• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 16

    جُستار: جزمی‌‌اندیشی

    Threaded View

    1. #6
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      ببینید شکاکیت و نسبیت‌گرایی به دو حوزه متفاوت تعلق دارند. شکاکیت بیشتر پیرامون گزاره‌های بنیادی فلسفی بیان می‌شود در حالیکه نسبیت‌گرایی بیشتر موضعی‌ست در فلسفه‌ی اخلاق. از این جهت تردید کلی‌تر است. اگرچه نیچه به طور کلی نسبی‌گرایی را خیلی بیشتر از اینها می‌دیده و نه تنها اخلاق را بلکه اساسا حقیقت را مفهومی نسبی می‌دیده. او در اولین بندهای کتاب «فراسوی نیک و بد» حقیقت را به زن تشبیه می‌کند. (منظور زنانگی‌ست که از هر چیز جدی می‌پرهیزد). او می‌پرسد اگر براستی حقیقت چیزی‌ست شبیه به زن که هرگز نباید او را جدی گرفت، آنوقت چه؟! خب پرسش تلخی‌ست از این جهت که نیچه نخست وجود حقیقت را می‌پذیرد سپس معنای آن را مربوط به نسبت آن می‌شناسد! بنابراین نسبی‌گرایی نیچه نوع کاملا خاصی‌ست: نسبی‌گرایی به طور کلی مفهوم ِ ارزش و حقیقت را به طور کلی زیر سوال برده و آنها را تهی از وجود می‌شناسد! نیچه خوب می‌داند که حقیقت در واقع برابر است با معنا و به همین خاطر است که او همیشه میانِ شخص اخلاق‌گرا و خود ِ اخلاق تمایز قائل است.
      حال من همان پرسشی که نیچه مطرح میکند را می‌پرسم: چه کسی گفته که می‌توان حقیقت را آنقدر جدی شمرد که پیرامون‌اش جزمیت به خرج داد؟
      برای من این تمایزی که بین عمل و باور قائل می‌شوند بسیار جالب است و حقیقتا مقداری هم برایم گیج کننده است.
      پیرامون جدی گرفتن حقیقت هم بگمانم تنها پاسخ این‌ست که در ژن ماست !!

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (10-17-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •