Anarchy (12-30-2013),sonixax (12-29-2013),undead_knight (01-03-2014),مزدك بامداد (12-29-2013)
Alice(12-29-2013),Anarchy (12-30-2013),Mehrbod (12-29-2013),undead_knight (01-03-2014),مزدك بامداد (12-29-2013)
بحث در ایجاد حیات نیست بحث در ادامه حیات است
بر اساس فرگشت بعد از پیدایش حیات تغییر و تحول در هیچ موجودی لحظه ای توقف ندارد
آنچه ما اکنون در هستی مشاهده می کنیم در لحظه ای از تاریخ حیات شروع و تا اکنون ادامه پیدا کرده است درحالیکه باید میلیاردها میلیارد نقطه شروع از تک تک، تک سلولی ها داشته باشیم.
کدام استدلال؟کدام درک؟ اینکه تمام جهان هستی دارای خودآگاهی است؟! پس چرا استدلال مرا باطل؛ و آنچه را در نگرتان است، تبیین نمی کنید؟
طبیعی استدر گذشته بسیار جستجو کرده ام و می کنم؛ اما روز به روز کافر تر و اسلام ستیز تر می شوم!
طرفداران تیم آبی کوچک ترین حرکت تیم قرمز را خطایی مسلم، پنالتی و مستحق کارت قرمز می دانند و برعکس !
گفتم که در شرایط مساعد، حیات قابل شکل گیری و فرگشت موجب شکل گیری گونه های جدید تر خواهد شد. حال اینکه شما به دنبال میلیاردها نقطه شروع از هر تک سلولی می گردید
ناشی از عدم درک درستتان از فرگشت می باشد.
چشمان تان ندید!!!
من چنین نقدی را به فلسفه دکارت هنگامی که از "من شکاک" می خواهد وجود خدا را نتیجه بگیرد نیز، وارد می دانم.
زیرا اگر تمام هستی زنده(دارای خودآگاهی) بود، در این صورت ما تنها درون خودمان خودآگاهی نداشتیم و چنین چیزی باید در تراز تمام هستی ادراک می شد. به طور بسیط و یکپارچه. اما این طور نیست و ما تنها خوداگاهی خودمان را به عنوان ریشه ای ترین فربود در می یابیم و جهان اطرافمان با ادراکات متفاوت و اعتباری(تجربه)، به خودآگاهیمان وارد می شود.
اگر توانش را ندارید که اسلام و عرفان اسلامی را بر من تبیین نمایید؛ لزومی ندارد دری وری بنویسید!
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
اینکه در شرایط ویژه حیات شکل می گیرد قبول
اما اینکه باز شرایط ویژه دیگری نیاز است تا روند فرگشت آغاز شود و این شرایط هرگز مجددا در طول میلیاردها سال فراهم نشود
به نظر می رسد برای اولین بار این شمایید که مدعی چنین چیزی هستید و من تاکنون از دوستان و همفکران شما خلاف آن را شنیده ام؛
حیات که شکل گرفت، گونه گونه شده و فرگشتن در ذات حیات است و نیاز به شرایط چندان ویژه دیگری ندارد.
این استدلال نیست بلکه ادعاستچشمان تان ندید!!!
بر اساس کدام دلیل و برهان ما باید بدون هیچ پیش نیازی یکپارچگی وجود خود با سایر موجودات را درک کنیم؟
کسانی مدعی درک این یکپارچگی بوده اند و راه رسیدن به این درک را نیز بیان کرده اند
تا این راه همانطوری که آنها گفته اند پیموده و خلاف آن مشاهده نشود
رد کردن این ادعا ممکن نیست.
در ضمن شما ردی بر استدلال عقلی من بر یکپارچگی وجود نیاوردید.
وقتی پیش فرض شما اسلام ستیزی است تبیین اسلام و عرفان با محکمترین استدلالها نیز برایتان اثری ندارداگر توانش را ندارید که اسلام و عرفان اسلامی را بر من تبیین نمایید؛ لزومی ندارد دری وری بنویسید!
هر وقت حداقل توانستید واقعا یک بیطرف محض شوید
تشریف بیاورید تا با هم صحبت کنیم.
من در مطالعات خود پیرامون چیستی "عرفان" با تعریف ها و بیان دیدگاه های بسیار گسترده و متفاوتی مواجه شدم. با عارف مسلکانی هم از نزدیک به گفتگو نشستم اما حتی سخنان آنان نیز عجیب و حتی خواستنِ توضیحِ عرفان از آنها چندان با موفقیت همراه نبود. با این همه توانستم به تعریفی تا حدی روشن از آن دست یابم و اکنون ضمن سپاس از دوستانی که در این جستار به بیان دیدگاه هایشان پرداختند، قصد دارم به یک جمع بندی در اینجا برسم. قسمتی از بعضی مطالب که اساسا اعتبار عرفان را می توانند زیر سوال ببرند و توجه مرا جلب کرده اند:
a psychological interpretation regarding a tendency of the mind to unify its contents in different ways, resulting in slightly different experiences on different occasions. Mystics do not experience or perceive an objectively existing unity; rather they formulate their own experiential unities in different ways.the researches show which the mystical experiences are different based on the milieu,cultures,life experience,religion and psychologycal processes.نظر دوستان درباره این مطالب چیست؟ تجربه عرفانی دقیقا چیست و چه اعتبار شناخت شناسی دارد؟ و اساسا چرا عرفان اینچنین تعریف گریز و عارف مسلکی عجیب به نظر می رسد؟mystical experince is just a common state of parasympathetic dominance and a slow wave synchronization of the frontal cortex
اگر کسی هم از @کوشا خبر دارد، ضمن رساندن سلام من، به او اطلاع دهد که من برای ترم جدید کلاس عرفان اسلامی ثبت نام کرده ام!( برای ادامه گفتگو حاضرم)
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
Rationalist (08-22-2014)
به خاطر اینکه "وجود" مفهومی بنیادین و بدیهیست. درک یکپارچه آن میان همه ی موجودات، می بایست در همان تراز بنیادین و در بستر همان بدیهیات درونی و عقلی ادراک شود. حال شما می فرمایید نیاز به پیش نیاز و راه و روش دارد؟ بسیار خوب، آن راه ها را بیان نمایید... همچنین اگر در پست پیشینم در مطالبی که نقل نموده ام نگاهی بیاندازید، می بینید که اساسا اعتبار تجربه ی عرفانی بسیار شکننده و مشکوک است. ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــ اگر تمایل داشتید؛ گفتگو پیرامون فرگشت و اسلام را در جستار های مربوطه پی بگیریم. نه در اینجا!
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
sonixax (08-22-2014)
آنچه بدیهی است "مفهوم" وجود است نه واقعیت خارجی آن و
همه نزاع ها و کشمکشها نیز بر سر چگونگی این واقعیت است حال
عده ای به نام عارف مدعی شده اند که همانطور که مفهوم وجود معانی متعدد ندارد و واحد است عینیت خارجی آن نیز چنین است و رنگها و
طورهای گوناگون که مشاهده می شود عارضی هستند و
برای درک این وحدت تنها راه تزکیه نفس و ... است
شما می گویید تجربه های عرفانی قابل اعتماد و اتکا نیستند و از عارفان دلیلی غیر از شهود طلب می کنید
خب این مثل این می ماند که از یک نقاش بخواهید برای یک کور مادرزاد طیف های متنوع رنگ را تبیین کند یا بخواهیم برای کسی که هیچگاه حس چشایی نداشته مزه های شور و شیرین و ترش را توضیح دهیم
مقصود عارفان هم دیدنی و چشیدنی است نه فهمیدنی به معنای متعارف آن
به قول شاعر :
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر من ناتوان زگفتن و خلق از شنیدنش
بیان شد که واحد بودن وجود تنها در صورتی نقض می شود که بتوان مصداقی برای عدم پیدا کرد (استدلال)در ضمن شما ردی بر استدلال عقلی من بر یکپارچگی وجود نیاوردید.
بعید می دانم بدون جدا شدن از پیش فرض ها این نوع بحث ها راه به جایی ببرد.اگر تمایل داشتید؛ گفتگو پیرامون فرگشت و اسلام را در جستار های مربوطه پی بگیریم. نه در اینجا!
Rationalist (08-25-2014)
هماکنون 2 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 2 مهمان)