• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 3 از 7 نخستیننخستین 1234567 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 21 به 30 از 69

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون خردگرایی

    1. #21
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      مثلا تفاوتِ یک اخلاق‌گرا با یک خردگرا در این است که شخص اخلاق‌گرا همه‌ی کنش‌های انسانی را بر اساس کدهای اخلاقی می‌سنجد و برای او مواردی چون شهامت، شرافت، صداقت ارزش‌هایی غیرقابل افول حساب می‌شوند، در حالیکه اینها در وضعیت‌های پرشماری، از اساس غیرخردگرایانه محسوب می‌شوند. بنابراین خردگرایی خودش فلسفه‌ی اخلاقی خاصی را می‌طلبد و داراست.
      به زبانی ساده‌تر شما برای آنکه به خود بگویید خردگرا، باید بتوانید وجوهِ تمایز خردگرایی را با تمامِ انواعِ دیگر ایده‌ئولوژی‌ها به روشنی تشریح بکنید وگرنه جمع بستن تمامِ ایده‌های اصولی ایده‌ئولوژی‌های دیگر اهمیتی ندارد.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-12-2014),sonixax (08-12-2014)

    3. #22
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      اکنون بنگرید این جمله از زبان چه کسی ادا شده:
      سرشت تلخ بشر هرگز میوه‌ای شیرین به بار نخواهد آورد.
      باورپذیر نیست، اما این امانوئل کانت، بزرگترین فیلسوفِ اخلاق‌گرای تاریخ است که این را می‌گوید.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    4. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (08-12-2014),Russell (08-12-2014),sonixax (08-12-2014)

    5. #23
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفتگوی یک انسان عادی(A) با ماشین خردِ دارای باگ(B):
      A: من مادرم را دوست می‌دارم.
      Recorded :B
      A: او را خیلی دوست می‌دارم
      Recorded :B
      A: آنقدر که حاضرم جانم را فدایش کنم.
      You Are An Idiot: B

      گفتگوی یک انسانِ عادی با همان ماشین پس از رفع باگ:
      A: من مادرم را دوست می‌دارم.
      Ignored:B
      A: او را خیلی دوست می‌دارم
      Ignored:B
      A: آنقدر که حاضرم جانم را فدایش کنم.
      Ignored: B
      sonixax این را پسندید.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    6. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-13-2014),sonixax (08-14-2014),undead_knight (08-14-2014)

    7. #24
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      اکنون بنگرید این جمله از زبان چه کسی ادا شده:
      سرشت تلخ بشر هرگز میوه‌ای شیرین به بار نخواهد آورد.
      باورپذیر نیست، اما این امانوئل کانت، بزرگترین فیلسوفِ اخلاق‌گرای تاریخ است که این را می‌گوید.
      برای آنان که احتمالا به عمق این قضیه پی نبرده‌اند، لازم است یادآوری شود که کانت آخرین کسی بود که دهه‌هایی از عمر [گرانبهای] خود را عمیقا در تلاش برای بنیان نهادنِ یک تئوری فلسفی برای رسیدن به یک سیستم اخلاقی جامع صرف کرد. عجیب نیست که او اینچنین از دستاورد نهایی خودش، که هنوز بدیع‌ترین و به باور من سازگارترین نوع سیستم اخلاقی با طیع بشری‌ست، اینچنین مایوس شده؟!
      اما بخش جالب داستان در این است که این مردِ بزرگ، نه از سیستم اخلاقی و نه هتا از سیستم، بلکه اولین جایی که ایراد را درآن دید، سرشت بشری‌ بود... آیا این همان عقلانیت جزمی نیست که قبلا از آن و ارتباطِ ذات‌محورِ آن با ایده‌ئولوگ‌های عقل‌محور گفته بودیم؟
      گوته: ویژگی انسان‌های بزرگ این است که بطرزی معصومانه دچار اشتباهاتِ بزرگ می‌شوند.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    8. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-15-2014),sonixax (08-15-2014)

    9. #25
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      حاصل دو قرن جدل خردگرایان:
      پارمنیدس و پیروان‌اش: هیچ قاعده‌ی ابدی‌ای در هستی نیست، جهان مجموعه‌ایست از رویدادهای نامنظم و هرآنچه هست همین است، حقیقتی آنسوی پرده وجود ندارد!
      زنون و پیراون‌اش: اما آیا این خود قرار نیست یک قاعده یا حقیقت باشد؟
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    10. 5 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (08-22-2014),murmurous (08-26-2014),Russell (08-19-2014),sonixax (08-19-2014),undead_knight (08-26-2014)

    11. #26
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      لحظه‌ی مرگ ِ هر چیز ِ اصیل و ناب دقیقا آنجاست که تبدیل به «قاعده» می‌شود؛ این دقیقا همان کاری‌ست که خردگرایی در عصر حاضر می‌کند!

      من براستی هنوز نمی‌دانم راهکار نهایی چیست، اما در این مطمئن هستم که با «فاسد کردن» ِ هر پدیده‌‌ی خاص و جذاب از طریق رواجِ آن میان عوام، نه تنها برای «عوام» ارمغانی به بار نخواهد نشست (چرا که خیلی زود همه‌ی جذابیتِ آن برای آنها نیز از بین خواهد رفت)، که خواصِ صاحب ِ آن را نیز از آن لذتِ ناب بی‌بهره می‌کنیم.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    12. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      murmurous (08-26-2014),sonixax (08-23-2014)

    13. #27
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      حتما توجه دارید که هیچ ایراد منطقی در سخن ایشان نیست. حرفِ ایشان از لحاظ منطقی کاملا درست است، اگر ماکسیمیلیان کلبی شایسته تقدیر است، چرا که جان خودش را برای نجاتِ جانِ یک بی‌گناه فدا کرده، بنابراین همه‌ی آن «نادان»‌هایی که جان‌شان را برای کسانی که نمی‌شناسند فدا کرده‌اند نیز شایسته تقدیرند، ولی از آن جا که اینها چنین شایستگی‌ای را ندارند، پس ماکسیمیلیان نیز آنچنان نیست که شایسته بزرگداشت باشد! پس آن ایراد منطقی از آن نمی‌توانید بگیرید. این تعمیم، تنها یکی از روش‌های خردگرایی برای لجن‌مال کردن است.

      ببینید چطور «خرد» با یک تعمیم یک جمله‌ای، زیباترین، والاترین و بی‌نظیرترین اعمال عاطفی انسان را به سلاخی کشیده، لجن‌مالش می‌کند! این همان جهانِ خردگرایانه‌‌‌ی سرد و بی‌روحی‌ست که امیر سعی داشت نشان‌اش بدهد و همان «فرهنگِ خردگرایانه‌ی مبتذل»ی‌ست که من تا کنون از هیچ چیز به آن اندازه که از این متنفرم، بیزار نبوده‌ام. یک عبارتِ منطقی ساده و البته کاملا Valid، به همین سادگی «روح»ِ یک منظره‌ی درخشان بشری را، که شاید هر صد سال یکبار به نمود برسد، به تحقیرآمیزترین شکل ممکن ،فاسد کرده و آن را در کالبد ِ مجسمه‌ی بی‌سر و شکلِ کوچکی که گوشه‌ی خیابان، «توپِ بازی پسربچه‌»ها می‌شود مسخ می‌کند. این است سرنوشتِ تراژیک تمامِ آن آثار درخشانِ تمدنِ انسانی‌ای که ما هتا از ستایشِ آنها به خود می‌بالیم، تحتِ داوریِ بی‌رحم و کوبنده‌ی «خرد».

      پیش از آنکه خاصیتِ تکامل‌ِ خردگرایی در گذر زمان را بار دیگر به ما یادآوری کنید، باید به شما یادآوری کنم که اینها همان تپه‌هایی هستند که نیچه پیرامون‌شان هشدار می‌داد که «چرا بی‌جهت فتح‌شان می‌کنید وقتی در آنسو خبری نیست؟» ؛ خردگرایی مسیری کاملا یک طرفه است؛ راهِ بازگشت ندارد چرا که آدمِ دانا هرگز نمی‌تواند دوباره به روزگار نادانی خویش بازگردد! همانطور که نیچه می‌گفت «خدایی که کشتیم، دیگر دوباره هرگز وجود نخواهد داشت». غفلتی که هتا بازتولید و تکامل خردگرایی نیز دیگر نمی‌تواند کاری با آن بکند!
      و لابد نیچه هم از روی ستیز با خردگرایی، سخن از "انسان برتر" گفته؟!
      آن بت شکنی ها(خدا،مسیحیت،عرف،اخلاق و...) هم لابد در راستای ستیز با خردگرایی بوده؟!


      براستی ناامید کننده است که شما توجه نمی کنید ارزش یک عمل در سنجه ی خردگرایی، بر انگیزه ها و مبتنی بودن آن بر سیستم خردگرایانه استوار است. از این رو" ارزش" عمل یک فرد مبتنی بر خردگرایی را در با" بی ارزشی" همان عمل توسط فردی که از روی نادانی اش آن عمل را انجام داده( و البته از روی همان طبیعت و نادانی اش محتملا عملی فجیع را هم انجام می دهد) یکی انگاشته اید و هر دو را پوچ کرده و این استنتاج خود را منطقی نیز خوانده اید!
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    14. 2 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      murmurous (08-26-2014),sonixax (08-25-2014)

    15. #28
      سخنور دوم
      Points: 14,262, Level: 77
      Level completed: 53%, Points required for next Level: 188
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      MEHDI آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2013
      نوشته ها
      521
      جُستارها
      4
      امتیازها
      14,262
      رنک
      77
      Post Thanks / Like
      سپاس
      24
      از ایشان 894 بار در 441 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      9 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      قبل از هرچیز ازداریوش گرامی تشکر می کنم که دستکم کمی از حال و هوای حماسه سرایی خارج شدید چون بحث کردن با کسی که با مصادره به مطلوب کلمات، از بار روانی ایجاد شده توسط آنها سوء استفاده می کند مسلما راه به جایی نمی برد.

      درست است، من متوجه منظور شما شدم، با خواندنِ همان خطِ نخست
      اگر فهمیدید پس نمی دانم چرا این جملات رو مطرح کردید:

      اگر ماکسیمیلیان کلبی شایسته تقدیر است، چرا که جان خودش را برای نجاتِ جانِ یک بی‌گناه فدا کرده، بنابراین همه‌ی آن «نادان»‌هایی که جان‌شان را برای کسانی که نمی‌شناسند فدا کرده‌اند نیز شایسته تقدیرند، ولی از آن جا که اینها چنین شایستگی‌ای را ندارند، پس ماکسیمیلیان نیز آنچنان نیست که شایسته بزرگداشت باشد! پس آن ایراد منطقی از آن نمی‌توانید بگیرید. این تعمیم، تنها یکی از روش‌های خردگرایی برای لجن‌مال کردن است.


      . ببینید من نمی‌دانم شما متوجه هستید چه می‌گویید یا نه ولی توجه بفرمائید آنچه شما با آنچنان داوری‌ای که کردید به مانند این است که روبروی یک اثر نقاشی بی‌نظیر بایستد و بگوید : مثلا این نقاشی چه کاری برای بشریت کرده که مردم از سراسر جهان می‌آیند و نقاش‌اش را تحسین می‌کنند؟!
      این قیاس مسخره است. همین. وجه تشابهات این قیاس با مثال ما را ثابت کنید.

      کاری که ماکسیمیلیان کرده، شاید همانقدر که من الان فنجان چای خودم را اینجا پشت میز در دست گرفته‌ام و به مانیتور خیره شده‌ام برای بشریت بی‌حاصل باشد، اما «معنا»ی چنان کاری با چنین قابل هم‌سنجی نیست!
      خب شما جان خود را از دست میدید تا جان بیگناه دیگری که هیچ تضمینی هم برای نجاتش نیست در امان بماند. سوال این بود که مگر خود شما گناهکار بودید که جان خود را برای بیگناه دیگری بدهید؟ شما حق زندگی ندارید؟ جان خود را بدهید که دستمایه حماسه سرایی افرادی شود که حاضر نیستند قدمی در راه شما بردارند؟


      معلوم است که چنین کاری نخواهم کرد! یک نفر که هیچ،حاضر نیستم جانِ خودم را برای نجاتِ جان ِ یک میلیون نفر فدا بکنم! و برای شما احتمالا باورکردنی نیست که دقیقا به همین خاطر است که کلبی را می‌ستایم! دقیقا به خاطر اینکه از میانِ میلیاردها و در طولِ قرنها شاید یک نفر «بتواند» چنین صحنه‌ی عظیمی را خلق بکند که شایسته تعظیم خدایان است، ما برای این آدمها مجسمه می‌سازیم، یک روز را به نام‌شان می‌کنیم، نمایشنامه و فیلم می‌سازیم، رمان می‌نویسیم و... تا بزرگی‌های چنین مردی بستاییم.
      آنهایی که مجسمه و ... می سازند هم یکی مثل شما هستند و در حقیقت دارند به ریش این کشیش می خندند چون پیرو او نیستند ولی در موردش وراجی می کنند.
      خب پس شما که اینچنین خردگرایی من رو محکوم می کنید و چنین نطق پرشور و حماسی می کنید حاضر نیستید اینکار رو بکنید. شما که اینقدر انقلابی فکر می کنید باید شهامت دست به کار شدن هم داشته باشید. شما به شعرگویی می پردازید و اندیشه های دیگران را محکوم می کنید ولی وقتی سناریویی به مراتب بدتر جلوی شما رخ دهد دست به هیچ اقدامی نمیزنید.
      احساسات سطحی و مبتذل شما چه ارزشی داره؟ چرا این احساسات پرشور تبدیل به عمل نمیشه؟

      دوست گرامی، به من اعتماد داشته باشید، با تلاش برای توضیح دادنِ این چیزها با نگاهِ خردگرایانه، هرگز نخواهید توانست درک‌شان بکنید، نشانه هم اینکه شما متوجه نیستید که تحسین و ستایش کسی که کاری می‌کند که من در انجام‌اش ناتوان هستم، به معنای ریا و دورویی نیست.
      شخصی را تصور بکنید که جلوی شما ایستاده و دارد یک سخنرانی در مورد لزوم جانفشانی برای دفاع از جان انسان ها می کند و کسانی را که با دودوتا چهارتای خردگرایانه خود روح لطیف بشری را نابود می کنند به باد انتقاد می گیرد ولی به وقتش حاضر نیست جان خود را در ازای نجات جان یک میلیون نفر بدهد.
      اسمش شاید دورویی نباشد ولی اسمش هرچه هست من ازش نفرت دارم.
      ویرایش از سوی MEHDI : 08-26-2014 در ساعت 10:23 PM

    16. 3 کاربر برای این پست سودمند از MEHDI گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      kourosh_bikhoda (08-29-2014),shirin (08-27-2014),undead_knight (08-27-2014)

    17. #29
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      داریوش عزیز در نظام اخلاقی مورد نظرت اینکه "انگیزه" شخص از کاری چی بوده مهم نیست؟
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    18. یک کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (10-03-2014)

    19. #30
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی MEHDI نمایش پست ها
      قبل از هرچیز ازداریوش گرامی تشکر می کنم که دستکم کمی از حال و هوای حماسه سرایی خارج شدید چون بحث کردن با کسی که با مصادره به مطلوب کلمات، از بار روانی ایجاد شده توسط آنها سوء استفاده می کند مسلما راه به جایی نمی برد.
      First of all: Unbilievable! You are saying and proving my thoughts and my words better than me! Keep writing, please!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی MEHDI نمایش پست ها
      اگر فهمیدید پس نمی دانم چرا این جملات رو مطرح کردید:
      من هر بار در گفتگو با شما بیش از پیش مطمئن می‌شوم که «تو نفهمیده‌ای» مرضِ همه‌گیر ِ خردگرایان است؛ گویا هرگز تصور اینکه کسی که به موضع شما انتقاد دارد، دقیقا با آگاهی از موضوعِ موردِ بحث در حال بیان نظر خویش است هتا به اندازه‌ی یک نانوثانیه هم در ذهن‌تان حضور نیافته، وجود چنین احتمالی کاملا رد شده‌ است! به هر حال باید تاکید کنم که این آخرین باری‌ست که به پستی که مواضع مرا به «نفهمی» ِ من، آن هم پیرامونِ خردگرایی ارتباط می‌دهد پاسخ می‌دهم؛ نه از این جهت که از این ناراحت می‌شوم، بلکه به این خاطر که از مرز ملال گذشته و چندش‌آور شده!



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی MEHDI نمایش پست ها
      این قیاس مسخره است. همین. وجه تشابهات این قیاس با مثال ما را ثابت کنید.
      اینکه هیچکدام از اینها هیچ خدمتی در جهتِ آگاهی بشر نبوده؟ اینکه در هر دو یک نفر بخشی از یا تمامی سرمایه‌ی برگشت‌ناپذیرِ خود را برای چیزی گذاشته که تقریبا هیچ سودی از آن نمی‌برد؟ اینکه در موردِ هر دو بعدها کودن‌هایی پیدا می‌شوند که کارِ آنها را بی ارزش می‌خوانند، چونکه از نظر آنها هیچ خدمتی به بشریت نکرده‌اند؟ این تشابهات کافی نیستند؟



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی MEHDI نمایش پست ها
      خب شما جان خود را از دست میدید تا جان بیگناه دیگری که هیچ تضمینی هم برای نجاتش نیست در امان بماند. سوال این بود که مگر خود شما گناهکار بودید که جان خود را برای بیگناه دیگری بدهید؟ شما حق زندگی ندارید؟ جان خود را بدهید که دستمایه حماسه سرایی افرادی شود که حاضر نیستند قدمی در راه شما بردارند؟

      بعد ما را متهم می‌کنند به مسیحیتِ قرون وسطایی!
      شما کمی دیر به دنیا آمدید گرامی، یک صدسالی! این اباطیلی که شما بلغور می‌کنید، یک قرنِ پیش تا بدانجا پیش رفت که اسلاف‌تان با صدای بلند فریاد می‌زدند، چیزی به نامِ فرهنگ از بیخ بدردنخور بوده و باید در جهتِ زدایش آن گام برداشت...
      پیش‌شرطِ بخشیدن و «بزرگی» گناهکار بودن نیست!
      کسی که از سرنوشت دردناک و مرگ سختِ خود مطلع است هرگز چنین کاری را برای بزرگنمایی خودش نمی‌کند! اینهم چیز دیگری که شما هرگز نمی‌توانید با «خرد» خود درکش بکنید: آیا هرگز ممکن است که کسی چنین کاری را براستی بی‌نظرانه و واقعا از روی خیرخواهی و انسانیتِ خویش کرده باشد؟!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی MEHDI نمایش پست ها
      آنهایی که مجسمه و ... می سازند هم یکی مثل شما هستند و در حقیقت دارند به ریش این کشیش می خندند چون پیرو او نیستند ولی در موردش وراجی می کنند.
      خب پس شما که اینچنین خردگرایی من رو محکوم می کنید و چنین نطق پرشور و حماسی می کنید حاضر نیستید اینکار رو بکنید. شما که اینقدر انقلابی فکر می کنید باید شهامت دست به کار شدن هم داشته باشید. شما به شعرگویی می پردازید و اندیشه های دیگران را محکوم می کنید ولی وقتی سناریویی به مراتب بدتر جلوی شما رخ دهد دست به هیچ اقدامی نمیزنید.
      احساسات سطحی و مبتذل شما چه ارزشی داره؟ چرا این احساسات پرشور تبدیل به عمل نمیشه؟
      تمدنِ بشری ماشین‌ها و تکنولوژی‌های پیشرفته‌اش نیست، آنچه به آن رنگ و معنا می‌بخشد، فرهنگ و شعور عاطفی-انسانی‌ست که بخشی از آن نیز برساخته‌ایست از همین اسطوره‌های «احمقانه». راست‌اش اصلا میدانید من چرا از این خردگرایی فاسد بیزارم؟ برای آنکه او هرگز نمی‌تواند چنان شکوهی را بیافریند و وقتی نمی‌تواند آن را بیافریند، به لجن‌پراکنی علیه‌اش می‌پردازد. او می‌تواند خیلی ساده به فلسفه‌ورزی‌هایش برسد و کاری به اینکه من چرا رشادتِ کسی چون ماکسیمیلیان را می ستایم نداشته باشد، اما وقتی او شروع می‌کند سرش را درون هر سوراخی فرو کند، ناگهان کسی چون من آن طرف یکی از این سوراخ‌ها با چکشی در دست منتظرش خواهد بود.

      موضوع این نیست که چرا من احساسم را می‌خروشانم و آن را به وقت‌اش به کار نمی‌اندازم. موضوع این است که چرا من به کسی چون ماکسیمیلیان می‌بالم. من او را می‌ستایم به این خاطر که او موجودی‌ست چون من که چنان شکوهی را آفریده؛ او به روح بشر عظمت بخشیده؛ او به من این امید را می‌دهد که من هم علارغم چیزهایی که اینجا و در آرامش خاطر گفتم، در بزنگاه، به دلیری او باشم؛ او به من نشان می‌دهد که هنوز بشر را امید هست. هتا یکی از هزاران معانیِ ِ یکی از این هزاران را یک لحظه با خرد نمی‌توان سنجید و اساسا چه کسی شایستگی داوری در این موارد را به خرد سپرده؟

      من نمی‌دانم این روزها مردم را چه می‌شود، به فرض که من از بنیان یک شخص احساسی هستم؟ so what? دقیقا اصالت‌ورزیِ شما نسبت به خرد چه برتری‌ای نسبت به ارجحیتی که من به عواطفِ بشری می‌دهم دارند؟؟ اصلا بگذار جورِ دیگری بپرسم: شما به کسی که جانِ خویش را برای آگاهی نوع بشر احترام می‌نهید و او را شایسته تقدیر می‌شمارید. کسی در این مورد از شما چیزی نپرسید، چرا؟ برای اینکه این «احساس» شما نسبت به اوست. اما شما اینکار را در موردِ ما کردید. اکنون بگویید بدانیم که چرا کسی که انسانها را می‌آگاهند و جان‌اش را در ان راه قربانی می کند، شایسته تقدیر است؟ انسان‌ها آگاه بشوند که چه بشود؟ آگاه کردنِ آدمها کارِ شایسته و درستی‌ست؟ و در انتها هم توضیح بدهید که چرا ما وقتی کسی چون ماکسیمیلیان کلبی را می‌ستاییم بی آنکه بتوانیم همجون او فداکاری بکنیم متهم به دورویی و احساس‌ورزی مبتذل می‌شویم اما شما وقتی کسانی را که جان خویش را برای آگاهی بشریت فدا می‌کنند می‌ستایید بدون اینکه بخواهید خودتان هم چنان مسیری را بروید، چنین اتهامی متوجه شما نیست؟
      ویرایش از سوی Dariush : 08-28-2014 در ساعت 09:54 AM
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    20. 2 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-27-2014),sonixax (08-27-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM
    2. نوشتار‌های پیرامون شهوت‌گرایی (Eroticism)
      از سوی Mehrbod در تالار داستا‌ن‌هایِ اروتیک
      پاسخ: 4
      واپسین پیک: 08-23-2013, 05:30 PM
    3. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    4. پیشبردگرایی - Pragmatism
      از سوی Dariush Rahazad در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 13
      واپسین پیک: 03-27-2013, 09:53 AM
    5. پاسخ: 4
      واپسین پیک: 02-27-2013, 08:21 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •