درد = تکنولوژی, از دست رفتن آزادی و کنترل, بدل شدن آدمی به یاختههایِ سیستم فندین, ...
پس کسی اینجا به این "درد" میخورد که توانایی ستیز و ایستادگی
را داشته باشد, نه اینکه تنها هدفش در زندگی خندیدن و لذت بردن از دم باشد.
چیزی که در پاسخی پیشین جاماند, خاستگاه همهیِ کنشهای من از روز نخست اینجا یکی بوده:
08-16-2013
نوشته اصلی از سوی Mehrbod
پس میبینید همچنانکه قول داده بودم, در گذر این یک سال و چند ماه من همهیِ آنچه خوانده بودم را با
دقتی دوچندان بازخوانده, بیشمار نوشتارهایِ افزون و مرتبط دیگر را خوانده و کوشیدم پاسخ
به این پرسمان سترگ, که رویکرد درست دربرابر افسارگریختگی تکنولوژی کدام است را بیایبم.
اگر به تاریخ آغاز این جُستار پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ هم بنگرید میبینید به اندازهیِ خود این سخنگاه کهنه است و
من از نخستین بار که گذرا و اتفاقی نوشتهای در این باره خوانده بودم, که به سالها پیش بازمیگردد, پیوسته و بی امان دربارهیِ آن
اندیشیدهام, تنها یکباری زمانیکه همینجا فعّال بودم بود که توانستم خودفریبی پیشین ام را زنده کرده و پرسمان
فندآوری را بفراموشی بسپارم,
ولی سرانجام روز, از آنجاییکه براستی رانهیِ خودفریبی بسیار کمتری در من نسبت به دیگران هست,
این پرسمان راهش را در ذهن من گشوده و مرا وادار به این اندیشهها و واکاویهایِ بسیار ژرفتر و زمانبَرتر نمود.
--
پس همچنانکه آنجا گفته بودم, اینجا نیز میگویم, دربرابر تکنولوژیِ افسارگریخته یک راهکار
بیشتر در دست نیست و آنهم ستیز یکسره و نابودی یکسرهیِ همهیِ فندآوریهایِ
مدرن میباشد; این گزینه کار میکند, بویژه بخشی از اینرو که ویراندن بارها بار آسانتر از ساختن است
همچنین, من این گزینهیِ سهمگین را اکنون بیش از چند سال مستمر
میشود که با دقت و باریکبینی بررسیده و اندیشیدهام (بویژه سال گذشته که
اندیشهیِ مرا یکسره به خود گرفته بوده) و کوشیدهام راهکار دیگری بجای آن بیابم.
در این زمینه من کوچکترین ترس و ابایی نیز از فانتزی نداشتهام و هر
راهکاری, چه شگفت چه پیش پا افتاده, چه تخیلی, چه نه, ولی همگی خردپذیر را بررسیدهام.
باید بیافزایم آری, یک چندتایی راهکارهایی "جادویی" آنجا هستند که با شانس
یک در چند هزارمیلیون و کمتر شاید کار بکنند, ولی اینها خود بفراخور نیاز
به اندازهیِ بالایی از خودفریبی دارند که بخواهیم به آنها دلگرم باشیم (بماند
که قمار با سرنوشت بشریت نیز کار درستی نمینماید.)
--
اکنون آماج من اینجا به راهاندازی یک جنبش انقلابی نیست, چه که همچو چیزی بشوخی میماند
زمانیکه من نه هیچکدام شما را یکبار دیدهام و نیز نه انقلاب کردن چنانکه کازینسکی میگوید, مهمانی
شبانه است که بخواهیم با خنده و تخمه شکستن در محفلی دوستانه! به دنبال انجام آن باشیم.
هر آینه, نخست در راستای قول خود در مجاب نمودن شما, دوم در راستای اینکه چه من خودم
انقلاب بکنم یا نه, یافتههایِ من که سخت بدست آمدهاند — بیاندیشید چه اندازه از این زمان
شگرف را من میتوانستهام بجای خواندن نوشتههایِ دشوار آنهم به چند زبان, به سرگرمی و تفریح
و دوستان و دختر و پول. .. بپردازم — میتوانند یک نقطهیِ آغازی برای دیگران باشند و از اینرو, من آنها را اینجا برای شما نوشتهام.
میبینید که تراز پارسیگویی را هم بسیار پایین آوردهام که نوشتهها برای همه دریافتنی باشند.