خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
بهره هوشی ١١۰ هم باهوش است ولی بورسیه تنها به اندک کسانی بسیار باهوش تر داده
میشود، ما در این جا در باره ی فرزندان باهوش رده ی کارگر و .. سخن گفتیم و نه از نابغه ها!!
نکوهش مهادین این است که فررند کمتر باهوش یک پولدار میتواند به بهترین
دانشگاه برود ، که یک ناسزامندی است! پس اینجا هم سفسته تان نگرفت!
•
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
kourosh_iran(11-21-2014)
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
مشکل اینست که در عمل این امر و قضاوت، خطاپذیری و قابلیت سوء استفادهء زیادی دارد!
بنده خودم در زندگی شخصی ام تجربه ها و دریافتهایی در این ارتباط داشته ام که دریافتم برای برقراری عدالت و انسانیت و اینکه مرتکب اشتباهات فاجعه بار که برای خودمان هم میتواند عواقب فاجعه بار داشته باشد نشویم، باید سعی کرد یک اصولی را رعایت کرد و یکی آن است که تا کسی حمله نکرده است نباید به او حمله کرد و به او آسیب جدی زد.
برای هرکس هم شواهد در این باب میتواند یک جور باشد و یک قضاوت متفاوت داشته باشد. و اینطور در جهان هرج و مرج میشود و هرکی هرکی! هرکس یک روز با این بهانه یا تصور خودش که میتواند اغراق یا غلط باشد به دیگران حمله کرده و آنها را نیست و نابود میکند. در این میان شارلاتان ها هم که ماهی خودشان را از آب گل آلود میگیرند و مثلا امثال آمریکا هرجا میخواهند حمله میکنند، کودتا میکنند، با همین بهانه ها! حتی بگویم بنظر من اتهامها و فشارها و تحریم هایی هم که به ایران در جریان هسته ای وارد شده است تاحد زیادی از همین دست و نامنصفانه بوده است.
بله شما اگر بخواهید به آن اصولی که بنده گفتم معتقد و پایبند باشید شجاعت میخواهد و ریسک و هزینه دارد، ولی بارها گفته ام که راست بودن و انسان بودن و پایبندی به عقیده و آرمانهای اخلاقی هزینه دارد، شجاعت و ریسک میطلبد!
بقول مارتین لوتر کینگ: کسی که حاضر نباشد برای چیزی بمیرد لیاقت زندگی را ندارد!
ما هم اگر بخواهیم عدالت و انصاف و انسانیت و هومن دوستی و محبت را رعایت کنیم باید حاضر باشیم ریسک بکنیم حتی تا حدی ریسک مرگ و نابود شدن خودمان؛ چراکه اگر اینگونه نباشد اشتباهات فاحش و ظلم های بزرگ اجتناب ناپذیر خواهند بود.
آیا موجودیت ما، موجودیت تمدن پیشرفته، موجودیت چیزهایی که بدانها علاقه و اعتقاد داریم، ارزشمندتر از هرچیزی است، حتی آنگاه که اصول عدالت و انسانیت را که بدانها نیز بعنوان اصولی اساسی معتقد هستیم نقض کنیم؟ به گمانم این عین سفسطهء «هدف وسیله را توجیه میکند» است.
طبیعت و خطر کژدم و اهمیت زندگی و آسودگی و آزادیش فکر نمیکنم قابل قیاس با انسان باشد."اقتل الموذی، قبل ان یوذی" اگر شما یک کژدم را ببینید، باید او را بکشید
چو ن میدانید که وگرنه او شمارا نیش خواهد زد!
بعدهم بهرحال همان کژدم هم که باشد بله اگر در مکان زندگی شما داخل شده بود و به هیچ روی نمیتوانستید بدون خطر جدی برای خودتان آن را کاری بکنید، میتوانید بکشید. ولی من شخصا اگر بودم کژدم را میگرفتم و در جایی در بیرون رها میکردم. حتی کژدم هم برای عمد و آزار و نیش زدن من نیامده است و بطور معمول راهکار دارد و آنچنان خطری نیست اگر از روشهای دیگر اقدام شود. نباید در کشتن عجله کرد. اگر هم که شما بخواهید امنیت 100% همیشگی و بدون کوچکترین ریسکی ایجاد شود که پس لابد باید تمام کژدم های دنیا را بکشید، هرجا دیدید، حتی وقتی در جایی دور از خانهء شما زندگی خودشان را میکردند، چون ممکن است روزی همانها یا بچه های آنها به خانهء شما بیایند یا شما جایی بروید و آنها شما را نیش بزنند! ضمنا این کژدم ها را کشتید فکر نکنید لزوما آن امنیتی که فکر میکردید برقرار میشود و فردا میبینید سر همین نبود کژدم ها تعادل طبیعت و شکار و شکارچی بهم میخورد و یک بلای بدتری پدید می آید!
خب دزد آنهم با چاقو آمده است، این بنظرم خیلی فرق میکند مثلا با آنی که غرب میگوید باید به هر شکل ممکن برای تضمین 100% اینکه مثلا ایران/ج.ا. به بمب اتمی دست پیدا نمیکنید جلوی آن را بگیریم!قصاص قبل از جنایت را تنها را زمانی نمیتوان کرد که شما ١۰۰% ندانید که
کسی آهنگ نابودی شما را کرده ولی اگر بدانید میشود پدافند از خود !
برای نمونه اگر دزدی به خانه تان بیاید و چاقو هم دستش باشد و شما
او را بکشید ، بیگناه شمرده میشوید ، گرچه او هنوز شمارا نکشته بوده!
تازه دزد را هم اگر میتوانی نباید بکشی و مثلا تا وقتی عملا چاقو را بالا نیاورده و به شما حمله نکرده شما مجبور نیستی او رو بکشی. شاید بترسد و فرار کند یا نخواهد قتل کند، ولی شما با تهدید/اقدام به قتل او ممکن است حتی موجب ترس/خشم بیشتر او شوی و خودت (هم) کشته شوی.
بنظر بنده بطور کلی باید از خشم و ترس کنترل نشده و جوابی بیشتر از آنچه که طرف مقابل مرتکب شده است سعی در اجتناب داشت. حال یک وقتی است طرف واقعا فکر میکند که الانه دزده او را میخواهد و میزند میکشد، یک تصور اشتباه میکند، یا از روی ترس میزند طرف را میکشد، میتوان برایش تخفیف قائل شد، ولی اگر این شرایط نباشد درست نیست که شما دزدی را به صرف اینکه چاقو دستش است بکشی! وقتی اینقدر ریسک احساس نمیکنی و هنوز قصد و حمله طرف برای چاقو زدن به شما ثابت نشده و در آن تردید منطقی قابل توجهی وجود دارد، شما نباید به قصد کشت حمله کنی. حتی در صورت حمله هم اگر توانستی بدون اینکه طرف را بکشی فقط زخمی کنی و از کار بیاندازی اینطور بهتر است!
شما خودتان باید بدانید، بهتر از من، که خشونت و صدمهء جدی و کشتن آخرین راه حل است و تنها درصورت مجبور بودن و برای دفاع از خود مشروع است. خشونت خیلی جنبه ها و خطرات دارد و حتی برای خودتان هم میتواند عواقب به مراتب بدتری پدید بیاورد. مثلا زدی همان دزد را کشتی، در عین اینکه میتوانستی فقط صدمهء سطحی یا غیرمرگ آور به او بزنی و جلویش را بگیری، خب فردا شاید دار و دسته ای دوستی آشنایی فامیلی پسری خانواده ای چیزی داشت و آمدند انتقامش را ازت بگیرند!
سعی کنید به این راحتی کسی را نکشید و مرتکب تجاوز و صدمهء جدی به کسی نشوید. این تجربه و دریافت شخصی خودم بنده بوده است در زندگی هم نسبت به انسان و هم نسبت به حیوان.
یک بار یک جایی کار میکردم که یک سگ قوی و شجاعی داشت که این سگ از ابتدا حال علتش مهم نیست ولی بهرحال با من خوب نبود و میخواست مرا بدرد (خوشبختانه به زنجیر یا دور از من بود که نتوانست این کار را بکند). من خیلی خشمگین شده بودم و حس تنفر متقابلی نسبت به آن سگ پیدا کردم و میخواستم بکشمش! در فکر بودم چاقویی شمشیری حتی شده سلاح گرمی چیزی فراهم کنم و دخلش را بیاورم. البته این کار مسلما برای خودم هم میتوانست خطرات و عواقب جدی داشته باشد، ولی فکر کردم باید از خودم دفاع کنم و چاره دیگری نیست. یک مدتی تعلل و عدم دسترسی به سلاح و شرایط مساعد موجب شد تا وقت داشته باشم و کمی با خود فکر کردم حالا چرا بعنوان گزینهء اول خشونت متقابل و کشتن و آیا این از غرور و خودخواهی من نیست؟ کمی فکر کردم گفتم خب من سعی میکنم از راه محبت و اغوا هم که شده وارد شوم و هم از خشونت جدی و کشتن اجتناب کنم که ظلم بزرگی مرتکب نشده باشم در حق آن حیوان و هم برای خودم خطر نداشته باشد. از این رو نقشهء ساده ای ریختم و یک روز با خودم مقدار گوشت (درواقع تعدادی کتلت برای نهار خودم بود) برداشتم بردم سر کار و رفتم طرف آن سگ که به زنجیر بسته بودند، آن سگ همچنان میخواست مرا بدرد و بسیار برانگیخته بود، ولی من با چندتا کتلت دادن به سگ کم کم آرامش کردم و نزدیک تر رفتم و او هم آرام شد و حتی مرا بو کرد و بعنوان دوست شناخت و من هم ناز و نوازشش کردم! از آن وقت آن سگ ارادتمند من شده بود و مرا میدید به طرف من میدوید (بطوریکه گاهی من خودم میترسیدم که نکند فراموش کرده و میخواهد مرا بدرد) و مرا بغل میکرد و لیس میزد و برایم همه ادا و اطوار درمیاورد و پاچه خاری میکرد بطوریه شاید برای صاحب اصلی خودش هم نمیکرد و کسی از آن سگ قوی و جسور تاکنون چنان چیزهایی مشاهده نکرده بود!
حال فکر کنید این راه با خشونت و کشتن تفاوتش چیست! بله فرض کنید قبل از اینکه من بتوانم نقشهء دوستانهء خودم را اجرا کنم حتی این امکان وجود داشت که سگ از زنجیر بگریزد (چندان هم زنجیر و گرهء درست و حسابی نبود) و مرا تکه پار کند، اما من بهرحال مسیر محبت را ولو با وجود این ریسک انتخاب کردم و باید این ریسک و هزینهء احتمالی را میپذیرفتم. برای انسان بودن و محبت و عدالت و انصاف نمیشود هیچوقت هیچ ریسک و هزینه ای نباشد!
من میگویم حتی اگر ریسک دست یابی ج.ا. به بمب اتمی وجود داشته باشد، که البته وجود دارد، باید این ریسک را پذیرفت، چراکه جهان نمیتواند اینقدر متناقض باشد که عده ای که خودشان هم کم جنایت و ظلم نکرده اند داشته باشند و استفاده هم کرده باشند و زورگویی هم بکنند و بعد بگویند نه بقیه نباید داشته باشند یا ما بترسیم از اینکه جهان به تروریسم اتمی و/یا جنگ جهانی سوم کشیده شود! بهرحال ما همه در این جهان و خلق تمام شرایط و سلاحهای مخوفش سهیم هستیم و باید تبعات آن را هم بپذیریم. اگر میخواهیم براستی جلوی خطر را تاجایی که میتوانیم بگیریم پس تمام کشورها و حکومتها باید برای این مسئله فکری بکنند، نه اینکه عده ای داشته باشند و بقیه را از دستیابی بدان منع کنند/کنیم! بهرحال این تبعیض ها و ظلم ها و قصاص های پیش از جنایت در جهان سرانجام و در کل خودشان لزوما خطر و هزینهء کمتری برای بشریت نخواهند داشت و به شکلهای متعدد و پیچیده ای بهرحال دیر یا زود اثرات نامطلوب خودشان را خواهند گذاشت و چه بسا خطر و هزینهء تبعات آنها حتی بیشتر باشد. حال برای شمایی که مثلا در ایران نیستی شاید لمس این قضیه چندان مقدور نباشد یا بهرحال اهمیت ندهی، اما رنج و محرومیت و ضعف یک ملت تازه آغاز آن است! من میگویم اگر جهان اینچنین است خودشان و همه مان ساخته ایم و اگر بخواهیم بهترش کنیم راهش تبعیض و قصاص قبل از جنایت نیست، بلکه برای تعالی راهی جز راستی و عدالت و انصاف و انسانیت حقیقی هرگز وجود نداشته و ندارد. و این راه تضمین 100% و بدون ریسک و هزینه نیست ولی باید پذیرفت و گفته مارتین لوتر در این موارد هم صدق میکند.
ویرایش از سوی kourosh_iran : 11-21-2014 در ساعت 12:14 PM
sonixax (11-22-2014)
ویرایش از سوی مزدك بامداد : 11-21-2014 در ساعت 01:42 PM
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
سفسته توسل به احساسات.
عزیزجان مگر در اون زمان هم دموکراسی برقرار بوده؟ مگر نخست وزیر طی فرایندی دموکراتیک منصوب میشده؟ شما مثل اینکه یک مقدار زیادی توهم در افکارتان رسوخ کرده بله؟ از کدوم گوهر دموکراسی و از کدام خواست ملت ایران حرف میزنید شما؟ اگر به قانون مشروطه برگردید میبینید که مصدق مطابق همون قانون یک فرد خلافکار و توطئه گر علیه نظام بوده و سزاش هم که مشخصه. ولی اگه دارید با قوانین امروزی سوئیس اون حادثه رو قضاوت میکنید دیگه من کاری براتون نمیتونم بکنم.
* نمردیم و شاه پرست هم شدیم (سفسته پهلوان پنبه و سفسته تهمت در گاهِ خالی شدن چنته و نادانی).
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
sonixax (11-22-2014)
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی
sonixax (11-22-2014)
هماکنون 6 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 6 مهمان)