گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
ملتمسانه از من می‌خواست که به دیگر بچه‌های گروه چیزی در موردِ دست‌مزدم نگویم، من هم یک بیلاخ به او نشان دادم و موقع رفتن همه چیز را به دوستان گفتم.
ای خائن خبیث!

گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
به هر حال موضوع همین است که باید به خودتان تکان بدهید وگرنه همیشه همینی‌ست که هست و جز آه و ناله چیزی وجود نخواهد داشت.
خب دشواری اینجاست که ما حوصله ی دست به یقه شدن نداریم!! نه تمایلش را داریم، نه توانش را !

بنابراین ترجیح می دهیم همان آه و ناله مان را بکنیم!