کاپیتالیسم واقعی چیست ؟ تلاش و آویزان شدن به هر وسیله ای برای حفظ سرمایه!
در نتیجه مثل تیغ دو لبه میماند اگر کنترلش نکنی میتواند کشنده باشد! برای همین در کنار کاپیتالیسم یک چیز دیگری پدید آمده به نام لیبرالیسم که پایه های دنیای آزاد فعلی رو تشکیل میده و این طوری کاپیتالیسم رو (که در حقیقت تنها و تنها یک ابزاره) کنترل میکنه.
پس نمیشه گفت یک ابزار به خودی خود بد هست یا خوب هست! شما با زبان برنامه نویسی C میتونید یک سیستم عامل خفن پفن بنویسید اسمش رو بذارید لینوکس و به بشریت خدمت کنید! میتونید یک ویروس خیلی خطرناک بنویسید و کلی خراب کاری کنید!!!
همین دوستان کمونیستِ ما اصلن متوجه نیستند که صدقه سری لیبرالیسم هست که میتونند حرفشون رو آزادانه در جوامع آزادِ غربی و سرمایه داری بزنند! در صورتی که کاپیتالیست اصلن نمیتواند در کمونیسم نفس بکشد! چه برسد به ابراز عقیده!!! استدلال های چُسکی شون هم بر میگرده به اینکه آقا دزده حق نداره از خودش دفاع کنه!!!! ما هم میگیم دیکتاتورها و کسانی که حرف از دیکتاتوری میزنند حق ندارند از خودشون دفاع کنند! خوب پس بریزیم مثل وحوش همدیگه رو بکشیم! (اتفاقی که در تمام بلاد کمونیستی افتاده ، میوفته و خواهد افتاد) .
آفرین، اگر تمرکز سرمایه بد است! دیگر بیل گیتس و پاریس هیلتون و شوروی ندارد! اگر خوب است! باز هم فرقی نمیکند دست دولت باشد یا دست فرد! تازه دست فرد باشد بهتر است چرا که میزان جنایتش کمتر میشود. شما تا حالا جایی خوندید که بیل گیتس جنایت کرده باشه ؟! ولی تا دلتون بخواد از جنایات شوروی سند و مدرک و ... هست و از سیبیل استالین خون میچکد.
چرا سوسیالیستها سرکوب یا سانسور نمیشوند در همین دنیاهای کاپیتالیستی ؟! مثلن آمریکا،ژاپن،آلمان و ... زورشان نمیرسد سوسیالیستها را خفه و یا محو کنند ؟! آیا این جوجه سوسیالیستها زورشان از شوروی بیشتر است ؟! اگر هست چرا در سایر جاهای دنیا مثل ایران که سیستم یک صدم زور آمریکا را هم ندارد توانایی خفه کردنشون وجود داره و همه شون فراری شدند و صداشون به گوش داخل نمیرسه ؟! دلیلش همونیه که بالاتر گفتم.
اینکه کنسرسیومهای نفتی نمیذارند منابع سوختی عوض بشه یک شایعه و توهم توطئه هستش. درست کردن یک خودروی کاملن الکترونیکی خیلی گرون تمام میشد!!!! ماشینهای الکترونیکی توانِ ماشینهای درون سوز رو ندارند و از همه مهم تر هزینه نگهداریشون خیلی زیاده! با همه اینها ایستگاه های شارژ برای این خودرو ها در بیشتر کشورهای اروپایی مجانی هستش! یا خیلی ارزون! مثلن پارک کردن در گوشه خیابانی که پارکومتر داره در آلمان میتونه تا ساعتی 2 یورو و بیشتر باشه! ولی اگر همونجا یک ایستگاه شارژ باشه شما میتونید همون یک ساعت رو پارک کنید، 2 یورو رو بدید و از خدمات شارژ مجانی بهره مند بشید!
خودروی هیدروژنی هم فعلن! افسانه هستش تا واقعیت. یک سری خودروهایی هستند که باتری های هیدروژنی دارند و نه موتور هیدروژنی! یعنی موتور الکترونیکی خودرو میتونه برق مورد نیاز خودش رو از یک منبع هیدروژنی تامین کنه که این مدل خودرو ها خیلی گرون هستند و هر کسی توانایی خریدشون رو نداره! دلیل گرونی، گرون بودن تجهیزاته.
ولی با همه ی اینها شما میبینید که روز به روز به تعداد ماشینها Hybrid داره افزوده میشه، رفته رفته خودروهای شهری جای خودشون رو دارند میدند به Smart و IQ و ... به خصوص انواع الکترونیکیش. کشتیهای اقیانوس پیما با سوخت فسیلی دارند از رده خارج میشند، حتا شرکتهای هواپیمایی روی هواپیماهای مسافر بری خورشیدی تحقیق میکنند، در کشورهای پیشرفته حتا کارخانه های ذوب آهن با سوخت فسیلی کار نمیکنند و با القای الکترونیکی فلزات رو ذوب میکنند، بیشتر سیستم حمل و نقل و راه آهن الکترونیکی شده یا داره میشه، در اروپا در کمتر خانه ای گاز پیدا میکنید و همه چیز برقیه! و خلاصه اینکه این اعمال نفوذ شرکتهای نفتی فقط یک سری شایعه هستش! مثلن اگر از فردا VW تصمیم بگیره خودروی بنزینی یا دیزلی تولید نکنه کدوم کنسرسیوم نفتی میخواد جلوش رو بگیره ؟! به خصوص که امروزه میشه تمام مصنوعاتی که از نفت به دست میاد مثل لاستیک و پلاستیک و ... رو از روشهای دیگه و بدون وابستگی به نفت هم تولید کرد(به طور مثال و تنها برای نمونه : BIOplastics Home
). حتا در اروپا دست کم 20-30% دیزل مصرفی خودروها بیو دیزل هست! که نه از دل زمین و چاه های نفت بلکه از مزارع به دست میاد! شرکتهای نفتی هم این مساله رو خیلی خوب میدونند و الان دارند روی منابع دیگه سرمایه گذاری میکنند! مثلن BP در تمام دیزلهایی که به مصرف کننده عرضه میکنه 7% بیو دیزل قاطی کرده.
یورش بردن به دین آن هم در ابعاد دولتی تنها و تنها نتیجه عکس میدهد! خود شوروی نمونه ی خوبیست که امروزه بسیاری از مردمان ساکن در سرزمینهای جدا شده متدین هستند. پیشتر برای جناب مهدی در این باره نوشته ام.
مگر کومونیسم راه نمیندازد ؟! بعد واقعه ی 28 مرداد نه برای سود آوری بلکه برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم بوده و تازه اصلن نمیشه اسم کودتا رو روش گذاشت به خاطر اینکه تمام اتفاقاتی که افتاده بود در چارچوب قوانین کشور صورت گرفته بوده.
نمیشه که یکی نصب مصدق توسط شاه رو در چارچوب قانون مشروطه قانونی بدونه ولی عزلش رو نه! چنین حقی خیلی روشن در قوانین مشروطه به شاه داده شده بوده. تنها کمونیستها و اسلامگرایان اسم واقعه 28 مرداد رو کودتا میذارند! و مدام این مساله رو تبلیغ میکنند.
بحث به حق بودن یا نبودن مصدق یک چیز دیگه هستش و میشه جداگانه در موردش صحبت کرد! ولی چون کاری که شاه کرده در چارچوب قوانین کشور بوده اسمش کودتا نمیشه. البته در دراز مدت هم به نفع ایران شد و کشور به دستِ توده ای ها نیوفتاد! چون در آن صورت وضع خیلی خیلی بدتر میشد و قطعن یک هولدومور دیگر ولی این بار در ایران به راه میوفتاد.
تبلیغات باید همواره مجاز باشد، نام این کار Marketing است. آن چیزی که مجاز نیست کلاهبرداریست. به طور مثال کمونیستها با همین تبلیغات به قول شما مردم خر کن مردم را بر علیه سیستم و به امید آینده ی بهتر میشورانند و دست آخر کره شمالی به راه میندازند و علت جنایت پیشه بودن و گند و کثافت کاریشون رو انگشت آمریکا معرفی میکنند!!!!
در دنیای آزادِ امروز هم شما حق ندارید در تبلیغات خود دروغ بگویید! مثلن نمیتوانید بگویید این نوشابه شکر ندارد ولی با شکر اشباعش کنید. اسم این کار میشود کلاه برداری و میزنند کاس و کوزتون رو میشکنند! حتا اپل نتونست این طوری زیر آبی بره و زدند پدر صاحبش را در آوردند (سر قضیه ی سازگاری محصولات اپل با محیط زیست).
این حقوق از کجا تامین میشود !؟ از مالیاتی که سرمایه داران و شرکتهای بزرگ و تمام تشکیلاتشان (کارگرانشان) و اقتصادهای کوچک و بزرگ و ... به دولت میپردازند. در عین حال خود دولت هم منابع درآمد برای خودش دارد که همیشه ملی هستند! چون دولت چیزی سوا از کشور و ملت و اموال عمومی نیست.
نتیجتن امکان عدم رشد برای همین فقرا و قشر کم درآمد در همین اروپای سوسیال دموکرات است که فراهم میشود! میدانید چرا ؟! چون یک کارگر باید حدود نیمی از درآمدش را مالیات و بیمه و ... بدهد! (پیشتر با جدول و منبع و سند و ... نشان داده ایم) و اگر مجبور به پرداخت هزینه های دیگران باشد! مثلن خانواده دار باشد درست است که مالیاتش کمتر میشود و قدرت پس انداز کردنش هم به همان اندازه کم میشود و به این صورت تا آخر عمرش نمیتواند پول زیادی پس انداز کند! در نتیجه هرگز ثروتمند نمیشود! و در مقابل همیشه یک زندگی بخور و نمیر خواهد داشت.
بعد انسانی این داستان که مدام کمونیستها و مزدکها و خیارها و هویجها رویش مانور میدهند این است که کسی گشنه و مریض و بیخانمان نمیماند! ولی بعد غیر انسانی داستان که همیشه از طرف همینها سانسور میشود این است که فرد هر چه قدر هم که سگ دو بزند شانس پیشرفتِ بسیار اندکی دارد و در سیستمهای تمام کمونیستی که اصلن چنین شانسی ندارد!!!
مادامی که بعد دوم هست! بعد اول خواه نا خواه کم اهمیت میشود!!! میدانید چرا ؟! چون جمعیت فقرا و آنهایی که ممکن است از گشنگی بمیرند به مراتب از آنهایی که شبانه روز سگ دو میزنند تا به جایی یا چیزی برسند خیلی خیلی کم تر است! برای همین آن جمعیتی که سگ دو میزند ولی به جایی نمیرسد (انگار که روی تردمیل است) شروع میکند به زیر آبی رفتن و پیچاندن مالیات و ... تا بتواند اندکی ثروت و آسایش برای خودش دست و پا کنه! و لب کلام اینکه از اینکه کار کند، مالیات و کوفت و ... بدهد و پولهایی که میدهد به جای اینکه خرج آبادانی محل زندگیش شود خرج پول تو جیبی کسی شود که نمیخواهد کار کند (نه آنی که نمیتواند) احساس خوبی نخواهد داشت! برای همین است که دولت در آلمان به شدت از طرف آنهایی که کار میکنند تحت فشار است و مدام دارد چوب در ماتحت بیکاران میکند تا بروند کار کنند. البته ناگفته نماند اکثریت مطلق افراد فقیر که از نظر جسمانی سالم هستند یا کودن هستند یا کون گشاد!!! افراد سخت کوش حتا اگر در شروع کار فقیر هم باشند سر انجام فقر را شکست خواهند داد!
به قول بیل گیتس : تقصیر شما نیست اگر فقیر به دنیا بیاید! ولی تقصیر شماست اگر فقیر از دنیا برید!!!
پس میبینیم این سیستم هم نهایتن منجر به نارضایتی عمومی میشود و راه حل دایمی و درست این نیست. به نظر من دولت تنها و تنها باید کمک حال آنهایی باشد که به دلیل بیماری، عقب ماندگی ذهنی، پیری و ... توانایی کار کردن ندارند! و مقدمات کارکردن را برای آنهایی که میخواهند کار کنند فراهم کند. حالا یا با آموزش، یا با تامین بخشی از سرمایه اولیه به صورت وام و ... اینکه شیوه که تو بیکاری من بهت پول میدم برو برای خودت بچر! کار درستی نیست و در دراز مدت تنها و تنها باعث فراری شدن سرمایه و استعدادها از کشور میشود و ضرری جبران ناپذیر به کل سیستم خواهد زد.