WOW
عجب متن از نفسافتادهای!
اینطور به نظر میرسد که نویسنده به نوشتههای این انجمن برخورده، طبع او مشوش شده و در یک سرچ گوگلی هرچه به دستش رسیده را اینجا کپیپیست کرده. اما میان اینهمه رودهدرازی ادبی و متلکپرانی اسکار وایلدی، ما سرانجام نفهمیدیم «نقد» شما به بازی چیست؟ کار نمیکند؟ علمی نیست؟ کار میکند ولی هدفش «والا» نیست؟ فقط بازندهها به آن روی میآورند؟ هدانیستیست؟ .. کمی بیشتر اگر به در و دیوار میزدید احتمالاً صد تومنی از قیمتش میافتاد!
به هر حال متنی چنین خروشان و چنین جوشان را نمیشد بیپاسخ گذاشت، ولو آنکه امیدی به نویسندهی آن نباشد، من به نکاتی که از لابلای این نوشته به نظرم معنادار رسید میپردازم، باشد که در آینده به عنوان مرجعی برای برخورد با نقدهای جدیتر از بازی مورد استفاده قرار بگیرد:
- «
هدف اعلامشدهی بازی به رختخواب کشیدن و بکن-در-روست». خیر، این دروغ و جعل است، پیشتر هم به آن پرداختهام. تنها هدف بازی جذابتر شدن در نظر زنان است. اینکه شما به عنوان یک مرد از این جذابیت چه استفادهای میکنید مطلقا، و یکسره به خودتان مربوط است. واقعیت ماجرا اینست که بیشتر مردان ِ دارای حق انتخاب، اقدام به انتخاب هم میکنند و کسی که میتواند هر شب یک دختر را به رختخواب بکشد، هر شب یک دختر را به رختخواب میکشد مگر آنکه تعهدات مذهبی یا اخلاقی یا فلسفی بخصوصی داشته باشد که مانع این کار در او میشوند. پس استفادهای که از بازی میشود کاملا به اهداف شخص شما بستگی دارد، بسیار از بازی برای بهبود پیوند زناشویی خود استفاده کردهاند و شهادت آنها موجود است، برخی برای بازپس گرفتن دوستدختری که از دست دادهاند، برخی برای نگه داشتن دوستدختری که دارند، برخی برای بکن در رو. شماری حتی از آن برای بهبود روابط خانوادگی خود با خواهر و مادرشان استفاده کردهاند! آنچه با بازی میکنید به خودتان بستگی دارد.
- «
مردان به بازی روی میآورند چون در روابط خود با زنان موفق نبودهاند». یا دستکم چیزی که میشد از لابلای این سطور خشمناک بیرون کشید: بله البته! نه جای شرمی در این هست، نه کسی آنرا هیچوقت انکار کرده، نه اشارههای مظطرب شما به آن کسی را میرنجاند. من به بازندگی پیشین ِ خودم با زنان «مفتخرم»، چون میتوانم صفت «پیشین» را پشت آن بگذارم. از این مسیری که طی شده سربلندم و نه فقط آنرا هرگز پنهان نمیکنم، بلکه همیشه بحث را با اشارهی ضمنی یا بلند به آن شروع و ختم میکنم.
خب حالا که چه؟ میخواهید به فردیت مخاطبان خود آویزان بشوید و اینکه هیچکس دوست ندارد بپذیرید با زنان «بازنده» است؟ «ببینید، بازی مال این نردهاست، من و شما که مثل اینها نیستیم، من و شما که سه چهارتا دوستدختر داشتهایم، دون شان ماست که برای بهتر شدن با زنان تلاش بکنیم، چون اگر برای بهتر شدن تلاش میکنید یعنی همین حالا خوب نیستید!». هههه.
- «
سکس نمیخواهند، برتری به مردان دیگر را میخواهند»، اینجا هم همان سوال مطرح میشود، خب که چه؟ میل به برنده شدن در رقابت با دیگر مردان بر سر تصاحب زنان زیبا و شادمانی بابت این پیروزی چگونه میتواند چیز بدی باشد؟ اینکه هدف بازیکن از بازی چیست با اینکه هدف بازی چیست متفاوت است. بله منهم موافقم که هدف بازیکن حرفهای از بازیکن حرفهای شدن جلب نظر مساعد مردان و خودنمایی در نگاه ایشان است، هر بازیکنی با ذرهای خودآگاهی اینرا میداند، چراکه زن و آنچه با خود سر میز میآورد هرگز چندان ارزشمند نیست که برایش اینهمه بکوشید.
اگر تنها راه ابراز و طرح مردانگی برای مردان امروز همخوابی بیشتر با زنان و کنتر بالای آنهاست، این تقصیر مردان بازیکن است!؟ شما مرد برجستهی والامنش مثلاً چه روشی برای ابراز مردانگی خود در این جهان دارید بجز این و همهی آنچه به آن وصل میشود؟ مردان میخواهند میان مردان دیگر محترم و محبوب باشند، و امروز «هیچ» روشی آسانتر، سر راستتر و دقیقتر از این نیست که کنتر خودشان را نمایش بدهند. اینکه ما برای کنترل بالا تلاش میکنیم به این معنی نیست که ارزش بودن دلبری از زنان را ما ارزش کردهایم. باور بکنید یا نه، این جهان را ما نیافریدهایم، تنها روشی پیدا کردهایم برای موفقیت در آن. تقصیر من نیست که وقتی با یک دختر ده از ده به میهمانی میروید رفتار دیگر مردان و نگاه دیگر زنان به شما از این جهان تا آن جهان متفاوت میشود. پس خشم شما نسبت به من بیمورد است، به نظر میرسد از نظم جهان طلبکارید.
اگر حرفتان این است که این کارها واقعا «ارزش» نیست و ارزش تلقی شدن آنها ابتذالیست که بازیکن بیش از هرکس دیگر به آن دامن میزند، من موافقم، میهمانان آن میهمانی مخالف هستند و نظر آنها برای من بسیار بیش از نظر شما، یا بیرودربایستی بگویم، «حقیقت» اهمیت دارد.
- «
بازی علمی نیست». البته که نیست، اساساً هیچ شاخهی علمی وجود ندارد که روابط میان زن و مرد انسان را مورد مطالعه قرار داده باشد. در میان آن مطالعاتی که انجام شده، همه یا نسبت به پیشفرضهای بنیادین بازی بیتفاوت بودهاند یا آنها را تائید کردهاند. با اینحال اعتبار بازی، اگر اعتباری داشته باشد، از علمی بودن آن نبوده و نیست و احتمالاً حتی نخواهد بود. علم به شدت تحت تأثیر ایدئولوژیهای حاکم از این منظر که جهتمندی آنرا (سؤالاتی که پرسیده میشوند) یک درک ایدئولوژی طرح میکند، و فعلاً درگیر آنست که اثبات بکند زن و مرد دقیقاً چرا و چطور به رغم کوهی از اسناد که بر پاد این تز داریم «با هم برابر هستند». دو سؤال برای عالمان بازیستیز این است که اولا آلترناتیو علمی بازی چیست؟ و ثانیاً دقیقاً کجای بازی با علم در تعارض است.
- «
بازی میگوید خودتان نباشید»، شاید برای شما باورپذیر نباشد، اما خودتان الزاما آن مرد ضعیفالنفس ِ بیارادهای که توسط زنان کنترل میشود نیست. چیز دیگری هم آن میانهها هست که با تقویت آن میتوانید وجوه دیگری از شخصیت خود را کشف بکنید که پیش از این از وجودشان بیخبر بودهاید. «خود» از آن واژههاییست که زیادی هرزه شده، و عملاً در این مواردی که پیرامونشان صحبت میکنیم هیچ معنایی ندارد. چه بسیار مردانی را من دیدهام که اول بار که حاضرجوابی کردهاند، نگ زدهاند و یا دختری را دست انداختهاند پنج دقیقه بعد به من گفتهاند که تا به حال هرگز چنین احساس خوبی در ارتباط با زنان نداشتهاند. مسأله این است که انسان «خودش» را نمیشناسد تا زمانی که آنرا به چالش نکشیده و میدان برای تغییر و رشد به آن نداده.
- «
بازی تمدنسوز است» بیهیچ تردیدی، ولی باز این تقصیر بازیکن نیست، شما نمیتوانید توقع داشته باشید که مرد به قراردادهای اجتماعی-جنسی خود پایبند بماند زمانی که زن پنجاه سال است آنها را پاره کرده و تمام قواعد بازی را تغییر داده. زنان میطلبند، مردان میدهند، از آغاز همین بوده، تا ابد همین خواهد بود.
- «
بازیکنان مخالفان و منتقدان خود را تحقیر میکنند»، برخلاف آنچه گوگل به شما گفته، زبان شرم و تحقیری که در بازی وجود دارد روش برخورد ما با مخالفانمان نیست، اینجور که من دارم با شما برخورد میکنم با مخالفانمان برخورد میکنیم. آن زبان شرم و تحقیر مربوط است به سوژههای تحت بازی، کسانی که قصد تغییر خود را دارند. ما از این زبان برای پدید آوردن انگیزه برای تغییر در دشوارترین لحظات بهره میبریم و چون مردان دوست دارند احترام مردان دیگر را جلب بکنند، بسیار مؤثر میافتد. اینکه رفتهرفته بازی میرود تا «تنها» روش مرد برای جذب نظر مساعد زنان باشد باز ربطی به ما ندارد. در ایران امروز هنوز آلترناتیوهایی برای بازی وجود دارد، مثل بسیار خوشقیافه بودن(یک درصد بالای جامعه مردان)، ثروتمند بودن و … ولی اینها به آرامی ولی با تداوم رو به تحلیل هستند. این است که بازنده بودن غیربازیکن مثل غرب، میرود که حالت پیشفرض جامعهی ایرانی نیز بشود.
اما با اینحال من بدم نمیآید که بگویم هیچ بعید نیست منتقدان حرفهای و مخالفان پاتولوژیک بازی، آنها که هدفی بجز انکار این ابتذال در زندگی ندارند شاید به شدت بازنده باشند. دستکم آنها که از نزدیک دیدهایم این تز را تائید میکنند... بزرگترین منتقد بازی در جهان:
فقط یک بازیکن این شکلی به من نشان بدهید!
- «
زمانی که در حال مکالمه با زن هستید به جایی می رسید که در جواب باید کد های مشخص بدهید»! درک گوگلی از بازی اینجا مشکلساز میشود! بازی دو جنبهی تکنیکی و تاکتیکی دارد و گشایشها، نگها، پرسشها و روتینها در بخشی از آن قرار میگیرند که محوریت خاصی ندارند و هرکس لازم نداشت سراغشان نمیرود. بیشتر این جملات مثالهایی هستند برای درک روش درست صحبت کردن با زنان.
ولی باز هیچ ایرادی ندارد اگر کسی از طریق حفظ کردن برخی جملات اعتماد بنفس خود را ارتقا بدهد و بتواند با شرایطی که برای همهی مردان زیاد پیش میآید روبرو بشود. فارغ از آنچه امثال دمتر به شما میگویند، «من، با تو دوست بشم؟» پاسخ شایعیست از سوی دختران جوان و زیبا که به ارزش خود وقوف دارند به پیشنهاد دوستی یک مرد معمولی. اینکه ما اینرا اسم بگذاریم «گهتست» و برای پاسخ به آن همفکری بکنیم «بدا به حالمان» نمیکند و مایه «شرمندگی» نیست، جوابی از پیش حفظ شده برای این داشتن بهتر است از هیچ جوابی نداشتن و یک هفته غصه خوردن.
همه مثل شما اجتماعی و از رحم مادر با زنان موفق زاده شده نیستند، و به طرز مشکوکی هرچه میگذرد به عدهی مردانی که مثل شما نیستند افزوده میشود، چنانکه انگار نیرویی از غیب نازل شده و مردان را خجالتیتر، درخودماندهتر، ضعیفالنفستر و ساکتتر میکند. بعضی آنقدر از نظر اجتماعی ضعیف هستند که بدون لیستی بلند و بالا از سوالات حفظ شده، لطیفههای از قبل آماده شده، خوشصحبتی آموخته شده و تکنیکهای پیشتر آزموده شده نمیتوانند به صحبت کردن با جنس مخالف بپردازند. در دستگاه تمدنسنجتان بگردید ببینید این از نشانههای دقیقاً چه مرحلهای از سقوط است. ما برای آنها هم در میان خودمان جا داریم و هیچکس را با «خودت باش/گل بخر» پس نمیفرستیم.
- «
این نردها فکر میکنند اینها جدید است»، که متلک است. ولی بله اینها جدید هستند، مفهوم «نگ» مثلاً تا پیش از میستری نامی نداشت، وجود داشت، ولی نام نداشت و نمیشد آنرا منتقل کرد. اما مسأله این است که بازی نه یک مفهوم اصیل، که یک مفهوم واکنشیست. از یک سو واکنش به صنعتی وسیع از نصایح بدرد نخور ِ بصورت ایدئولوژیک هدفمند ِ توسط زنان رهبری شده آن بیرون هست که مردان را از آن لحظه که میپرسند «چه باید بکنم» بمباران میکند. بازی در پاسخ به این صنعت بوجود آمده. از سوی دیگر واکنشی به بیارزش و بیاعتبار شدن «بازی بتا»، اینکه ثروتمند بشو، اعتبار کسب کن، گل بخر و لبخند بزن زنها خودشان میآیند. اینکه نردهای 4Chan زودتر از امثال شما به آن رسیدهاند به این خاطر است که نردهای 4Chan خیلی از شما در بازی مرد بتا پیشتازتر بودهاند. برنامهنویس نخبهای که سالی ۲۰۰ هزار دلار درآمد دارد اما حتی یک دختر در زندگیاش به او لبخند نزده خیلی خوب میداند که دیگر اثبات کردن خودش از روشهای سنتی، طی کردن پلکان ترقی در هرم قدرت مردان و در یک کلام «معتبر شدن» کافی نیست.
- «
سنتگرایی مروجان بازی به تناقضگویی درافتادن است». هرزگی موجود در جامعه را هیچکس بهتر از بازیکن درک نمیکند و از آن بیزار نیست. ما از همه بهتر با قواعد حاکم بر این جامعهی پیشتاز و انتخابهای زنان آزادسازی شدهی آن آشنایی داریم و هرچند حاضر نیستیم بخاطر جلب نظر وبگرد ِ دلخسته نیازهای خودمان را انکار بکنیم، میپذیریم که این مسیر حرکتیست به سوی زوال و نابودی. اما توقع نداشته باشید که در از میان بردن آن پیشتاز و داوطلب باشیم. به ما چه؟! ما آموختهایم که تحت قواعد موجود دیگر بازنده نباشیم. شما بروید نظم را تغییر بدهید، اولین کسی که تواب خواهد شد من هستم!
- «
زنان این کلکها را میآموزند و دیگر بدبخت نیستند که بخواهید این کارها را بکنید»، بازی هم با تکامل زنان در حال تکامل بوده و هست، در این پانزده سال به انحای گوناگونی متحول شده. تکامل همینست، صید مقاوم میشود و صیاد تطابق پیدا میکند. مشکل در همین شکار دیدن روابط زن و مرد است که آدم ِ ولمعطل در مواجه با آن ابرو درهم میکشد. ضمن اینکه مثلا زنان میخواهند چه مدل آلترناتیوی را جایگزین این بکنند؟ حرکت در همان جهت پیشین خواهد بود، تنها شدت آن افزوده میشود. اینکه اگر مردان بازیکن زیاد بشوند زن ناگهان ترجیحی برای مردان خجالتی ِ سربهزیر ِ مظلوم ِ گلبخر/خودت باش پیدا میکنند در میان خیالپردازیهای بامزهی مرد بتاست. اتفاقی که میافتد، همانطورکه در جوامع سیاهپوستان آمریکا برای مثال دیدهایم، اینست که زن پیشفرضهای لازم برای «آلفا» تلقی کردن مردان را بالاتر و بالاتر و بالاتر میبرد. الان در تهران اگر من به دختر بگویم «ممههات تابهتا هستن» به نظرش آلفا میآیم، صد سال دیگر شاید لازم باشد هر مردی را که به من چپ نگاه کرد با اسلحه از پا دربیاورم. حرکت در یک جهت است، میزان پیش رفتن در آن دگرگون میشود.
همینجا برخلاف خیالپردازیهای شما مشکل بیشتر زنان این نیست که «بنگرید با زنان چه میکنند»، مشکلشان اینست که «چرا کسی برای من این کارها را نمیکند».