باشد, در ستیز است; ولی
      جاییکه این شجاعت برای نمونه در سنت‌شکنی و روی آوری به پیشرفت و گسترش باشد, ناگاه خواستنی‌ و ستوده میشود.

      دین در سوی دیگر از دیرباز مهاری در کنترل آدمی بوده و از همینرو شانس باز کمتری برای بقاء دارد. تئودور کازینسکی
      بخوبی به این نکته اشاره میکند که در جهان امروز این یک تصادف نیست که آمار خداناباوری و دین‌گریزی اینچنین افزایش داشته است و این برآمده‌یِ
      "خردگرایی ناب" نیست, بساکه بیشتر همراستا و همراه با ارزش‌های سیستم است که گسلاندن بند و زنجیر‌ها, نوآوری و گسترش و پیشروی هر چه بیشتر باشد.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    3. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (04-02-2015)

    4. #3
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      اینها همه تا اندازه درست‌اند و تا اندازه‌ای به گرفتاری‌هایِ جهان امروز و پیامد‌هایِ خردگرایی میپردازند. ولی هیکدام آنها
      توانایی رویارویی با تکنولوژی و نیروی نابودگر و درخودفروبرنده‌یِ آنرا ندارند. سنت, پیروی از نیاکان و دینداری, خودداری از
      سودگرایی ناب و آینده‌نگری و آیندگان‌‌نگری, همه‌یِ اینها ابزارهایی بوده‌اند که تا چند سده‌یِ پیش بخوبی کار میکردند و
      به زندگی ما راستا و هدف میبخشیدند, ولی همه‌یِ آنها از همان آغاز محکوم به شکست نیز بوده‌اند.

      شما تنها بایست به این بنگرید که امروز هر چیز و همه چیز تنها و تنها در پرتوی خوبی آن برای "سیستم تکنولوژیک" ارزیابی میشود.
      سیستم تکنولوژیک یک سیستم بسیار منطقی است و یک راستا بیشتر ندارد, گسترش هر چه بیشتر خود.
      اگر گفتمان‌هایِ تکنولوژی را دنبال نکرده‌اید, من چکیده‌یِ آنرا در یک جمله برای شما کوتاه میکنم:

      سیستم تکنولوژیک هر چیزی که تحقق‌پذیر باشد را ملزم به وجود میکند. (فندآوری هر چه که بشاید را میبایاند).

      به دیگر زبان, در سیستم تکنولوژیک هر چیزی که نوآوری‌پذیر باشد, نوآوری میشود. هر چیزیکه شانس پیدایش داشته باشد,
      پیدا میشود; هر چیزی که به گسترش تکنولوژی کمک کند, اختراع میشود. این روند را "افسارگریختگی" مینامیم.



      در این نگاه, برخی‌ از چیزهایی که شما امروز ارزش میبینید, میتوانند برای سیستم خوب باشند, میتوانند نباشند.

      نژادپرستی نمونه‌وار برای سیستم خوب نیست, زیرا مایه‌یِ تنش‌زایی و کاهش رشد و گسترش در دیرزمان است.
      میهن‌پرستی و غرور ملی تا جاییکه به گسترش و رشد کمک کند خوب است, جاییکه به جنگ و ویرانی بیانجامد, بد میشود.

      جنگ و جنگ‌افروزی تا زمانیکه به گسترش و رویش و پیدایش تکنولوژی‌هایِ نوینتر کمک کنند خوب و خواستنی‌اند, زمانیکه نکنند, ناخواستنی.

      سنت تا اندازه‌یِ بسیار بالایی خوب نیست, زیرا سیستم همواره نیاز به مغز‌هایِ جوان و شاداب و بندرها دارد که از راه‌هایِ مدرن و نوین
      و نوآورانه در گسترش و پیشرفت تکنولوژی مشارکت داشته باشند. مغزی که با سنت قانع است و زندگی خودش را در گوشه‌ای به آسودگی و به دور از هیاهو میسپراند برای سیستم خواستنی نیست.

      کار و تکاپو درست تا مرزیکه به فرسودگی نیانجامد, برای سیستم ایده‌آل است.
      بیکاری, آسودگی فرا-اندازه, بی‌انگیزگی به تکنولوژی‌ها و نوآوری‌ها مدرن در گوشه‌گوشه‌یِ
      فرهنگ فندزده و جهانگستر امروز نکوهیده و ناپسند به شمار میروند و کسیکه با این رویداد‌ها همراه و هماهنگ نباشد,
      با نامهایی همچون واپسمانده, خرفت, کهنه‌پرست, باستانی, سنت‌زده, بی‌فرهنگ و .. به ریشخند گرفته میشود.


      شما برای اینکه ببینید یک ایده پذیرفته میشود یا نه تنها می‌نیازد از خودتان دو پرسش بکنید:

      یک آیا این ایده به گسترش تکنولوژی کمک میکند؟ و دو, اگر میکند, آیا دیگران نیز آنرا ایده‌ای میبینند که به گسترش تکنولوژی کمک میکند؟


      اگر پاسخ به این دو آری بود, میتوانید اطمینان خاطر داشته باشید که آن ایده بزودی جاافتاده و پذیرش همگانی میابد. میتوانید
      با همین سنجه ایده‌هایِ خودتان را نیز بررسی کنید, نمونه‌وار ایده‌هایی چون "شجاعت" یا "دینداری" از همینجا روشنه
      شانس آنچنانی ندارند. شجاعت چیزی نیست بجز اینکه در جاییکه نیاز است, کنترل و زمام شرایط را خود بدست بگیرید و این
      با ارزش‌هایِ کنونی و جاافتاده‌یِ سیستم که همان پیروی آشتی‌جویانه با روند و شرایط تحمیل شده باشد, در ستیز است; ولی
      جاییکه این شجاعت برای نمونه در سنت‌شکنی و روی آوری به پیشرفت و گسترش باشد, ناگاه خواستنی‌ و ستوده میشود.

      دین در سوی دیگر از دیرباز مهاری در کنترل آدمی بوده و از همینرو شانس باز کمتری برای بقاء دارد. تئودور کازینسکی
      بخوبی به این نکته اشاره میکند که در جهان امروز این یک تصادف نیست که آمار خداناباوری و دین‌گریزی اینچنین افزایش داشته است و این برآمده‌یِ
      "خردگرایی ناب" نیست, بساکه بیشتر همراستا و همراه با ارزش‌های سیستم است که گسلاندن بند و زنجیر‌ها, نوآوری و گسترش و پیشروی هر چه بیشتر باشد.
      خب اینکه هر چیز ممکنی بوقوع بپوندد مگر جز این‌ست که نشان میدهد هدفی
      نیست و تنها حرکت و جلو رفتن خودش هدف شده؟

      سیستم معنوی که گذشتگان ما ساخته‌اند این آشوب را گرفته و آنرا کانلیزه کرده.
      بچای چرخیدن بیهدف در اقیانوسی از ممکنات، کوهی ساخته که جهت دارد و هدف می‌آفریند.

      و از یادمان نرود که این سیستم تکنولوژیک همچنان رفتاری‌ست در میان انسان‌ها،
      اگر امروز همه‌یِ انسان‌ها بدلیلی از میان بروند سیستم تکنولوژیکی هم نخواهد بود.
      پس بد نیست آنرا از نگاهی انسانی بررسی کنیم.

      من بنظرم میرسد که نباید اینجا از لیبرالیسم و سرمایه‌داری که موتور جهانی‌سازی‌ست غافل شد.
      بالاخره بسیاری از این تکنولوژی‌ها نیاز به سرمایه دارند و در گاراژ و زیرزمین نمی‌شود آن‌ها را به پیش برد.
      این‌ست که تکنوکرات‌ها هنوز هم به تنهایی قادر به خیلی کار‌ها نیستند.

      من بالاتر از نیچه سخن گفتن چراکه نیچه یکی از افراد مهم در جریانی‌ست که من درباره‌یِ
      آن نوشته‌ام، یکی از انسان‌هایِ جالب در همین جریان (شاید بهترین نام برای آن Volkish باشد)
      اسوالد اشپنگلر است که تکنولوژی از موضوعات اصلی سخن اوست و پیشبینی‌هایِ
      بسیار جالبی هم کرده که بعضان حیرت انگیز هستند. آیا با او آشنایی‌داری مهربد جان و
      مخصوصا کتاب کوتاه «انسان و تکنیک» او را خوانده‌ای؟ و اگر آری نظرت چه بوده؟
      من به این موضوعات بسیار تازه وارد هستم و بنظرم با ارجاع گاه به گاه به مرجع
      مساله بهتر مطرح شود و باز میشود.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    5. #4
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      خب اینکه هر چیز ممکنی بوقوع بپوندد مگر جز این‌ست که نشان میدهد هدفی
      نیست و تنها حرکت و جلو رفتن خودش هدف شده؟
      اینکه هر چیزیکه بتواند به وقوع بپیندد, به وقوع بپیوندد دیگر از خرد در آن بهره‌ای برده نشده است.
      کارکرد خرد همین است که از میان چیزهایی میتوانند به وقوع بپیوندند, آنهایی را به وقوع بپیونداند که سودمند و خردپذیر باشند.

      اگر شما بپذیرید که خرد آدمی نقشی در سرنوشت او بازی نمیکند, پس خواه ناخواه اهمیتی هم در این نخواهید داد که سیستم تکنولوژیک راه
      خودش را بیرون از کنترل خرد و هوش آدمی برود, ولی این چیزی نیست که ما پذیرفته باشیم. بساکه ما اینجا میگوییم خرد آدمی ابزاری‌ست برای
      او برای آنکه به سرنوشت و راهی که میرود راستا و کنترل بدهد و چون این خرد نمیتواند هرگز تکنولوژی را مهار بسازد, پس تنها یک
      راه منطقی و خردپذیر بجا میماند و آنهم نابودی تکنولوژی افسارگریخته است.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      سیستم معنوی که گذشتگان ما ساخته‌اند این آشوب را گرفته و آنرا کانلیزه کرده.
      بچای چرخیدن بیهدف در اقیانوسی از ممکنات، کوهی ساخته که جهت دارد و هدف می‌آفریند.
      این سیستم معنوی ولی توانایی دفاع از خود را ندارد و نکته‌یِ سخن من این است که این ارزش‌هایِ شما چه خوب باشند چه بد, در برابر تکنولوژی
      همراه با همه‌یِ ارزش‌هایِ دیگر یک به یک دارند رو به نیست و نابودی میروند و تنها ارزش‌هایِ سیستم تکنولوژیک است که پایدار میمانند (سیستمایک و بهینه > سنت).

      شما میتوانید تا سالهای پیش رو سرگرم این فانتزی‌هایِ سنت‌پرستانه شوید, ولی این چه سودی
      دارد زمانیکه همه‌یِ آنها از میان برداشته خواهند شد و تنها آن اندک شماری
      بجا خواهند ماند که با ارزش‌هایِ سیستم تکنولوژیک سازگار باشند؟



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      و از یادمان نرود که این سیستم تکنولوژیک همچنان رفتاری‌ست در میان انسان‌ها،
      اگر امروز همه‌یِ انسان‌ها بدلیلی از میان بروند سیستم تکنولوژیکی هم نخواهد بود.
      پس بد نیست آنرا از نگاهی انسانی بررسی کنیم.
      پاسخ به این را در پیک پیشین دادیم, این وابستگی نه گسل‌ناپذیر است, نه به آن محکمی که شما میاندیشید.

      در دست دیگر, سیستم تکنولوژیک آدمی را به همین چیزیکه هست هرگز نپذیرفته, بساکه نگارش ویژه‌ای از آدمی
      در این سیستم پذیرفته شده است و این نگارش روز به روز متفاوت‌تر از آن چیزی میشود که ما برای ده‌ها هزاران سال و بساکه بیشتر, یک "آدم" مینامیده‌ایم.

      به دیگر زبان, سیستم تکنولوژیک اگر این وابستگی را به چهره‌یِ فیزیکی هم از میان برندارد (با جایگزینی آدم با گونه‌ای ماشینی = نابودی آدمی), آن اندازه
      در سرشت او به دستکاری دنباله خواهد داد که چیزیکه بجا میماند دیگر هیچ همسانی‌ای به آنچه ما آدمی مینامیم نخواهد داشت و این یکی, میشود نابودی آدمیت.

      در این نگاه, همچنان روشن نیست ارزش‌هایِ سنتی شما به چه کار میایند, یا چگونه میتوانند از رخداد این آینده‌ها پیش بگیرند.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      من بنظرم میرسد که نباید اینجا از لیبرالیسم و سرمایه‌داری که موتور جهانی‌سازی‌ست غافل شد.
      بالاخره بسیاری از این تکنولوژی‌ها نیاز به سرمایه دارند و در گاراژ و زیرزمین نمی‌شود آن‌ها را به پیش برد.
      این‌ست که تکنوکرات‌ها هنوز هم به تنهایی قادر به خیلی کار‌ها نیستند.
      سیستم تکنولوژیک در وابستگی به هیچ یک از این دو, سرمایه‌داری یا کمونیسم نیست. سیستم تکنولوژیک راه خودش را میرود (همه‌یِ ممکن‌ها را واقعیت
      میبخشد) و این دو را شما تنها میتوانید همانند موتور خودرویی ببینید که تندتر و کندتر کار میکنند. کمونیسم برای نمونه میخواهد کنترل سیستم را هر چه
      فراتر برده و آنرا بهینگی ببخشد; چیزیکه سرکار مزدک همواره با غرور از آن سخن میگفتند این بود که روسیه توانست با کمترین بنمایه‌ها کشور
      واپسمانده‌یِ تزاری را به یک ابرکشور پیشرفته تبدیل نماید:

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدک بامداد
      شما هم بیجاست چرا که ۵۰ سال، زمانی اندک در بستر
      تاریخ است و هم اینکه آمریکای دلبند !شما، هرگز این کشور را به خودشان رها
      نکرد که ببینیم که خودشان به کجا میرسند، بساکه[٤] یورش برد و بمب ریخت.
      تازه با همه ی ایها، جهان کمونیسم پیشرفت های جهش[٥] آسایی نمود و برای
      نمونه، روسیه ی تزاری را به یک اَبَرکشور[٦] پیشرفته واگردانید که نخستین ماهواره
      و کیهان نورد را به کیهان فرستاد، بهداشت را رایگان نمود، کاشانه و خانه را
      برای کارگران رایگان و ارزان نمود ( آمریکای سرشار از پول هنوز مانده که
      یک بیمه ی همگانی بهداشتی برای مردمش بسازد!!).
      و در سوی دیگر چیزیکه هواداران سرمایه‌داری میگویند (همچون نسیم نیکلاس طالب) نیز جز
      این نیست که بازار آزاد (free enterprise) در این زمینه از کمونیسم بهتر و کارآمد‌تر است.


      اینکه کدامیک از این دو براستی کارآمدتر‌اند ولی تفاوتی در این ندارد که هر دو یک راه را میروند و آنهم گسترش هر چه بیشتر تکنولوژی است.
      ازینرو سیستم تکنولوژیک شاید گاه این یا آن سیستم اقتصادی را برتری بدهد, ولی سرمایه‌داری یا کمونیسم در سرانجام کار کوچکترین تفاوتی نخواهند داد.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      من بالاتر از نیچه سخن گفتن چراکه نیچه یکی از افراد مهم در جریانی‌ست که من درباره‌یِ
      آن نوشته‌ام، یکی از انسان‌هایِ جالب در همین جریان (شاید بهترین نام برای آن Volkish باشد)
      اسوالد اشپنگلر است که تکنولوژی از موضوعات اصلی سخن اوست و پیشبینی‌هایِ
      بسیار جالبی هم کرده که بعضان حیرت انگیز هستند. آیا با او آشنایی‌داری مهربد جان و
      مخصوصا کتاب کوتاه «انسان و تکنیک» او را خوانده‌ای؟ و اگر آری نظرت چه بوده؟
      من به این موضوعات بسیار تازه وارد هستم و بنظرم با ارجاع گاه به گاه به مرجع
      مساله بهتر مطرح شود و باز میشود.
      در زمینه‌یِ تکنولوژی کتاب‌ها و اندیشمندان گوناگون (و بیشتر گمنام) فراوانی هستند, ولی پرداختن فرا-اندازه به اینها و "سرگرم شدن با تئوری" از
      یک جایی بیشتر دیگر سودمندی ندارد, زیرا خود این میشود یک گونه سرگرمی بجای پرداختن به مشکل اصلی که از دست رفتنی آزادی‌ها و نابودی آدمی باشد.

      درباره‌یِ نیچه نیز سخن چندانی نمیشود گفت, نیچه در زمانه‌ای میزیسته که دورنمای تکنولوژی بمانند امروز
      روشن نبوده است و ایده‌یِ او از "ابرمرد" نیز ارزش کاربردی و عملی ندارد و در اندازه‌یِ فانتزی‌هایِ یاغی‌‌جویانه میماند.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. #5
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      اینکه هر چیزیکه بتواند به وقوع بپیندد, به وقوع بپیوندد دیگر از خرد در آن بهره‌ای برده نشده است.
      کارکرد خرد همین است که از میان چیزهایی میتوانند به وقوع بپیوندند, آنهایی را به وقوع بپیونداند که سودمند و خردپذیر باشند.

      اگر شما بپذیرید که خرد آدمی نقشی در سرنوشت او بازی نمیکند, پس خواه ناخواه اهمیتی هم در این نخواهید داد که سیستم تکنولوژیک راه
      خودش را بیرون از کنترل خرد و هوش آدمی برود, ولی این چیزی نیست که ما پذیرفته باشیم. بساکه ما اینجا میگوییم خرد آدمی ابزاری‌ست برای
      او
      برای آنکه به سرنوشت و راهی که میرود راستا و کنترل بدهد و چون این خرد نمیتواند هرگز تکنولوژی را مهار بسازد, پس تنها یک
      راه منطقی و خردپذیر بجا میماند و آنهم نابودی تکنولوژی افسارگریخته است.
      نه، اتفاقا من میگویم آدمی چیزی بیش از خرد است و خرد چیزی بیش از ابزار.
      حالا من بر مبنای همین خرد از شما میپرسم که آیا تنها مشاهده برای دادن راه حل کافی‌ست.
      جز و مد هم قابل مشاهده است، ولی مشاهده‌یِ آن یکچیز است یافتن علت آن یکچیز.
      آیا لازم نیست بدانیم که این افسارگسیختگی از کی و کجا شروع شد و چرا؟
      در سیستمی که هر روز سر جدیدی بر می‌آورد آیا حمله به سر کافی‌ست؟

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      این سیستم معنوی ولی توانایی دفاع از خود را ندارد و نکته‌یِ سخن من این است که این ارزش‌هایِ شما چه خوب باشند چه بد, در برابر تکنولوژی
      همراه با همه‌یِ ارزش‌هایِ دیگر یک به یک دارند رو به نیست و نابودی میروند و تنها ارزش‌هایِ سیستم تکنولوژیک است که پایدار میمانند (سیستمایک و بهینه > سنت).

      شما میتوانید تا سالهای پیش رو سرگرم این فانتزی‌هایِ سنت‌پرستانه شوید, ولی این چه سودی
      دارد زمانیکه همه‌یِ آنها از میان برداشته خواهند شد و تنها آن اندک شماری
      بجا خواهند ماند که با ارزش‌هایِ سیستم تکنولوژیک سازگار باشند؟
      همین شما نبودی که در چند پیک بالاتر صحبت من از کارکرد را گرفتی و گفتی
      قدرت و بقا و درست و غلط ربطی ندارد؟!
      بله، «سنت» مدت هاست که مورد حمله بوده و آنچه شما بعنوان سقوط میبینید
      آخرین سد دفاعی‌ست که ویران میشود نه اولین آن.
      من میگویم فکری برای کشتی بزرگ و قدیمی بکنیم که مدت‌ها کار کرده و سرد و گرم روزگار را
      چشیده و خرد اندیشمندان باهوش و دنیا دیده‌ای را در خود جمع دارد، بیابیید بفهمیم چطور
      کار میکرده و دوباره بکار بیاندازیمش یا حداقل اصول آنرا بفهمیم و بر مبنای آن یکی از نو بسازیم.
      شما میگویی بیا دست از تئوری پردازی‌بردار و عملگرایانه این تخته پاره را بچسب و امیدوار باش
      دربرابر موج‌هایِ چند ده متری همانقدر کارا باشد که آن کشتی کاراست.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    7. #6
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      اینکه هر چیزیکه بتواند به وقوع بپیندد, به وقوع بپیوندد دیگر از خرد در آن بهره‌ای برده نشده است.
      کارکرد خرد همین است که از میان چیزهایی میتوانند به وقوع بپیوندند, آنهایی را به وقوع بپیونداند که سودمند و خردپذیر باشند.

      اگر شما بپذیرید که خرد آدمی نقشی در سرنوشت او بازی نمیکند, پس خواه ناخواه اهمیتی هم در این نخواهید داد که سیستم تکنولوژیک راه
      خودش را بیرون از کنترل خرد و هوش آدمی برود, ولی این چیزی نیست که ما پذیرفته باشیم. بساکه ما اینجا میگوییم خرد آدمی ابزاری‌ست برای
      او
      برای آنکه به سرنوشت و راهی که میرود راستا و کنترل بدهد و چون این خرد نمیتواند هرگز تکنولوژی را مهار بسازد, پس تنها یک
      راه منطقی و خردپذیر بجا میماند و آنهم نابودی تکنولوژی افسارگریخته است.
      نه، اتفاقا من میگویم آدمی چیزی بیش از خرد است و خرد چیزی بیش از ابزار.
      حالا من بر مبنای همین خرد از شما میپرسم که آیا تنها مشاهده برای دادن راه حل کافی‌ست.
      جز و مد هم قابل مشاهده است، ولی مشاهده‌یِ آن یکچیز است یافتن علت آن یکچیز.
      آیا لازم نیست بدانیم که این افسارگسیختگی از کی و کجا شروع شد و چرا؟
      در سیستمی که هر روز سر جدیدی بر می‌آورد آیا حمله به سر کافی‌ست؟

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      این سیستم معنوی ولی توانایی دفاع از خود را ندارد و نکته‌یِ سخن من این است که این ارزش‌هایِ شما چه خوب باشند چه بد, در برابر تکنولوژی
      همراه با همه‌یِ ارزش‌هایِ دیگر یک به یک دارند رو به نیست و نابودی میروند و تنها ارزش‌هایِ سیستم تکنولوژیک است که پایدار میمانند (سیستمایک و بهینه > سنت).

      شما میتوانید تا سالهای پیش رو سرگرم این فانتزی‌هایِ سنت‌پرستانه شوید, ولی این چه سودی
      دارد زمانیکه همه‌یِ آنها از میان برداشته خواهند شد و تنها آن اندک شماری
      بجا خواهند ماند که با ارزش‌هایِ سیستم تکنولوژیک سازگار باشند؟
      همین شما نبودی که در چند پیک بالاتر صحبت من از کارکرد را گرفتی و گفتی
      قدرت و بقا و درست و غلط ربطی ندارد؟!
      بله، «سنت» مدت هاست که مورد حمله بوده و آنچه شما بعنوان سقوط میبینید
      آخرین سد دفاعی‌ست که ویران میشود نه اولین آن.
      من میگویم فکری برای کشتی بزرگ و قدیمی بکنیم که مدت‌ها کار کرده و سرد و گرم روزگار را
      چشیده و خرد اندیشمندان باهوش و دنیا دیده‌ای را در خود جمع دارد، بیابیید بفهمیم چطور
      کار میکرده و دوباره بکار بیاندازیمش یا حداقل اصول آنرا بفهمیم و بر مبنای آن یکی از نو بسازیم.
      شما میگویی بیا دست از تئوری پردازی‌بردار و عملگرایانه این تخته پاره را بچسب و امیدوار باش
      دربرابر موج‌هایِ چند ده متری همانقدر کارا باشد که آن کشتی کاراست.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 24
      واپسین پیک: 01-22-2018, 09:46 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •