کشتن با کشتن فرق میکند!
شما یک تیر وسط پیشانی شخصی شلیک کنید آن را کشته اید! بنشینید بند بند اعضای بدنش را هم ببرید سر انجام آن را میکشید!
البته بحث در اینجا بر سر شکنجه کردن نیست! بر سر شیوه ی کشتن است. (سر بریدن).
این عمل زشت را دست کم هر کسی که در ایران زندگی کرده یا میکند بارها و بارها دیده! دیده که چه طور حیوان پس از سر زده شدن دست و پا میزند و جان میدهد! خود سر هم که گویا مدتی پس از جدا شدن زنده است! (حیوان زجر کش میشود!) تا اینجایش به درک! چون کار از کار برای حیوان دیگر گذشته! تمام این وقایع در جلوی چشم کودکان اتفاق میوفتد! و روانشناس و روانپزشکی نیست که بگوید دیدن این صحنه ها در روان کودک تاثیری نمیگذارد! آنهایی که کوچک تر هستند که اغلب میزنند زیر گریه و وحشت میکنند!
پدر جان از آنجایی که سیستم شما هنوز کارتی نشده! و هنوز سکه ایست و دوزاری مبارک یک وقتهایی دیر میوفتد، ما درک میکنیم که چنین استدلالهایی را به بیرون از ذهنتان پرتاب کنید! کسی فعل کشتن حیوان برای دلایلی که آورده اید را بد نمیداند! چگونگی انجام آن است که مرز میان توحش و تمدن را مشخص میکند. درغرب هیچ گاه کودکان را به تماشای کشتارگاه نمیبرند!!! در شرق اما میبرند!!!! سر بریدن وسط خیابان و بیابان و حج و ... که بماند! فرقش اینجاست.
چه جالب! این همان استدلالیست که میگوید اگر فرزندی خلاف کرد و در دسترس نبود بزنیم پدرش را بکشیم :)))) تازه در اینجا کمونیسم فرزند سرمایه داری عزیز نیست! و اصولن ربطی به هم ندارند. تنها یک ادعای پوچ و بی اساس وجود داره.
بر عکس همین استدلال رو هم میشه کرد! مردم در جوامع کمونیستی شورش میکنند و از دل کمونیسم کاپیتالیسم پدید می آید!!!! (تازه اتفاق هم افتاده). اگر کمونیسم را خاکستر کاپیتالیسم فرض کنیم! کاپیتالیسم عزیز به مانند ققنوس از خاکستر خود دوباره بر میخیزد
ولی اگر من به یکی نیش زدم و او رفت زد توی سر یکی دیگه، میگیرند او را مجازات میکنند نه من را! فهمش خیلی سخت نیست!!! در هیچ دادگاهی هم اینچنین کشکی و دوزاری استدلال نمیکنند! مگر بیدادگاه های کمونیسم!
زرشک! این همه میگوییم تئوری توطئه به هم نبافید! باز بعد از یکی دو پست جناب مزدک ریست میشود نقطه سر خط!
ببینیم نکند شما از این دست سیستم ها هستید :