Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 329

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت

    Threaded View

    1. #9
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      اینکه اخلاق ابزار بوده نه غائت، موضوع بسیار
      مهمی‌‌ست. ما اخلاق نمی‌خواهیم که به آن مفتخر باشیم و از آن اسطوره بسازیم، بلکه آن را می‌خواهیم
      چون به آن نیاز داریم تا کنار هم بتوانیم زندگی بکنیم. پس اخلاق در همان کانتکست تاریخی قابل بررسی است.
      تنها راهی که می‌توانید از اخلاقیات ابزار بسازید غایت انگاشتن آنست. تنها راهی که می‌توانید واقعیت را بپذیرید اسطوره‌سازی از آنست. آیا برای شما جالب نیست که چرا آته‌ایست‌ها سیصد سال است که فریاد می‌زنند «برای اخلاقیات به خدا نیازی نیست»، و در همان حال سیصد سال است که ما شاهد تغییر و تحریف ِ توصیف و تعریف «امر اخلاقی» به نحوی بوده‌ایم که در تضاد با اسلاف خود قرار می‌گرفته؟

      نکته‌ی دیگری که شما نادیده می‌گیرید بضاعت عینی یک دستگاه برای رفتن به راه خطاست. سیستم اخلاقی که امکان بازتولید دموگرافیک خود را ندارد محکوم است به شکست ولو آنکه به صلح، رفاه یا آرامش عمومی بیانجامد. سنن اخلاقی صرفاً دستورالعمل‌هایی به جا مانده از گذشته نیستند، مجموعه‌ای قواعد اجتماعی هستند که در گذر تاریخ و طی پروسه‌ای داروینی به دیگر الگوهای در ساختار مشابه غلبه کرده‌اند و به ما رسیده‌اند.

      شما آن‌ها را کنار می‌گذارید و در جستجوی یافتن اخلاقیاتی «متناسب با زمانه» شروع به دگرگونی آن می‌کنید و ناگهان خود را در منجلابی می‌یابید که تصور چیزی شبیه به آن هم برایتان مقدور نبوده. پرسش اصلی اینست که آیا این آزمایش و خطای مداوم را بناست پایانی باشد؟ آیا سیستمی که از دل این آزمایش و خطا بیرون می‌آید کاملا شبیه سیستمی نخواهد بود که پیشتر یکبار به طور طبیعی این پروسه را طی کرده؟ اخلاقیات هدفشان انطباق و کنترل طبع شما با نیازهای روز است نه تبدیل زمانه به تجلی ایده‌آل‌ها و آرمانهای شما.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      واقع‌گرایی حکم می‌دهد که ما از تحلیل تاریخی جوامع، به نتیجه‌‌ای برسیم برای به کاربردن در جهانی که اکنون
      در آن هستیم، نه مسخ ِ جهان به اعصار گذشته!
      ماجرا بسیار ساده است، ما در طراحی و اجرای آنچه پدرانمان بسیار موفق بوده‌اند شکست خورده‌ایم. صلح‌جویی، آزادی‌خواهی، فردیت طلبی و برابری‌طلبی مدرن شما نمی‌تواند از پس ابتدایی‌ترین نیازها و بایستگی‌هایی که برای تداوم یک نظم اجتماعی، یک زندگی سالم شخصی و یک خانواده‌ی مستحکم لازم هستند بر بیاید. فمینیسم نمی‌تواند آنچه را زن و مرد از هم می‌طلبند به ایشان بدهد. سوسیالیسم قادر نیست یک واحد تولیدی سود-ده که قادر به حفظ خود در محیطی رها شده از حمایت‌های بیرونی‌ست پی بریزد. دموکراسی نمی‌تواند همزمان آزادی و امنیت شهروندان خود را تأمین بکند. فرد نمی‌تواند در ازلت خانه‌ی خود پای کامپیوتر به اعتلا و عینیت برسد و جامعه نمی‌تواند با سقط جنین و فرهنگ «بکن در – رو» خود را چنانکه هست حفظ بکند(دائم تحلیل می‌رود).
      نتیجتاً باید به گذشته بنگریم و هر آنچه ایشان به درستی انجام می‌داده‌اند را از نو پی بریزیم، اگر این به معنی عقب رفتن از منظر تکنولوژیک است، چه بهتر، اگر مستلزم از دست دادن مزایایی‌ست که سبک زندگی مدرن به ارمغان آورده، باید انتخابی آگاه بکنیم که کدامیک مهمتر است: اینکه همه لپ‌تاپ داشته باشند یا اینکه همه پدر داشته باشند؟

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      با دلزدگی از عصر مدرن، بازخوانی کردن ِ تاریخ خود یک Bias قوی است و انحراف‌آلود.
      کینه‌ی شتری از سنت و جامعه‌ای که ارزشهای ثابت دارد «پیشداوری» و Bias نیست؟! داوری عادلانه از پیشداوری تهی شدن نیست، عینک پیشدواری‌های گوناگون را به چشم زدن و هر یک را به جای خود آزمودن است.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      آنچه شما از خط‌کشی و گروه‌بندی می‌گویید و کارکردی که داشته و دارند براستی مضحک است! آنقدر
      که مسلمان از مسلمان، مسیحی از مسیحی، یهودی از یهودی کشته ، کفار نکشته‌اند آنقدر که
      شاه شاهزاده کشته، آنقدر که شاهزاده شاه کشته، آنقدر که حکومتی حکومتی کشته، دیگران از دیگران
      نکشته‌اند! آخر چگونه می‌توانید تاریخ را اینقدر کودکانه و یکسویه تاویل بکنید؟

      خطرناک‌ترین ایده اتفاقا همین گروه‌بندی‌‌های انتزاعی و ایده‌ئولوژیک میان ِ انسانها است و وحشتناک‌ترین
      جنایات ِ تاریخ در اثر پایبندی به همین ایده‌ی خوفناک رخ داده. برای ایجاد ِ همبستگی میان ِ انسانها
      نیازی نیست آنها را در گروه‌های مختلف حتما روبروی هم قرار دهیم! جوامع انسانی مهره‌های بازی شترنگ نیستند.
      تمدن از تعارض و تفاوتی که با بربریت دارد معنی می‌گیرد، هویت، ملیت، فردیت و کمابیش هر مفهوم دیگری که به نحوی به شخصیتی مستقل می‌بخشد برآمده از «بیرون گذاشتن» چیزی‌ست که فاقد وجوه اشتراک برای «داخل شدن» است.

      هرگونه ساختار انسانی تنها در شرایطی که مرزی به دور آن باشد و معیارهایی که برای تبعیض میان خودی و ناخودی اعمال می‌کند است که شکل و معنی می‌گیرد. برابری‌طلب ِ آزادی‌خواه ِ فردیت‌جوی ِ خردگرای ِ مدرن هم اگر یکی مثل مرا راه بدهد خیلی زود دچار به فساد در نهاد می‌شود. اینکه شما به آنچه نسل درپی نسل به جوامع بشری شکل و حالت و هدف داده‌اند را انگ ناروای «انتزاعی» می‌زنید مایه‌ی نا-امیدی‌ست. انسان تحت مرزهای «انتزاعی» و خطوط «ایدئولوژیک» تکامل یافته و بجز آن توان اندیشیدن ندارد، همیشه «ما»یی وجود دارد و «آنها»یی، همیشه وجود داشته، همیشه وجود خواهد داشت.

      تلاش برای زدودن مرزهای عینی که در طول تاریخی مستند شکل گرفته‌اند به پدید آمدن مرزهایی نامرئی انجامیده که کارآمدی جمع انسانی را مختل کرده. در آمریکا به جداسازی قانونی میان سفیدپوست و سیاه‌پوست پایان دادند و آنچه درپی آمد جداسازی شهری آن‌ها بود. شهر مدرن آمریکایی، با فاصله‌ای که میان Suburbia و Inner city آن وجود دارد گواهی‌ست به شکست تلاش رسوای چپ برای مرز-زدایی و «برداشتن فاصله‌ها».

      تبعیض میان آن‌ها که مثل ما نیستند تنها چیزی‌ست که به «ما» معنی می‌دهد و حتی چه بسی وجود آن را امکان‌پذیر می‌کند، و تعارض میان این «ما»های متعدد نیرویی‌ست که به تاریخ معنی می‌دهد و به تکامل انسان(و دیگر موجودات زنده!)شکل و جهت.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      اگر این پرسش نامشروع بوده، نادرست بوده، مخرب بوده یا هرچیز دیگر، اما به هر حال اجتناب‌ناپذیر بوده.
      پرسش اشتباه و مخرب بوده، من مخالفتی ندارم که اجتناب‌ناپذیر بوده. اساسا هرچه رخ داده اجتناب‌ناپذیر بوده و تاریخ بجز آنچنان که هست نمی‌توانسته باشد.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      بررسی روند تاریخی جوامع و رخدادهای سرنوشت‌ساز نشان می‌دهد که پس از 300 سال بندگی
      بندگی آرام (احتمالا همانطور که ایرانیان در حال حاضر به آرامی در اوین بندگی بجا می‌آورند) یک نفری پیدا شده از خودش
      پرسیده که چرا باید برادرم بر پشت‌اش شلاق بخورد و درد بکشد؟
      پاسخ اشتباهی به این سوال داده.
      غلبه‌ی قوی بر ضعیف «ظلم» نیست. در غیاب نظم «ظالم» سنتی هم نظم عالم برقرار است و جاذبه را که نمی‌شود با بخشنامه‌ی دولت انقلابی به تعلیق درآورد. ضعیف همه جا و همیشه ضعیف است و تحت انقیاد و کنترل قوی. «تازیانه بر پشت برادرم» و این قبیل تعابیر عاطفی(هرچه جلوتر می‌رویم بیشتر آشکار می‌شود که بجز اخاذی عاطفی استدلال دیگری در چنته‌ی چپ نیست)، از منظری عینی بهتر است از گرفتن حق زندگی ارادی یک انسان تحت سیستم زندان‌بانی مدرن که بابت نگاه کردن به چند عکس شما را به محیطی نهادینه محکوم می‌کند. چند تازیانه وسط میدان شهر خوردن بهتر است از چند سال زندگی خود را از دست دادن و تا ابد داغ ننگ «تبهکار» و «خلاف‌کار» و «سابقه‌دار» را بر پیشانی داشتن.

      ضمنا خطابه‌های ادبی و لحن حق به جانب شما رفته‌رفته واقعا ملال‌آور می‌شوند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      برای خانواده‌ام، بهترین دوستان‌ام، نجات دادن ِ بخشی بزرگ از انسانهای در خطر و ...
      تحلیل‌تان هم اشتباه است، تنها دارایی انسان مدرن جان ِ او نیست، زندگی
      اوست! چه بهتر که بیضه‌ی اسلام نباشد!
      گرگ و پلنگ و باکتری هم ممکن است برای حمایت از خویشاوند ِ ژنتیکی مستقیم خود «فداکاری» بکنند، حیات شما فاقد هدفمندی، سیستم ارزشی و مرکزیت مستحکمی‌ست که با افرادی مشترک در آن‌ها به عینیت رسیده. زندگی شما از معنی فراتر از خودش تهی‌ست و این خلائی‌ست که ما آنرا حس می‌کنیم فارغ از آنکه آیا معنی والایی واقعاً وجود داشته باشد یا نه. پس نتیجه اینکه شما ارزشی فراتر از جان خودتان، و امتداد آن نمی‌شناسید.

      نظم اجتماعی درست فرد را تشویق به فداکاری برای افرادی می‌کند که فاقد ارتباط مستقیم ژنتیکی با آنهاست، و از همکاری با ایشان در ابعادی کلان‌تر از آنچه یک دهات ۱۵۰ نفره می‌تواند به دست آورد سود می‌برد.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      شما به عنوان ِ آدمی باهوش تصور بکنید در جامعه‌ای ارباب‌رعیتی هستید و یک روز می‌بینید نوکرهای ارباب
      پدرتان را در حیاط خانه‌‌ی خودتان فلک بسته‌اند. برای شما دو امکان وجود دارد:
      -واگذار کردن ِ ارباب به خدا
      - برقراری روندی قانونی برای تنبیه او و تلاش برای اینکه فرزندان ِ خودتان همچین صحنه‌ای را هرگز نبینند
      کدام را برمی‌گزینید؟
      برای چه پیشفرض می‌گیرید که این داوری یا مجازات «غیرانسانی» بوده؟ برای چه باید فرزندم را از دیدن صحنه‌ای که همواره بخشی از زندگی اجتماعی در جوامع متمدن بوده «مراقبت» بکنم؟ آیا می‌خواهم فرزندی داشته باشم بزدل، ضعیف و بنده‌ی عواطف، یا مردی عادل و دلیر که می‌تواند آنچه لازم است را زمانی که لازم است انجام بدهد؟ تماشای خشونت تنها زمانی اثری «بد» بر کودکان می‌گذارد که جامعه‌ی میزبان آن‌ها خشونت را بالذات بد معرفی می‌کند. من چنین اعتقادی ندارم، خشونت جزئی جدایی ناپذیر از تجربه‌ی انسان بودن است و روشی بسیار مؤثر برای پی‌ریزی نظمی پایدار. چشم در برابر چشم همه را به شدت مراقب چشم‌های دیگران می‌کند و قدرتمندترین محرک شناخته شده تا به امروز است برای کور نکردن دیگری! من ترجیح می‌دهم پسرم بداند عاقبت خطا در انتظار همه، از جمله پدر اوست تا آنکه گمان بکند همه در زندگی به صرف مشارکت جایزه می‌گیرند و بزرگترین مجازاتی که ممکن است در زندگی انتظارش را بکشد محرومیت از پلی‌استیشن است.

      بدیهی‌ست که قربانی یک داوری سخت آنرا ناعادلانه تلقی می‌کند، عدالت سوال کردن از مجرم درباره‌ی مجازات او یا پرسیدن نظر پسرش در اینباره نیست، برسی به دور از عواطف میزان اثربخشی و کارکرد آنست.

      اگر به راستی موضوع کارآمدی مطرح است باید ابتدا منظورتان از آن را روشن بکنید، اگر مقصودتان هماهنگی با ایده‌آلها و آرمان‌های چپی‌ست(آزادی، برابری، برادری، صلح و صفا و دوستی...)، خیر، حرفهای من برای رسیدن به این اهداف کارآمد نیست. اگر منظورتان پی‌ریزی جهانی‌ست مبتنی بر نظم، فضایل بزرگ، غنای سنتی، حقیقت، پایبندی اعضا به جمع، حرکت جمع در جهت تعالی الهی، احساس مفید بودن در زندگی شخصی فرد، احساس پیروزی در زندگی جنسی، بازتولید دموگرافیک، آفرینش هنری و … آنوقت کارآمدی اندیشه‌های من در تاریخ به اثبات رسیده است. شما باید انتخاب بکنید که آیا دوست دارید تا ابد کُس‌بازی بکنید و از ابلهان سواری بگیرید، در حالی که جامعه روبه سقوط و زوال می‌رود، یا آنکه می‌خواهید گوش آنها را بگیرید و این داروی تلخ اما نجات‌بخش را به حلقشان بریزید؟!
      ویرایش از سوی Ouroboros : 02-25-2015 در ساعت 10:36 AM
      زنده باد زندگی!

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (11-18-2016),sonixax (02-25-2015)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگوهایی پیرامون خردگرایی
      از سوی Dariush در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 68
      واپسین پیک: 03-10-2017, 01:54 AM
    2. پاسخ: 200
      واپسین پیک: 12-07-2015, 12:19 AM
    3. گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
      از سوی Mehrbod در تالار ادبسار
      پاسخ: 129
      واپسین پیک: 11-30-2013, 12:15 PM
    4. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    5. پاسخ: 44
      واپسین پیک: 03-20-2013, 11:51 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •