یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
Anarchy (10-29-2014),sonixax (10-28-2014),undead_knight (10-28-2014)
یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
من همیشه همین طوری میخوابم ! البته نه بر خیابان بلکه پنجره را باز میکنم شوفاژ را خاموش! میچپم زیر پتو و به همین جهت همیشه در فصل تابستان!!!!!!! مریض هستم چرا که مستقیم زیر باد کولر و تقریبن لخت ولو هستم! وای به حال آنهایی که در فصل سرما، زیر باد و باران و برف و ... بر خیابان میخوابند!
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
منهم اتفاقاً یکی از دلایلی که فصل سرما را دوست دارم همینست، کنار شومینه لم میدهم و به همهی آن کارتنخوابها، بیخانمانها و افرادی که در آن لحظه از سرما به خود میلرزند و نان شب ندارند میاندیشم، آنگاه ذهنم میرود به سوی قربانیان جنگها، قحطیها و ایبولا و داعش.. گاهی به مصائب حیوانات شکنجه شده، کودکان مورد تجاوز قرار گرفته و زنان سنگسار شده میاندیشم.. در این افکار هستم که ناگهان احساس میکنم چیزی بین پاهایم به شدت سخت شده، و الان است که از فرط لذت و هیجان کار دست خودم بدهم!
پ.ن: جناب کافر_مقدس، من باید اعتراف بکنم که در تمام این سالهای فرومنویسی و اینترنتگردی، این گلدرشتترین نمونهی «نوعدوستی» تزویرآلود و متظاهرانه است که دیدهام، چنانکه به هزلی از خودش میماند. آفرین!
زنده باد زندگی!
Russell (10-28-2014),sonixax (10-28-2014),undead_knight (10-29-2014)
من دلم برای آن شهریار تنگ شده، کجاست؟ سر میزند اما چیزی نمیگوید؟
زنده باد زندگی!
Anarchy (10-29-2014),Crusader(10-28-2014),sonixax (10-28-2014),undead_knight (10-29-2014)
ویرایش از سوی کافر_مقدس : 10-28-2014 در ساعت 02:38 PM
یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
در این شب سرد و سنگین، هنگامی که از پنجرهی نیمهباز اتاق ِ فرورفته در تاریکیام، باد ِ سـردی پاهای خستهام را قلقـلک مـیدهند
و هنگامی که نوای Vocalise, Op. 34 چایکوفسکی در گوشم میپیـچد، چنان که مرا در رویای دختران ِ آوازهخوان ِ روسی در شـبهای
سفید و سیاه ِ سردفصلهای مسـکو فروبرده، و هم آنگـاه که دود ِ سیگـار ِ روشنام که قرار است اندکی درد ِ دوری از عزیزی را التیام
دهد، چشمانام را به اشک انداخته، هوای «دفترچه» به سر من زد و گفتم شـاید چند خطی نوشتن در اینجا اندکی این وضع را تعدیل
بخشد.
بنابراین دوستان مرا ببخشند، خداحافظی من همچنان پابرجاست، رفتن و آمدم اما ....
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
Anarchy (10-29-2014),Russell (10-29-2014),sonixax (10-29-2014),undead_knight (10-29-2014),کافر_مقدس (10-29-2014)
درود...
یک صفحه ی برای محمد نوری زاد در ویکی گفتاورد ایجاد کرده ام. بعد مهندس ویکی گفته است که "بخش منابع را مانند یک مقاله نمونه اصلاح بفرمایید"
این یعنی چه؟!
مقاله ی نمونه دیگر چیست؟!
محمد نوریزاد - ویکیگفتاورد
یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
هماکنون 9 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 9 مهمان)