• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 320

    جُستار: بازی : گفتگو

    Threaded View

    1. #11
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Crusader نمایش پست ها
      ریوش گرانمایه شنیدم که با آن دختر کذایی به بن‌بست رسیدید و اینک با بتای خروشان وجودتان در مبارزه‌ی احساسی/روانی قرار دارید؟
      باید بگویم که با شنیدن چنین اعترافی حقیقتا منقلب شدم، چه که غبار کهولت را از خاطره‌های دردناک نوجوانی‌ام زدود و یاد روزگاران بتازدگی‌ام افتادم. برای همین درد روانی رفیقی چون شما برای من کاملا به احساس میاید و با دیدن حال و روزتان متاثر می‌شوم... من توشه‌ی آن روزگاران را به شما می‌دهم، شاید تجربه‌ی من مرهمی برای شما شود. بارها پیش آمده دختری به من «نه» گفته باشد، دختری را که با تمام تمنای درونی او را می‌خواستم، دختری را که با دیدن ظواهر آراسته‌ی او در پوست و گوشت و خون و استخوانم انقلابی از شور و شعف برپا می‌شد، تمام سلول‌های وجودم او را فریاد می‌زدند و دورنمای زندگی «بدون او» برای من باورنکردنی و غیرممکن بود! به من «نه» گفته بگوید و من ویران شوم، شب‌های من تباه شود و تنها مونس و هم‌درد ضجه‌های من چهارچوب اطاق خاموشی باشد...

      پس بگویید ببینیم چه شده گرامی؟ شاید تجربه‌های من برای شما راهنما شد؟
      من این پست شما را تاکنون چرا ندیده‌ام؟!
      راستش من گمان می‌کنم پسری که لااقل یکبار شکست عشقی را تجربه نکرده باشد وجود ندارد و بیش از این، من هتا تصور می‌کنم چنین تجربه‌ای برای هر مردی لازم هم هست. بواسطه‌ی چنین تجربه‌ای مرد سالها بعد که از دور به وقایع آن روزگار می‌نگرد می‌بیند که خود نجربه فاقد از اثراتِ روحی روانی‌اش چقدر به او قدرت بخشیده ، چه میزان به او در شناخت فطرتِ زنان یاری رسانده و مهم‌تر از همه چه بسیار به او کمک کرده که خودش را بشناسد. زخم ِ آن تجربه اگرچه همیشه در دل‌اش باقی خواهد ماند، اما اگر کمی شانس و هوش داشته باشد، دیگر هرگز قربانی آن صحنه‌آرایی نخواهد شد. تا آنجا که من میدانم تمام این معلمانِ بزرگِ بازی خودشان روزگاری قربانی آن بازی بوده‌اند(از نیک ساوی و میستری و رولو توماسی گرفته تا امیر خودمان). برای من هم چنین تجربه‌ای تلخ و زرّین وجود داشته. از نوعی بسیار آتشین و رمانتیک و رویایی! دو سالِ تمام من با او خاطراتی بسیار زیبا و درخشان داشتم و شب و روز به یادش بودم تا اینکه یک روز دانستم او با کس دیگری دوست شده، اما این شاید زیاد مهم نباشد، مهم‌تر این بود که او در حین جدایی چنان شخصیت و روانِ نوجوانی مرا با نیش‌های کلامی (به این بهانه که "میخواستم ازم متنفر بشی")لگدمال کرد که چندماه زخم‌خورده و نیمه‌جان، نفس نفس میزدم. او با آنکه از من چندسال بزرگتر بود (تمامِ دوستانِ دختر من تا این اواخر همگی از من بزرگتر بودند!) و خیلی بهتر از من می‌دانست که چنین اتفاقی می‌تواند چه آسیبِ عظیمی به یک نوجوان بزند، اما در مواجهه با کیسی بهتر از من، موتور هایپرگمی‌اش چنان داغ شد که در کمالِ بی‌رحمی هتا به من فرصتِ یک مکالمه‌ی ده دقیقه‌ای را هم نداد.
      این تجربه در ذهنم همیشه زنده و پایدار است... . اما پس از همه‌ی این سالها فهمیدم که در واقع او ناخواسته یک لطف بزرگ در حقم کرده و پرده‌هایی از آن سوی رمانتیسم‌های بچه‌گانه‌ام بر روی من گشود که شاید خودم هرگز نمی‌توانستم آن را ببینم.
      ویرایش از سوی Dariush : 10-15-2014 در ساعت 12:18 AM
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (08-06-2014),Russell (08-03-2014),sonixax (08-04-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. کارگاه جمله سازی
      از سوی کافر_مقدس در تالار تالار سرگرمی
      پاسخ: 101
      واپسین پیک: 03-19-2016, 08:01 AM
    2. بازی : نقد
      از سوی Mehrbod در تالار زنامرد
      پاسخ: 181
      واپسین پیک: 08-09-2014, 05:43 PM
    3. پارسی سازی واژگان تازی شده.
      از سوی homayoun در تالار ادبسار
      پاسخ: 0
      واپسین پیک: 10-14-2013, 01:11 PM
    4. عبدالله شهبازی مورخ مشهور بازداشت شد.
      از سوی sonic در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 1
      واپسین پیک: 12-08-2010, 10:21 PM
    5. دانلود بازی های سگا
      از سوی philsof در تالار رایانه، اینترنت، تلفن‌های همراه
      پاسخ: 1
      واپسین پیک: 10-27-2010, 11:31 PM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •