Rationalist (08-13-2014),sonixax (08-12-2014)
Anarchy (08-12-2014)
«[در دوران ما]دیگر هیچ هدفی وجود ندارد که در و با آن نیروهای سازندهی موجودیت تاریخی مردمان، بتوانند معنادهی و جهتمندی برای رشد پیدا بکنند»
مارتین هیدگر.
مشخصهی اصلی و بنیادین چنین زمانهای ناخشنودی مداوم است، کسانی که هنوز آنقدر موفق نیستند با این خودفریبی میکنند که «اگر به اندازهی کافی موفق بشوم دیگر احساس ناخشنودی نخواهم کرد»، کسانی که به مقادیر انبوهی از موفقیت عینی دست پیدا کردهاند ولی دیگر حتی توان چنین خودفریبیهایی را هم ندارند.
زنده باد زندگی!
کجایش جنون آمیز است؟! اینکه شما اختیار این را داشته باشید که تاریخ پایان عمر خود را تعیین کنید یک مزیت است، نه یک عیب!
شما در به دنیا آمدنتان که هیچ اختیاری نداشته اید، داشته اید؟!! نه اختیار انتخاب زمان و نه انتخاب مکان. ولی اکنون هر دوی این ها را می توانید انتخاب کنید، اینکه در کجا بمیرید و چه زمانی بمیرید!
در اینجا هم منظور این بود که بسیاری می گفتند هدایت پوچ گرا بود و به زندگی بدبین بود و فلان... و دلیل خودکشی اش را هم همین می دانستند. ولی این رابینز ویلیام اسپاگتی بیامرز که این همه مردم را شاد کرد کسی گمان نمی کرد که پایان زندگی اش اینگونه رقم بخورد.
گرچه به قول وودی آلن بیشتر کسانی که با طنز صحبت می کنند با احساس تر و غمگین تر هستند !
ویرایش از سوی کافر_مقدس : 08-12-2014 در ساعت 07:48 PM
یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
اتفاقا مدتی هست به همین مساله فکر میکنم ... انسان های معمولی مثل ما ، به هر مقطعی که میرسن میبینن انگار اون تصوراتشون از آرامش و خوشی سرابی بیش نبوده ، به سمت مقصد بعدی حرکت میکنن به امید اینکه به آرامش برسن و بارها و بارها این مساله تکرار میشه !!
منظور خداباوریه ؟
آقا من نمیدانم آخرین باری که فیسبوکم را باز کردم کی بود ولی امروز بازش کردم و دیدم 800 تا ناتیفیکیشن و 20 تا پیام دارم! همهشان هم بسیار قدیمی هستند، راسل جان پیامِ شما را همین الان دیدم...
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
ذات «باورمندی». من جای دیگری میخواستم به این بپردازم ولی هم نیچه، هم کیرکهگار و هم هیدگر ستایندهی «کنشگری» بودند اما خود کنش را سخیف و مردود میدانستند. نیچه «حقیقتمندی» و «اخلاقمداری» را میستود اما حقیقت و اخلاقیات را به باد استهزا میگرفت... مشکل اینکه «خدا»، فراتر از همهی ارزشها و در مقام آفریندهی ارزشها بهترین مفهومیست که ما به آن باوری چنان عمیق و اصیل و صادق خواهیم داشت که بتواند این باورمندی را به نحوی مداوم بازتولید بکند دیگر مشکل ماست. اگرنه خدا را بردارید جای آن یکی از این میلیونها «بت»ی را که بشر مدرن برای پر کردن جای خالی او(با عدم موفقیت)نشانده را بگذارید تا به اصل کارکرد باورمندی که به کنش بشری جهت و هدفی فراتر از عینیت صرف و مطلق آن میدهد پی ببرید.
«اختیار» و «حق انتخاب» هیچ ارزش و اصالتی در نظر من ندارند، چراکه الزاما همیشه به نتایج ارزشمندی ختم نمیشوند که من ارزش ذاتی برای چیزی چنین انتزاعی در نظر بگیرم. همهی چیزهای شایسته و ستودنی در این جهان «تحمیلی» هستند(۱) و همهی شرارتهای عالم عوارض «انتخاب»های غلط ما. زندگی هدیهای است که به شما داده شده و دور انداختنش یک تراژدی.
۱)
خانواده، هوش، زیبایی، اصالت، میهن، بخش بسیار بزرگی از آنکه هستید و همانطورکه خودتان گفتید زندگی. اینها برای من چه بطور ذاتی، چه بخاطر نتایجی که اغلب همراه میآورند ارزشمند هستند.
منظور اعتراض منهم آدمهایی هستند که خودکشی را رمانتیزه میکنند و این مردان غمانگیز که بیپناهی دردناکشان مایهی شرم جهان و زمانهی ماست را به عنوان قهرمانان یا الگوهایی ستودنی از چه میدانم، فرزانگی یا شهامت میستایند. هدایت خودکشی کرد به رغم فرزانگی نه بخاطر آن.
زنده باد زندگی!
هاه! آزاده نامداری از فرزاد حسنی طلاق گرفت :)))
Anarchy (08-12-2014),kourosh_bikhoda (08-13-2014),Russell (08-12-2014),sonixax (08-12-2014)
هماکنون 14 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 14 مهمان)