kourosh_iran(11-12-2014),undead_knight (11-11-2014)
ویرایش از سوی Dariush : 11-12-2014 در ساعت 10:15 PM
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
Anarchy (11-13-2014),sonixax (11-13-2014),undead_knight (11-12-2014)
گویا که اینجا به روشنی کسی با تمام ِ توضیحاتی که مهربد داده هنوز نگرفته «سیستم تکنولوژیکال» چیست.
سیستم : مجموعهای از مولفههای همبند که در راستای هدفی از پیش تعیینشده و یا (مخصوصا در اینجا) از پیش تعییننشده
در کنار هم گرد آمدهاند.در واقع ممکن است که سیستم در اثر هدفی از پیش تعیینشده طراحی شده باشد و یا
اینکه سیستمی از اساس دارای طرحی نباشد و خود به خود در اثر رویدادهایی تصادفی شکل گرفته باشد (همچون فرگشت طبیعی) و
نتوان هدفی را برایش مورد شناسایی قرار داد. در اینجا سیستم تکنولوژیکال که مهربد از آن سخن میگوید، که من آن را از جهتی دیگر
به «تکنولوژیکال اولیگارشی» تعبیر میکنم، حاصل مجموعهای از خواستهها و رویدادهای تصادفیست که هر کدام از آنها قرار بوده در راستای هدفی
انسانی و این جهانی باشد، اما برآیند کلی آنها در نهایت به فرآیندی عظیم منجر شده که براستی نمیتوان غایتاش را پیش از وقوع ِ آن از پیش شناخت.
به بیانی دیگر، این سیستم همچون همهی دیگر سیستمها، پیش از هر چیز برای خودش یک هدف ِ اولیه دارد: بقای خویش. اینکه در راستای
رسیدن به این هدف، معلوم نیست که زمانی انسانها به عنوان منابعی موردِ استفاده قرار گیرند یا خیر (همانطور که انسان برای بقای خویش
از منابع انرژی در جهان بهره میبرد).
تکنولوژیکال سیستم، سیستمیست غیرقابل ِ ردگیری و پنهان در مجموعهای عظیم از تشکلها، فرآیندها، مولفهها و رویدادها که هر کدام از
آنها در جای خودش به خودی خودی دارای معنا میباشد اما برای دریافت ِ معنای کلی آن نیاز است که کسی تمام ِ آنها را در کنار هم و همبسته
ببیند. معنادار بودن ِ مولفهها، رویدادها و ... (که هر کدامشان یک زیرسیستم محسوب میشوند) دقیقا همان دلیلیست که باعث میشود
انسان نتواند آن فرآیند و معنای کلی مستتر را ردگیری کند. آدم به یاد ِ دیالوگ ِ مشهور کایزر در فیلم ِ «مظنونین ِ همیشگی» میافتد: بزرگترین
نیرنگ ِ شیطان این بود که این باور را رواج داد که وجود ندارد. وقتی آن بیرون شما از این چیزها سخن میگویید بلافاصله مهر توهمزده بر پیشانی
شما میچشبد، چرا که کسی به سادگی به وجود چنین سیستمی باور نمیکند و شما را همچون کسی که ادعای دیدن ِ جن یا روح میکند
به سخره خواهند گرفت.
در اینجا یک پرسش اساسی وجود دارد: آیا انسان در این سیستم یک جزء است یا آنکه خود به عنوان ِ عنصری بیرونی میتواند آن را مورد
راهبری قرار دهد؟ منظور این است که آیا انسانها و اقتصاد، سیاست و جامعهشان به عنوان ِ یکی از چرخدندههای میانی ِ سیستم عمل میکنند
یا آنکه خود فرمان این ماشین را در دست دارند؟ من تصور میکنم که میتوان این را سهمیهبندی کرد: انسان اکنون هم بخشی از سیستم است
و هم فرمان ِ هدایت آن را در دست دارد، اما با شتاب به سویی میرود که سهم ِ او در راهبری سیستم کمتر شده و بیشتر به سوی تبدیل شدن
به جزئی از سیستم پیش میرود. آشناترین مثال در اینجا سازوکار ِ سرمایه است در سیستم اقتصادی سرمایهداری: سرمایه انسانها را به بردگی
میکشاند، از آنها بیگاری میکشد، روان و فیزیک ِ آنها را به استخدام میگیرد، مردم را همیشه با در باغ ِ سبز سرگرم میکند بیآنکه هرگز
آنچه حقشان است را به تمامی به آنها بدهد و... ، با همهی اینها، انسانهای بیشماری تحت ِ آن زندگی میکنند بیآنکه بدانند چه خبر است.
آنها همه چیز را روندی طبیعی احساس میکنند و هرگز احساس ِ بردگی نمیکنند در حالیکه به روشنی انسانهای بیشماری تحت ِ آن
تعمدا گرسنه و بخور و نمیر نگاه داشته میشوند و آنها را به دیدن ِ خویش در جایگاهی که هستند عادت میدهند. آنها آزادی و حقوق
فردیای را هر روز در تبلیغاتِ رسمی میشوند که احتمالا هرگز به کارشان نخواهد آمد اما باز به داشتنِ آنها خرسند هستند!
نکتهی مهمتر اینکه کسی نمیتواند به روشنی دریابد که چه کسی دارد بازار سرمایه را میگرداند و کجا میتوان آنها را ردگیری کرد:
قانون؟ ، حکومت؟، سرمایهدارن؟، خردهکاسبان؟ در واقع در این سیستم پیش از هر چیز یک هدف ِ اساسی و بنیادی وجود دارد:
بقای سرمایه! تحت ِ این قانون انسانها به بردگی برده میشوند، ابزار ِ زندگی انگلی و ترقی عدهای مفتخور میشوند و روح و جسم ِ
تودهها فرسوده میشود. این بروشنی سیستمیست برساختهی انسانها علیه انسانها! انسانها جزئی از این ساز و کار هستند اما
خود نیز در لابلای چرخدندههایش له میشوند! پس اینکه تکنولوژیکال سیستم، سیستمیست برساختهی انسانی و نمیتواند علیه
آنان باشد، سخن بیجاییست چنانکه ما در اینجا مثال ِ نقضی چون سیستم اقتصادی سرمایهداری را داریم.
اکنون چه باید کرد؟ من غیر از آن روندی که گفتم میتوان به آن امید داشت (زمان) به راه ِ حل ِ دیگر نیز میاندیشم که پیراموناش خواهم
نوشت به زودی!
ویرایش از سوی Dariush : 11-12-2014 در ساعت 10:41 PM
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
شرمآور است، اما من اکنون به معنای تحتاللفظی آدم ِ انساندوستی نیستم.
راستاش کمابیش الان نگرم همانیست که نیچه میگوید! جهان و جامعهی انسانی
به معنای واقعی کلمه رو به فضاحت و سقوط است مهربد. انسانهای ضعیف و ناقص
مورد ِ چنان احترامی قرار میگیرند که مورد حسد ِ سالمها و آنها که میتوانند
در سلسلهمراتب ِ قدرت جایی برای خویش دست و پا کنند قرار میگیرد. انسان ِ
رقتانگیز عصر حاضر به دنبال ِ یک مظلوم، یک بیچاره و یا یک ضعیف میگردد
که با برپایی نمایشی از لطف و دلسوزی خویش، جلب ِ توجه کند. انسان در گذشته
در اثر یک شبیهسازی ابتدایی اما کارساز از روند انتخاب ِ طبیعی و فرگشت، افراد ِ
ناقص را از جامعه ترد میکرد، آنها را به سخره میگرفت و فرودست میشماردشان.
این باعث میشد که انسان ِ سالم همیشه آن تصویر ِ فلاکتبار را در ذهن ِ خویش
داشته باشد و در راستای جریان ِ حیات ِ خویش گام بردارد و مهمتر از همه اینکه
کسی به مفتخوری از راه ِ زدن ِ خویش به در دیوانگی، ضعف و مظلومیت رضا ندهد.
اکنون اما اوضاع چنان خفتبار است که آدم با خود میاندیشید براستی به کجا قرار است
برویم؟! باورپذیر نیست که مفلوکها و ناقصها امروز توجه و ارزش بالاتری نسبت به دیگران
کسب کردهاند! باید رید به آن انساندوستی ، به آن اخلاق و به آن اندیشهی همنوعدوستی
که به اینجا کشیده شده! سیستم اخلاقیای که من در گذشته بدان باور داشتم منوط بر این
بود که انسانهای ضعیفتر در جوامع باید مورد حمایت واقع شوند تا کمترین میزان از درد و رنج
بر آنها بگذرد؛ کنون اما باور دارم که باید کمترین حمایت از آنها بشود (چنان که تنها زنده بمانند)
از جوامع قرنطینه شوند و در بهترین حالت مورد بردگی قرار گیرند. به بیانی دیگر همان که نیچه
میگوید: خفهخون بگیرند، سرشان همیشه به زمین باشد و در نهایت بمیرند و نیست و نابود
بشوند! این البته چیزی نیست که من قلبا به آن راضی باشم، اما وضع حاضر جهان به اینجا
رسیده که به کاری جز این نمیتوان اندیشید. کمی به مفتخورهایی که خود را به دریوزگی و
درماندگی زدهاند بیاندازید و ببینید چه آمار بالایی دارند. اکثر اینها آدمهایی هستند که
میتوانند برای جامعه و اطرفیان و مهمتر از همه برای خودشان آدمهای مفید و تاثیرگزاری
باشند اما دریافتهاند که از این راه میتوان به یک زندگی بیزحمت جلبکی حداقلی ادامه داد و
در جامعه نیز مورد ِ لطف و عنایت ِ دیگران بود.
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
داریوش جان راستش رو بخوای من با گفته های شما موافق نیستم!
اولن که خود سرمایه توانایی کنترل چیزی را ندارد (چون شعور ندارد) اینکه انسانهای دیگر از آن چگونه استفاده میکنند توضیح دیگریست. یکی همه آن را میدهد دست دولت و استالین خلق میکند و میلیون میلیون آدم میکشد! یکی میشود هیتلر! یکی هم میشود پروفسور سمیعی یا بیل گیتس یا مرحوم جابز یا ... پز منطقن وقتی دست کم یک کاربرد مفید برای هر چیزی وجود داشته باشد آن چیز شر، بد و منفی مطلق نیست. کما اینکه در این مورد به خصوص سودهایش بسیار بیشتر از زیانهایش است.
در مورد تکنولوژی هم همین طور است، اینکه ما بگوییم در آینده انسانها تبدیل به اجزای سیستم میشوند! و برده اش میشوند و ... به نظر من بیشتر شبیه دید بسیار منفی برخی فیلمنامه نویسان و نویسندگانِ خوشنام و بدنام سینما و ... هستش تا واقعیت!
من بر میگردم به 24 سال پیش! شاید سن شما قد ندهد، شاید بدهد. ولی اگر خاطر مبارک باشد در آن زمان همه از خوفناکی و بی وجدانی و کثافت کاری و ... در سال 2000 سخن میگفتند! طوری که از سال 2000 یک لولو خرخره ی بسیار بزرگ و وحشتناک درست شده بود! این تاثیر به قدری بود که تا خواننده های مختلف از جمله ایرانی ها هم براش آهنگ خونده بودند :)) ( نمونه : سال 2000 لیلا فروهر و سال 2000 داریوش و حتا شهره) منتها بدبختانه، همون طوری هم که در سه لینکی که گذاشتم میتونید ببینید تم ایرانی سال 2000 بسیار احمقانه و ابلهانه بوده و بیشتر به آبروریزی میماند تا آثار هنری و ... کافیست سال 2000 را سرچ کنید تا ببینید چه قدر در این مورد آهنگ و کتاب و مقاله و ... هستش! در مورد غربیها که اوضاع از این هم بدتر بوده و پارانویای سال دو هزار در نوع خودش مثال زدنی بود! خوب 14 سال از اون تاریخ گذشته و هیچ کدام از دری وری هایی که میگفتند به حقیقت که نپیوسته هیچ! اوضاع خیلی هم بهتر شده!
2 تا 4 سال پیش هم همین داستانها تخیلی و عامیانه با تم روشنفکرانه در مورد سال 2012 وجود داشت . اکنون که اشاره به تاریخهای نزدیک فایده ای ندارد انگشت اشاره به تاریخی نا معلوم و مجهول نشانه رفته! در صورتی که در همان زمان هم اوضاع بهتر خواهد شد که بدتر نخواهد شد!
به بیماری هم که مهربد اکنون دچارش شده تکنولوژی هراسی یا فن هراسی میگند (Technophobia - WiKi).
مساله توهم و ... نیست! مهربد مشخصن آدم متوهمی نیست هر چند که برخی دیدگاه هایش بیش از حد افراطی هستند ولی گفتمانی که به راه انداخته و نگرانی هایی که ابراز میکنه همون چیزی هست که یک خط بالاتر در باره اش نوشته ام.
وقتی حتا امکان پیش بینی نزدیک در مورد آینده تکنولوژی وجود ندارد (حتا نمیتونید همین فردا رو پیش بینی کنید)، بهتر است نشست و تماشا کرد! نه اینکه به جنگ چیزی برویم که هنوز اتفاق نیوفتاده و معلوم هم نیست اتفاق بیوفتد و از همه بدتر نمیتوان احتمال به وقوع پیوستنش را هم به صورت قطعی تایید کرد.
به زبان عامیانه تر شانس اتفاق افتادن آنچه مهربد میگوید 50% و شانس اتفاق نیوفتادنش هم 50% هستش! برآیند این دو روی هم میشود 0! پس بهتر است به جای اینکه به جنگ X ای برویم که رخ دادن یا ندادنش قابل محاسبه و اندازه گیری نیست و فقط میشود یک مشت حدس و گمان و خیالپردازی های نامعتبر در موردش داشت! بهتر است به دنبال لذت بردن از زندگی خود باشیم و کارهای سودمند تری بکنیم.
به طور مثال، کسرا بارها و بارها گفته هدفش سیلی زدن به اسلامه! حتا گاهی هدف دفترچه رو هم همین اعلام کرده! به نظر شما واقعن میشه با یک انجمن چُسکی با بودجه ی 1200 دلار در سال!!!!! اون هم به زبان فارسی! به اسلامی که کوچکترین ارگانش (مثلن یک مسجد پرت و پلا وسط بیابان درست زیر پونس جهت تولید و پرورش تروریست) میتونه میلیونها دلار سرمایه و در آمد و حتا گردش مالی ماهیانه داشته باشه سیلی زد ؟! هر چه قدر هم که ما خدای دانش و خرد و اسلام شناسی و اسلام ستیزی و تکنولوژی و ... هم که باشیم در برابر چنین ارگانهایی پشه هم نیستیم! ما نصفِ نصفِ نصفِ نصفِ نصفِ ... قدرت رسانه ای اونها رو هم نداریم! ما نهایت بتونیم سالی 10 تا 100 نفر رو با عقاید خودمون آشنا کنیم که از این تعداد 1% شون هم متوجه گند بودن اسلام بشند ما باید کلاهمون رو بندازیم هوا - ولی حقیقت اینه که هدف (شخص خودم رو میگم) مبارزه با یک میلیارد انسانِ روی زمین و ثروتها و کشورها و قدرتها و باورهایشان نیست. هدف من فقط روزی 1-2 ساعت وقت گذرانیست و شاید برخی اهداف شخصی کوچکتر. از اینکه روی یک اسلامگرای دو آتشه هم سیفون بکشم کمال لذت را میبرم و کلی خرسند میشوم برای همین هم هست که بیشتر اوغات من را خونسرد و بیخیال میبینید. فشاری که روی تخمهای من هست بسکه همه چیز را به آنها حواله داده ام بسی باور نکردنیست
تازه در مورد اسلام و اسلامگرایی تکلیف از پیش روشن است، میدانیم چه گُهیست و قرار است چه عَنی تحویل دهد و چه اسهال هایی تا کنون تحویل داده! در مورد آینده تکنولوژی که اصلن چیزی معلوم نیست! یعنی مهربد میخواهد به جنگ چیزی برود که قدرتش در برابر مهربد چندین میلیارد برابر بیشتره! از هر نظر که بگید، فرضیاتی که مهربد در باره آینده داره فقط و فقط فرضیات هست و احتمال به وقوع پیستنشون نا مشخص و غیر قطعی! آینده ی مهربد هم نا مشخص! شانس پیروزی در این نبرد را محاسبه کنید!! اصلن میزان وجود خردمندی و افراط رو با توجه به داده های موجود و احتمالات محاسبه کنید!
این چیزیه که من بارها و بارها در صحبت های خصوصی به مهربد گفته ام، به شما هم میگم، به باقی دوستان هم میگم و تنها یک نصیحته دوستانه هستش و نه بیشتر. : وقت خودتون رو برای چنین چیزهایی طلف نکنید. اگر این صرف وقت در حد چک و چانه زنی و بحث و تبادل اطلاعات باشه با هدف اندوختن به دانسته ها یا حتا کل کل کردن، اون وقت طلف نشده و هدر نرفته. ولی اگر برای مبارزه با آسیاب بادیهای مضرات تکنولوژی در X (روز،ماه،سال) ای در آینده هستش به راستی که دارید بهترین روزهای عمر خودتون رو بیخود و بیجهت از بین میبرید و وقتی متوجه اشتباهتون میشید که خیلی دیر شده.
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
ارتابان (11-15-2014)
شما آنچه ما در ١٠٠ها برگ اینجا گفتهام را در یک ١ پاراگراف کوتاه نمودید تنها گیر اینجاست کهنوشته اصلی از سوی Dariush
همچنان آوردهاید آیندهیِ (غایت) این سیستم را نمیشود پیش از رخداد (وقوع) از پیش شناخت.
آنچه @sonixax در سوی دیگر این گفتمان نیز نگرفته است همان میباشد که جای دیگر آوردیم, پیشبینی گونه دارد:
نوشته اصلی از سوی Mehrbod
این یک پندار و کژیافت عامیانه است که پیشبینی رویداد را با پیشبینی روند یکسان میگیرند. پیشبینی اینکه
زمستان از چه ماهی میآغازد (روند) با پیشبینی اینکه سردترین روز سال کدام است (رویداد), یکی نیستند.
در پیشبینی رفتار و آیندهیِ تکنولوژی نیز ما تنها با روندها کار داریم. ما اینجا به این پیشبینی که درست در ٥٥ سال
آینده هوش روباتها از آدمی پیشی خواهد گرفت (رویداد) نپرداختهایم, تنها آوردهایم که با پیشرفت کنونی
فند و دانش, در ده تا دویست سال آینده چنین هوشوارههایی خواه ناخواه پدید خواهند آمد (روند).
پس اینجا ما همان "اطمینانی" که از آمدن زمستان داریم را از آمدن
هوشوارهها داریم, نه آنکه ٥٠-٥٠ میان دو چیز (کدام دو چیز؟) احتمالی داده باشیم.
پ.ن.
نوشتاری از Bill Joy بنیادگذار Sun Microsystems نیز در این باره داریم که پیشتر نام برده بودیم: Wired 8.04: Why the future doesn't need us.
نگرش و راهکارهایِ او اگرچه پندارین و اَبَر-خوشباورانه میباشند, راهکارهایی در این تراز که دانشمندان سوگند
بخورند که در بهمان زمینهها بهمان پژوهشها را نکنند و ..., ولی نگرش همچو فندسالاری که از
درون خود سیستم و در راستای ارزشهایِ سیستم مینویسد نیز اینجا با ما یکسان است و جز
این هم نمیتوانست باشد; شما کمتر کسی را میابید که هنوز در این باور مانده باشد که
مغز آدمی را نمیتوان شبیهسازی نمود یا هوشوارهها نمیتوانند در همه چیز جایگزین
آدم باشند, بویژه زمانیکه رایانهها هماکنون در شترنگ و بازیها از ما پیشی گرفتهاند.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Dariush (12-06-2014)
ما اینجا سخنی از شکستناپذیری تکنولوژی هرگز نزدهایم, بوارون, اگر میپذیرفتیم که
تکنولوژی شکستناپذیر است دیگر نیازی به گفتمان و گفتگو نمیدیدم که اینجا بنویسیم.
ولی تنها یک راهکار عملی دربرابر تکنولوژی در دست میباشد و آنهم نابودی همهیِ تکنولوژیهای ِ مدرن, به همراه شهرمندی و تمدن میباشد.
این راهکار کار میکند, بخشی از اینرو که ویراندن بارها بار آسانتر از ساختن است; برای اینکه این نایکسنجی را روشن کنیم,
ساخت یک رایانه فرایندی از پایین تا بالا بسیار باریک, دشوار و زمانبَر است, ولی ویراندن همین رایانه از همه کس
برمیاید, هتّا نیازی به چکّش هم نیست و میتوان از راههایِ بسیار سادهتر یا با یک لگد زدن ساده هم آن را ناکار کرد.
در برابر سیستم فندین نیز همینگونه است, بویژه همانجورکه سرکار مزدک در جُستار دیگر به آن اشاره کردند, یک
سامانه هر چه پیشرفتهتر و سامامندتر میشود, به شکنندگی آن بفراخور افزوده میشود. برای نمونه, خود آدم
هم یک سامانهیِ بسیار شکننده است جوریکه با یک ضربه به مغز ناکار و نابود میشود, ولی هرچه
در تراز فرگشت پایینتر میرویم, به جانداران سادهتر ولی دیرشکنتر و سختشکنتر میرسیم
که نمایانگر این وابستگی میان پیشرفتگی و شکنندگی میباشد.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
kourosh_iran(11-13-2014)
تاحدی درست است. اما باید این را هم درنظر گرفت که همین آگاهی ها و نگرانی ها بی علت و صرفا بر مبنای ترس کور نبوده و نیست، و اینکه بعید نیست همین آگاهی و نگرانی در اینکه آینده واقعا چه بشود کم و بیش نقشی داشته است. بهرحال این موارد کم و بیش درمورد قوانین و سیاست گذاری ها و حتی نوع علایق و فعالیت و دستاوردهای دانشمندان میتوانند موثر باشند.
موافقم.وقتی حتا امکان پیش بینی نزدیک در مورد آینده تکنولوژی وجود ندارد (حتا نمیتونید همین فردا رو پیش بینی کنید)، بهتر است نشست و تماشا کرد! نه اینکه به جنگ چیزی برویم که هنوز اتفاق نیوفتاده و معلوم هم نیست اتفاق بیوفتد و از همه بدتر نمیتوان احتمال به وقوع پیوستنش را هم به صورت قطعی تایید کرد.
به زبان عامیانه تر شانس اتفاق افتادن آنچه مهربد میگوید 50% و شانس اتفاق نیوفتادنش هم 50% هستش! برآیند این دو روی هم میشود 0! پس بهتر است به جای اینکه به جنگ X ای برویم که رخ دادن یا ندادنش قابل محاسبه و اندازه گیری نیست و فقط میشود یک مشت حدس و گمان و خیالپردازی های نامعتبر در موردش داشت! بهتر است به دنبال لذت بردن از زندگی خود باشیم و کارهای سودمند تری بکنیم.
اما بهرحال نباید فکر کرد که ما هیچ نقش قابل توجهی در آینده نمیتوانیم داشته باشیم و همینطور بی تفاوت باشیم. همین که فکر میکنیم و تحلیل میکنیم و حرفی میزنیم ممکن است به ظاهر کار کوچک و اقلی باشد، اما بینش و اطلاعات بنده میگوید که همین چیزهای کوچک میتوانند حداقل در تعیین آیندهء خودمان نقش قابل توجه و حتی بعضا سرنوشت سازی ایفا کنند. بطور مثال ممکن است در انتخاب فعالیت و یادگیری امروز ما تاثیر بگذارد که در آینده سود آن را خواهیم برد. ممکن است تصمیم بگیریم که برای خودمان از نظر علمی/تخصص و/یا ثروت و/یا نفوذ سیاسی کسی شویم تا در چنان آینده ای یک بازندهء منفعل نباشیم! و اینها همه میتواند حداقل زندگی شخصی ما را، و حداکثر حتی در سطح جهانی تحول ایجاد کند.
اگر دنبال نمونه میگردید، همان ریچارد استالمن و جنبش نرم افزار آزاد یک نمونهء خوبیست که چطور از یک تفکر شخصی و یک فرد آغاز شد ولی سرانجام و در مدتی نه چندان زیاد سراسر جهان را فرا گرفت و تاثیر قابل توجه و عمیق و پایداری هم در جهان گذاشت. هرچند شما در بحثهای قبلی ظاهرا این تاثیر را کم اهمیت و کم ارزش میدانستید، ولی حداقل بنده شخصا میدانم که به هیچ روی اینطور نیست!
باور کنید همان سیفون کشیدن و روش تخماتیک شما هم میتواند تاثیر مشهودی داشته باشد، چه برسد به تلاشهای این همه افراد باسواد و آزاداندیش دیگر در این سطح گسترده و با این جدیت.به طور مثال، کسرا بارها و بارها گفته هدفش سیلی زدن به اسلامه! حتا گاهی هدف دفترچه رو هم همین اعلام کرده! به نظر شما واقعن میشه با یک انجمن چُسکی با بودجه ی 1200 دلار در سال!!!!! اون هم به زبان فارسی! به اسلامی که کوچکترین ارگانش (مثلن یک مسجد پرت و پلا وسط بیابان درست زیر پونس جهت تولید و پرورش تروریست) میتونه میلیونها دلار سرمایه و در آمد و حتا گردش مالی ماهیانه داشته باشه سیلی زد ؟! هر چه قدر هم که ما خدای دانش و خرد و اسلام شناسی و اسلام ستیزی و تکنولوژی و ... هم که باشیم در برابر چنین ارگانهایی پشه هم نیستیم! ما نصفِ نصفِ نصفِ نصفِ نصفِ ... قدرت رسانه ای اونها رو هم نداریم! ما نهایت بتونیم سالی 10 تا 100 نفر رو با عقاید خودمون آشنا کنیم که از این تعداد 1% شون هم متوجه گند بودن اسلام بشند ما باید کلاهمون رو بندازیم هوا - ولی حقیقت اینه که هدف (شخص خودم رو میگم) مبارزه با یک میلیارد انسانِ روی زمین و ثروتها و کشورها و قدرتها و باورهایشان نیست. هدف من فقط روزی 1-2 ساعت وقت گذرانیست و شاید برخی اهداف شخصی کوچکتر. از اینکه روی یک اسلامگرای دو آتشه هم سیفون بکشم کمال لذت را میبرم و کلی خرسند میشوم برای همین هم هست که بیشتر اوغات من را خونسرد و بیخیال میبینید. فشاری که روی تخمهای من هست بسکه همه چیز را به آنها حواله داده ام بسی باور نکردنیست
یک چیز را نباید فراموش کرد و آن اینکه مسئله فقط حجم و تعداد و زور فیزیکی و پول و این حرفها نیست. بلکه محتوا و قدرت و حقانیت خود باورها و رفتارها هم هست و اینکه تمام این سیستم از انسانها تشکیل شده است، حال بعضی مزدور و بعضی هم غیرمزدور، بعضی دارای منافع مستقیم یا غیرمستقیم قابل توجه و بعضی دیگر هم نه اینطور (و حتی گاهی بعکس)، و تمام این انسانها عقل و وجدان و قابلیت روشن شدن و تغییر نگرش و رفتار را دارند.
وقتی دنیایی تبلیغات و دروغ هم باشد، یک حرف حساب، یک اثبات منطقی، یک جرقه برای روشن شدگی، یک اثبات، یک رد، اینها میتواند به مرور هم که شده نظر و گفتار و در نهایت عمل خیلی افراد را تغییر دهد.
اینهایی که بنده میگویم فقط تئوری و ادعا و تصورات بنده نیست، بلکه بر اساس مشاهدات و تجربیات عملی است که در اجتماع در آمار نگرش و گفتار و رفتار مردم خودمان دیده ام! و همچنین این دور شدن از باورهای دینی در سراسر جهان هم دیده میشود. و اینکه بگوییم اینها در جهان تاثیر قابل توجه و مهمی ندارند بنظر بنده اشتباه میباشد و یک استنباط سطحی و کوتاه مدت است. واقعیت اینست که اینها تاثیر خودش را گذاشته و میگذارد. تاثیری که در عمل موثر و مشهود است. امروز اگر یک بی خدا در حال فرار باشد و جایی پناه بگیرد یا به کسی پناهنده شود یا بهرحال نیاز به کمک داشته باشد، خیلی افراد خواهند بود که حاضرند به او کمک کنند و در حداقلش او را لو نخواهند داد، اما مثلا در نظر بگیرید هرچه به عقب برگردیم کمتر و کمتر اینطور بوده. امروز مردم علنا اسلام را زیر سوال میبرند یا حتی به آن توهین میکنند و علنا اظهار بی اعتقادی میکنند، که من شخصا این را در میان خواص و عوام و در محفل های خصوصی و نیمه خصوصی و حتی بعضا عمومی بارها مشاهده کرده ام. یک زمانی کسی جرات نمیکرد یا از اینکه اطرافیان نظرشان نسبت به او بد شود ابا میکرد، اما امروز شرایط کاملا تفاوت کرده است و حتی طوری شده که افراد مذهبی و مقید هستند که از اظهار باورها و به نمایش گذاشتن مناسک دینی شان خجالت زده میشوند و بعضا سعی در پنهان کردن آنها میکنند (حداقل در محیطهایی که اطرافیان آنها خودی/مذهبی بحساب نمی آیند).
نگویید اینها بهرحال تاثیر ندارد چون قدرت و پول دست عدهء معدود دیگری است!
امروز ج.ا. میداند که زمان اینکه راحت جنگ راه بیاندازد و فله فله مردم برای جنگ و گوشت دم توپ و روی مین شدن داوطلب شوند گذشته است، در نتیجه این در سیاست هایش و در نتیجه در سرنوشت مملکت و مردم ما هم تاثیر میگذارد. حتی همانهایی که جیره خور حکومت هستند در شرایط سخت و بحرانی خیلی هایشان دیگر قابل اعتماد نیستند و احتمال فروپاشی و فرار و خیانت و حتی شورش آنها بر علیه خود نظام کم نیست. خیلی از آنها در درون خود از نظر اعتقادی ضعف های جدی دارند یا اساسا منافق هستند. و شما میدانید در گذشته های دورتر این شرایط با وضع موجود تفاوت قابل توجهی داشت! آیا اصلا میتوان مقایسه کرد؟! مثلا دوران ابتدای انقلاب و زمان خمینی را در نظر بگیرید.
بنده هم با افراط و جوگیری مخالف هستم و فکر میکنم نمیشود این سیر را متوقف کرد یا تغییر سریع و رادیکالی داد، و بنابراین از دیگر روی باید سعی کنیم خودمان را با آن تطبیق دهیم (در عین اینکه با این دست بحث و تحلیل و راهکاراندیشی و سیاستگذاری و اعمال تدافعی شخصی و جمعی خودمان هم تضادی ندارد، و نباید هیچکدام مانع دیگری دانسته شود - یک تعادل و در نظر گرفتن و آماده بودن برای هردو احتمال)، اما با اینکه تفکر و بیان و تلاش ما در نهایت در آینده خودمان هم که شده نمیتواند تاثیر مشهودی داشته باشد موافق نیستم. اینکه فکر کنیم همه چیز دست آنهاییست که قدرت و ثروت را در اختیار دارند و ما هیچ کاره ایم بنظر بنده امروز درست نمی باشد؛ بخصوص با در اختیار عمومی بودن ابزارهایی مثل اینترنت و تجربه ها و نمونه هایی که در دست داریم.این چیزیه که من بارها و بارها در صحبت های خصوصی به مهربد گفته ام، به شما هم میگم، به باقی دوستان هم میگم و تنها یک نصیحته دوستانه هستش و نه بیشتر. : وقت خودتون رو برای چنین چیزهایی طلف نکنید. اگر این صرف وقت در حد چک و چانه زنی و بحث و تبادل اطلاعات باشه با هدف اندوختن به دانسته ها یا حتا کل کل کردن، اون وقت طلف نشده و هدر نرفته. ولی اگر برای مبارزه با آسیاب بادیهای مضرات تکنولوژی در X (روز،ماه،سال) ای در آینده هستش به راستی که دارید بهترین روزهای عمر خودتون رو بیخود و بیجهت از بین میبرید و وقتی متوجه اشتباهتون میشید که خیلی دیر شده.
sonixax (11-13-2014),مزدك بامداد (11-13-2014)
ویرایش از سوی مزدك بامداد : 11-13-2014 در ساعت 11:31 AM
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
kourosh_iran(11-14-2014)
sonixax (11-13-2014)
هماکنون 9 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 9 مهمان)