Anarchy (08-10-2014)
ویرایش از سوی Mehrbod : 08-09-2014 در ساعت 10:17 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
به به، ببن کی اومده
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
درود به مهربد اندیشمند، کاش از اسپاگتی چیز دیگری خواسته بودیم. من به شخصه از خواندنِ نوشتهی لذت بردم و علاوه بر توصیههای نابِ دوستی که جهان را بسیار بیشتر از من دیده و شناخته، برایم یادآور آن روزهایی بود که به زحمت پستهایتان میخواندم ولی هرگز از خواندنشان خسته نمیشدم از بس که از آن زبان لذت میبردم.
پست مفصل شما شایسته اندیشه و تدقیق در زمانی مقتضی است، اما شما پیشانگاشتانه یک چیز را نادیده گرفتهاید که البته من تصور میکنم از جهاتی به روحیاتِ شما وابسته است: شما از کجا میدانید تمامِ این فعالیتها یا بخشِ اعظمِ آنها برای «خودمان» نیست؟ من هرگز انکار نخواهم کرد که فعالیتِ من در اینجا و جاهای دیگر هرگز تماما در خدمتِ نجاتِ بشریت و .... نبوده و نیستند، بلکه این شاید تنها بخشی از آن را در برگیرد، بخش ِ دیگر آن بیشک درونی و شخصیست. من نمیدانم شما در زندگی شخصی خود چقدر خوششانس بودهاید، ولی من آنقدر خوششانس نبودهام که بتوانم اینطور که در اینجا هستم و با دوستان هماندیشی میکنم در بیرون هم دوستانی در همین سطح داشته باشم. آنجا زندگی برای من خلاصه میشود به همان بازیهایی که گفتید. برای من پول درآوردن، کار کردن، ارتقا پیدا کردن در آن، موفقت در تعاملات و سازوکارهای اجتماعی، خوشگذرانی، با دوستان بودن و ... همگی لذتبخش و گیرا هستند، اما «نوشتن»، «اندیشیدن» و «بحث کردن» یک خلائی را پر میکنند که آنهای دیگر نمیکنند. چند پست بالاتر من نتیج تحقیاتی را نقل کردم که در آن گفته شده مضراتِ تنهایی فکری کمتر از مضراتِ یک حملهی قلبی در ماه نیست! شما میاندیشید کسانی چون کانت و دیگران براستی برای نجاتِ بشریت و از آن هم کمتر هتا برای تاثیرگزاری حداقلی بر عالم و انسانها مینوشتند؟
من روزها پس از آمدن از سر کار و پس از آنکه روزی پر مشغله همراه با سر و کله زدن با انواعِ آدمها(که البته الان با آدمهای متمدن و خوشقلبی در تعامل هستم آنجا) و تلاش برای ارتقا در شغل و کسب پول بیشتر برای رفاه ِ بیشتر در زندگی و پس از آنکه با دوستان گردشی در شهر زدم، به خانه که میرسم یک قهوه یا چای دم میکنم، کامپیوتر را روشن کرده و صفحاتِ مختلف ِ جوامعی که در آنها با دوستانِ مجازی خودم به گفتگو مینشینم را میگشایم و .... این در حالیست که من آن روز برنامهی دیگری برای انجام نداشته باشم. من کاملا صادقانه میپذیریم که آن بخش آخر از برنامهی روزانهی من بازهم تا حد زیادی (شاید حدود 80 درصد) در خدمتِ خودخواهی من هستند.
پس شما یا خیلی برونگرا هستید که هرگونه بازی مجازی برایتان کمترین بها و معنایی ندارد (که این را به شخصه بعید میدانم، چرا که یادم هست شما برای شخصیتِ مجازیتان اینجا ارزش قائل بودید و حاضر نبودید لجنمال بشود) و آنقدر آن بیرون دور و برتان شلوغ است که بودن و نبودنتان در اینجا کمترین اهمیتی برایتان ندارد و یا آنکه همانطور که گفتم آنقدر خوششانس هستید که دوستانی دارید که میتوانید با آنها بنشینید ساعتها گفتگوی جدی بکنید و یا هر دو (در هر حال خوش به حالتان!)، اینک ما به اندازهی شما اگر خوششانس یا برون گرا نیستیم چه باید بکنیم؟
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
من شخصاً از طرف خودم صحبت میکنم وقتی میگویم از آغاز به این کارکرد ِ «خودارضایی روانی» گفتگوی اینترنتی آگاه بودم و اصلاً دلیل حضورم در اینجا فراموش کردن موجود به نظرم مبتذل و ناپسندی بود که جهان بیرونی مرا به بودنش وامیداشت. شما اما ایمان داشتهاید به رسالت رهاییبخش نویسندگی در اینترنت و مثل هر مؤمن دیگری، وقتی دریافتهاید که «خدایی نیست» و رسالت رهاییبخش کشک چیست دلزده و بیزار و گریزان شدهاید. این صحبتها که میکنید حرف کسی نیست که پی برده بحث اینترنتی بیفایده است، حرف کسیست که فکر میکرده فایدهای در کارست. تغییر عقیدهی مردم عارضهی حضور شما در اینجاست نه هدف آن، هدف آنست که هر از چندگاهی خودتان را بفریبد که آنقدرها هم سخیف و سطحی و بیمایه نیستید که جهان بیرونی شما را به چنان بودن واداشته.
هر چیزی در زندگی انسان نقشی دارد، اولویت اول شما باید فراغت مالی باشد، اولویت دوم باید فراغت جنسی باشد، اولویت سوم باید فراغت عاطفی و رفیقبازی باشد، اولویت سوم باید خانوادهتان باشد، اولویت چهارم باید سرگرمیهایتان باشند، اولویت پنجم باید فراغت عاطفی و رفیقبازی باشد، اولویت ششم باید مراقبت از خویشتن باشد... اولویت بیستم و سیام اما میتواند و شاید حتی میباید چیزی مثل دفترچه باشد، چون زندگی کردن درست برای آدمهای خیالپردازی مثل ما هزینهی روانی مشخصی دارد که باید از طریقی آنرا برونفکنی کرد.
شما خودفریبی از طریق فرومنویسی را بر خودتان حرام بکنید و به نبرد با عینیت نامطلوب زندگی خود بپردازید، و تنها زمانی که به نحوی بسنده و شایسته پیروز شدید، یا دستکم به «پیروزیهایی» رسیدید، در مقام پاداش به خودتان به اینجا برگردید. شما را نمیدانم اما من نیاز دارم خودم را بفریبم که امیر فقط مجموعهای از دخترهای که میکند و مردانی که میتیغد و … کارهایی که آن بیرونی در جهان واقعی میکند نیست. به چیزهای مهمتری هم میپردازد. کمی فراتر از آنست...
بعد یک نکتهی کوچک دیگر در کمک به کیس شما برپاد فرومنویسی: ما اینجا نیستیم چون بازنده هستیم، ما بازنده هستیم چون اینجا هستیم و رانهی غلبه بر دیگر مردان و تثبیت برتری خودمان را از طریق «بحث» و این چرندیات ارضاء کردهایم.
پس دوستان همین کاری که مهربد میگوید را بکنید، فرومنویسی را قطع بکنید و مغز خود را متوجه تغییر زندگی خودتان بکنید نه اوهام تغییر دنیا، و اگر میتوانید برای میل به خودنمایی فکری که میلیست ذاتی در مردان جایگزینی پیدا بکنید حتماً چنان بکنید، اما اگر موفق به یافتن آلترناتیو نشدید، سالی دو سه ماه خودفریبی اینترنتی و درگیری ذهنی با مسائل «والاتر» هیچ آسیبی به زندگی شما نمیرساند، بلکه آنرا پربارتر و آرامتر میکند. این درگیری وسواسی با عینیت و تلاش برای «انهدام همهی انواع خودفریبی» هدانیسم نیست، نیهیلیسم است، اصلاً ما خودفریبی میکنیم چراکه لذتبخش است و بسیار آسانتر از روبرو شدن با واقعیات تلخ.
خلاصه: سر و سامانی شایسته به زندگی شخصی خود بدهید، ثروت معقول، سکس مداوم با دختران زیبا، دوستانی که شما را میستایند و برایتان فداکاری میکنند و چشم به راهنمایی شما دارند، خانوادهای که شما را دوست میدارد و برایتان ارزش قائل است، بدنی که از تماشای آن در آینه لذت میبرید... حرکتی مداوم به سمت پیشرفت مادی و معنوی در جهتی که میپسندید، من اینها را میپسندم...! سپس، بکوشید یک تناسبی میان واقعگرایی و آرمانگرایی، بین واقعیت و مجاز برقرار بکنید. اصلا چه قانونی بهتر از سه به یک؟ سه ماه زندگی در واقعیت، یکی در مجاز و واقعیت!
زنده باد زندگی!
من دیشب خیلی خسته بودم به همون خوش آمد گویی به مهربد بسنده کردم :دی
به نظر من مشکل اصلی مهربد اینه که فکر میکنه دفترچه و محیط هایی مانند دفترچه وسیله ایست برای رسیدن به هدف! هدف چیست ؟ پاک کردن دنیا از تمام بدی ها و زشتی و ها پلیدی ها و ساختن یک دنیای زیبا و مدینه فاضله!
برای همین وقتی میبیند این وسیله در راه رسیدن به هدف ناکارآمد هستش دلزده میشه، افسرگی شدید میگیره و نهایتن اون غم نامه ی بالا رو مینویسه.
دیری نخواهد پایید همین نگرش را نسبت به زبان پارسی و پارسی نویسی پیدا خواهد کرد!
در صورتی که دفترچه یا FB یا هر جای دیگری از این دست تنها یک ابزار چند صد دلاریست برای وقت گذرانی و نه بیشتر. شخصن هرگز دچار این توهم نشده ام که با یک نرم افزار 250 دلاری و یک اینترنت 40 دلاری به جنگ چند میلیارد انسان روی زمین، تفکراتشان، ثروتشان، دولتهایشان و ارتشهایشان رفته ایم و بد تر از آن اینکه امید پیروزی هم داشته باشم!!! نه این طوری نیست.
اینجا فقط محیطیست که وقتهای خالیت که نمیدانی باید با آنها چه کنی را با آن پر میکنی، از نوشته های دیگران می آموزی و به نظر من این شیوه وقت گذارنی بهتر از ولگردی در خیابانهای خلوت اروپا یا ول گشتن در خیابانهای پر از جرم تهران یا روی آوردن به الکل و سیگار برای گذر زمان هستش.
امیر میگوید اولویت 20 ام یا 30 ام باید اینجا باشد! من میگویم اینجا اصلن نباید در فهرست اولویتها باشد!!! اولویت برای مسایل مهم زندگی است با هر شماره یا جایگاهی که داره.
من از همین اینترنت گردی ها نه تنها تا کنون بسیار آموخته ام بلکه هزاران یورو پول ازش ساخته ام، پولی که نه اینجا بلکه در زندگی واقعی خودم خرج شد و کیفیت زندگیم را بالاتر برد.
پس این توهمِ تغییر جهان و تفکر آدمیان یک مشکل و دشواری درونی شخص است و این خود شخص (در اینجا مهربد) هستش که باید به این مساله پی ببره که با 300 دلار یا اصلن 300 هزار دلار یا اصلن 300 میلیون دلار یا حتا 300 میلیارد دلار نمیشه بشریت، طرز فکر افراد و باورهای عمومی رو تغییر داد که اگر میشد آمریکا به جای سالی 700 میلیارد دلار صرف کردن برای هزینه های دفاعی! چند صد میلیارد دلار صرف گسترش خردگرایی و روشن کردن مردم و آگاهاندنشان در مورد پوچ بودن عقاید دینی و اسلامی و ... میکرد ، انقدر هم بدنام نمیشد. نیازی هم به بمب اتمی و F35 و ... نداشت چون خردگرایی یا اصلن مغز شویی لابد موثر تر میبوده دیگر!!!
در صورتی که این طور نیست.
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
خب پس میخواهید از وابستگی خود به تکنولوژی بکاهیید. همینرا بگویید و فهم ماجرا را آسان بکنید.
به نظر من کمی کمیک است، ولی از آنجاکه برای عزم راسخ و پایمردی در باورها در این وانفسای بیدر و پیکر به خودی خود ارزش قائلم، و از آنجاکه فرستندهی الکترونهای بلااسفتاده از پشت آیدی مهربد را دوست دارم، برایتان آرزوی موفقیت میکنم. من خطرات تکنولوژی را میشناسم، در جهانی که کار یدی اتوماتیزه شده باشد تنها کار فکری ارزشمند است و در جهانی که کار فکری اتوماتیزه شده باشد انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت. اما خب معتقدم خیلی قبل از اینکه بخواهیم به «آخرالزمان تکنولوژیک» برسیم آخرالزمان غیرتکنولوژیک تمدن را چند قرنی به عقب رانده.
زنده باد زندگی!
ما را باش فکر میکردم مهربد بحران روحانی یا دلنگرانی جدی دارد در حالی که کل ماجرا «مشکل اصلی تکنولوژیست پس از طریق تکنولوژی بیشتر(بحث در فروم و ...)نمیتوان آن را حل کرد» بوده..
زنده باد زندگی!
sonixax (08-11-2014)
هماکنون 4 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 4 مهمان)