پوزش بانوی گرامی بابت ِ تاخیر من در پاسخگویی. ذهن ِ من مدتیست که ناخودآگاه بیدلیل از اندیشیدن و پرداختن به برخی از موضوعات (به طور اتفاقی) میپرهیزد.
ببینید این نگر من است: تفاوت روبات با انسان در این است که انسان معنا میآفریند و آن را میجوید و از این لحاظ روبات در پیشرفتهترین حالت ِ خویش نیز هرگز برابر با انسان نخواهد بود و تماما استاتیک تلقی میشود. به ربات میتوان ماهیت و چیستی یک پدیده را از طریق خزانهی دادهایش آموخت، اما این انسان است میتواند معنای آن را درک کند و بشناسد و از همه مهمتر با آن ارتباط برقرار کند. چند صد هزار سال پیش این یک اثر هنری حساب میشده:
الان آیا شما حاضرید از این تصویر یک تابلو تهیه بکنید و آن را روی دیوار خانهتان به عنوان یک اثر هنری نصب بکنید؟ آنچه به روان ِ بشر پیچیدگی میبخشد و ساخت ِ بیانهای الگوریتمیک یا مدسازی از آن را غیرممکن میسازد همین جستجوی او برای معناست. شما به روبات نیازهای اساسیاش را بشناسانید: خوراک خوب، همسر خوب، اوضاع اقتصادی خوب و ... اگر او یک سوپرربات ِ فوقهوشمند باشد بعد از مدتی به بهترینهای اینها خواهد رسید، اما تنها یک انسان است که هتا با فراهم بودن ِ تمام ِ این ها باز ممکن است «احساس» خوبی نداشته باشد.
اخیرا من دیدهام تلاشهای احمقانهای مثلا برای هرمنوتیک آموختن به روباتها آغاز شده
اینها یک خالیبندیایست که در نهایت هم آبروی علم را خواهد برد. روبات (حداقل هماکنون و با این پارادایمی که ما از روبات داریم) چیزی نیست جز مجموعهای از دادهها و شرایط از پیش تعریفشده. شما شاید ستارهی شش پر داوودی را بتوانید به روبات به عنوان «نماد» برای چیزی خاص تعریف بکنید، اما هرگز او نخواهد توانست تفاوت نگاه یک یهودی و یک نازیست به آن را دریابد. شاید بهترین مثال در اینجا تفاوت ِ روش بازی یک شترنگباز و یک برنامهی کامپیوتری شترنگ است: برنامههای امروزی تمام ِ حرکات را از پیش در خویش میتواند داشته باشد و با استفاده از آنها تمامی حرکات ِ ممکن در مقابل شما را در یک ساختار دادهای ضبط بکند، سپس در مقابل ِ هر حرکت ِ شما میان ِ مجموعه حرکاتِ موجود آن را که بهترین است(بیشترین امتیاز را دارد) برگزیند (این یک مدل ِ کاملا ریاضیاتیست)، شخص شترنگباز اما فکر میکند و با مجموعهای از احتمالات، تجربیات و آموختههای خویش که کارآیی آنها وابسته به فاکتورهای زیادی هست، عمل میکند. از این جهت بازی شترنگباز ابدا قابل ِ مدلسازی نیست، بلکه تنها میتوان آن را شبیهسازی کرد(کاری که برنامههای کامپیوتری میکنند) چرا که رفتار ِ انسان قطعیت ندارد.
من به شما پیشنهاد میکنم پیرامون روانشناسی معناشناسانه نگاهی به آثار ویکتور فرانکل داشته باشید. شاید نمادشناسی یونگ نیز به کارتان بیاید.
شما اگر در پی نمره هستید، حقیقتاش من تا آنجا که میدانم در مدارس ِ فلسفهی ایرانی تفاوت ِ انسان با روبات را با چیزهای سادهلوحانهای مثل همدردی، احساس و ... بازشناسی میکنند؛ شما اگر نمره میخواهید شاید بد نباشید اشاراتی به اینها داشته باشید، اما من به شما تاکید میکنم که اینها تنها رویه هستند، آنچه در عمق عمل میکند، «ارادهی معطوف به معنا» است!
پیرامون ِ هویت، جلوتر خواهم گفت.