• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 59

    جُستار: اثبات معاد

    Hybrid View

    1. #1
      شناس
      Points: 2,634, Level: 31
      Level completed: 23%, Points required for next Level: 116
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      ابن سینا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      ماندگاه
      ایران
      نوشته ها
      53
      جُستارها
      7
      امتیازها
      2,634
      رنک
      31
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 46 بار در 34 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بسم الله الرحمن الرحیم
      جواب آقای کوروش
      آقای کوروش شما می گوئید ما باید ابتدا خدا را ثابت کنیم.ما هم جز این نگفتیم فلذا در ابتدای مقالمان گفتیم آقای محمد برهان سینوی را برای اثبات خدا آورده است در همین تالار.ثانیاً ما خود در نظراتمان برهان حرکت ارسطو و برهان خواجه نصیر الدین طوسی را در اثبات خدا آوردیم.سوتی در کار نبوده که شما بخواهید چشم پوشی کنید.حتی اگر ما اشتباه کنیم این گیرهای شما سبب رشد اینجانب می شود.
      بنده در بحث جبر و اختیار هم تناقض(سفسطه)نکردم.دقت کنید.ما هم قائل به جبر هستیم هم اختیار یعنی هر دو وجود دارند ولی نه جبر مطلقی هست نه اختیار مطلقی.واما این که گفتم انسان مجبور است اختیار کند مستلزم سفسطه نیست(همان تناقض که شما گفتید) چرا که تناقض در امر واحدی قابل فرض است یعنی بنده نگفتم جبر همان اختیار است.معنای حرف بنده این است که چیزی به نام اختیار است که انسان مجبور است از آن استفاده کند.با یک مثال توضیح میدهم.شما مختارید از گمراهان باشید یا از شکرگزاران یعنی شما می توانید یا از دسته اول باشید یا دسته دوم ولی شما مجبور هستید یکی از این دو گروه باشید.این یعنی شما مجبور هستید به اختیار کردن.دیگر اینکه جبر و اختیار در اسلام صرفاً درونی نیست ولی بیشتر از جبر واختیار درونی بحث شده است.
      اما اینکه می گوئید بحث علم یک چیز فرامادی است باشد برای بعد ، درست نیست،چرا که تا شما موجودات فرامادی را قبول نکنید بحث های ما ناقص و ابتر می ماند.بنده گفتم به المیزان رجوع کنید تا جوابتان داده شود.
      خدای بنده و شما یک عقلی به من و شما داده است که با آن بتوانیم به بعضی از آرزوهایمان برسیم و این مخالف بحث ما نیست.ثانیاً این آرزو حتی برای انسان معلق(انسان فاقد هر گونه حس) قابل فرض است چرا که آن فرد به وجود خود مطمئن است ولی آرزوهائی که جنابتان گفتید ممکن است حضوری نباشند چرا که با گذشت زمان و درک علوم حصولی تجربی برای انسان ایجاد می شود.
      من متأسفم برای شما که حتی نظراتی که بنده با دقت می نویسم با دقت نمی خوانید.بنده در نظرات قبل هم تسلسل را رد کردیم هم دور را حال که شما برای ادعاهایتان دلایلی اندک آوردید و برای همین حرفتان هم هیچ دلیلی نیاوردید.بنده اثبات عدم تسلسل را که در نظرات قبلی نوشته بودم عیناً می آورم.
      «یکی از براهین رد تسلسل برهان خواجه نصیر الدین طوسی (ره) است.ایشان اثبات کردند از آن جهت که علت وجوب دهنده و وجود دهنده به معلول است (یعنی ماهیت در مقام امکان است و به وسیله علت واجب می شود.دقت کنید شاید بگوئی این ممکن هم در امکان خود وجود دارد.این شبهه باطل است چرا که ماهیت در ذات خود که بلا شرط است دارای عدم است یعنی وجود ندارد ولی فرقش با ماهیتی مثل اجتماع نقیضین این است که این ماهیت معدوم است وهیچگاه امکان وجود نخواهد یافت ولی ماهیت ممکن اگر معدوم باشد با فرض وجود علتش به وجود می آید.)از اینجا دو فرض پیش می آید که یک واجب بالذات باشد و یا نباشد.اگر واجب بالذات نباشد امکان وجود چنین عالمی نخواهد بود چرا که اگر واجب بالذات نباشد امکان عدم بر این سلسله علل باقی است و امکان این هست که ماهیت معدوم باشد و احتمال عدم با وجود یکی است.این همان امکان است در حالی که ما وقتی به اشیاء اطراف خود می نگریم می یابیم که همه چی واقعاً هستند نه اینکه نسبت به وجود و عدم یکسان باشند.این مسئله را با یک مثال توضیح می دهم.فرض کنید من پولی دارم و آنرا از فرد الف گرفته ام و فرد الف از ب گرفته است وهمین طور تا آخر.به نظر شما آیا این افراد تا بی نهایت پیش می رود یا به جائی می رسد که به فردی می رسیم که پول از آن خودش بوده است و به کسی قرض داده است؟اگر تا بی نهایت برود پولی به این سلسله نیامده است پس یعنی افراد امکان نداشتن پول برایشان باقی است در حالی که ما می بینیم در دست ما پول است پس حتماً شخصی بوده است که خودش پول داشته باشد و از کسی پول نگرفته باشد.این هم یک برهان هم در رد تسلسل وهم در اثبات خدا».

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از ابن سینا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Hezbollah_YaHasan (07-29-2014)

    3. #2
      شناس
      Points: 2,102, Level: 27
      Level completed: 68%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خونسرد
       
      Maziar Bikhoda آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      ماندگاه
      جابلقا
      نوشته ها
      98
      جُستارها
      4
      امتیازها
      2,102
      رنک
      27
      Post Thanks / Like
      سپاس
      17
      از ایشان 31 بار در 20 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      جناب ابن سینا من اگر بجای شما بودم برای اثبات وجود خدا بجای این همه استدلال و فلسفه بافی، خود خدا را به این دوستان نشان می دادم تا جای هیچ بهانه و بحث و جدلی باقی نماند.

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Maziar Bikhoda گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (07-26-2014)

    5. #3
      مدیر تالار
      Points: 94,728, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.7%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      وضعیت؟
       
      Empty
       
      kourosh_bikhoda آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      صهیونیستستان
      نوشته ها
      2,339
      جُستارها
      40
      امتیازها
      94,728
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      4,209
      از ایشان 4,997 بار در 2,197 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      26 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی ابن سینا نمایش پست ها
      با یک مثال توضیح میدهم.شما مختارید از گمراهان باشید یا از شکرگزاران یعنی شما می توانید یا از دسته اول باشید یا دسته دوم ولی شما مجبور هستید یکی از این دو گروه باشید.این یعنی شما مجبور هستید به اختیار کردن.دیگر اینکه جبر و اختیار در اسلام صرفاً درونی نیست ولی بیشتر از جبر واختیار درونی بحث شده است.
      من دوست ندارم بحث خیلی سنگین بشه. ولی این مثال جالب شما من رو بر آن داشت که ازتون بخوام جبر و اختیار رو جداگانه تعریف کرده و در مثال بالا نمونه یابی کنید.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی ابن سینا نمایش پست ها
      بنده گفتم به المیزان رجوع کنید تا جوابتان داده شود.
      شما که رجوع کردید ما رو قانع کنید. معنی بحث همینه دیگه بله؟


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی ابن سینا نمایش پست ها
      بنده اثبات عدم تسلسل را که در نظرات قبلی نوشته بودم عیناً می آورم.
      این اثباتی که آوردید گرامی انگار چرخ را دوباره اختراع کردید. اینها بارها رد شده اند توسط فلاسفه گوناگون. یکبار زحمت بکشید لینکی که پست میکنم رو بخونید یک مقدار موضوع دستگیرتون میشه.
      رد برهان علیت | زندیق

      بعدش که اونو خوندید اینم گفته ای از استیون هاوکینگ هست:
      مادامی که جهان آغازی داشته باشد می‌توان برای آن آفریدگاری فرض کرد. اما اگر جهان واقعا یکسره خودگنجا و بدون کرانه و لبه‌ای باشد آنگاه نه آغازی خواهد داشت و نه پایانی: جهان صرفا هست. آنگاه جایگاه آفریدگار چه خواهد بود؟

      چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
      جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
      ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
      ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
      «توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»

      خردگرایی و ایمان ستیزی

    6. 2 کاربر برای این پست سودمند از kourosh_bikhoda گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      bilche (07-29-2014),sonixax (07-28-2014)

    7. #4
      شناس
      Points: 2,634, Level: 31
      Level completed: 23%, Points required for next Level: 116
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      ابن سینا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      ماندگاه
      ایران
      نوشته ها
      53
      جُستارها
      7
      امتیازها
      2,634
      رنک
      31
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 46 بار در 34 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      [شبهه مادیون در وجود علم و رد بر آنها و اثبات تجرد و غیر مادى بودن علم و ادراك‏]

      البته این را هم باید دانست كه در وجود علم، از جهت دیگر شبهه‏اى است قوى، كه همان شبهه، اساس علوم مادى قرار گرفته است، كه علم ثابت را (با اینكه هر علمى ثابت است)، نفى كنند. توضیح اینكه: بحث‏هاى علمى این معنا را به ثبوت رسانده كه علم طبیعت در تحول و تكامل است، و هر جزء از اجزاء عالم طبیعت كه فرض شود، در مسیر حركت قرار دارد، و رو بسوى كمال دارد، و بنا بر این اساس، هیچ موجودى نیست، مگر آنكه در آن دوم از وجودش، غیر آن موجود، در آن اول وجودش میباشد.

      از سوى دیگر میدانیم، و هیچ شكى نداریم، در اینكه فكر و اندیشه از خواص مغز و دماغ است، و چون دماغ، خود موجودى مادى است، فكر نیز اثرى مادى خواهد بود، و قهرا مانند سایر موجودات در تحت قانون تحول و تكامل قرار دارد، پس تمامى ادراكات ما كه یكى از آنها ادراكهایى است كه نامش را علم نهاده‏ایم، در مسیر تغیر و تحول قرار دارد، و دیگر معنا و مفهومى براى علم ثابت و لا یتغیر باقى نمى‏ماند، بله این معنا هست، كه ادراكهاى ما دوام نسبى دارند، آنهم نه بطور مساوى، بلكه بعضى از تصدیقات، دوام و بقاء بیشترى دارد، و عمرش طولانى‏تر، و یا نقیض آن پنهان‏تر از سایر تصدیقات است، كه ما نام اینگونه تصدیقات را علم گذاشته‏ایم، و مى‏گوییم بفلان چیز علم داریم، در حالى كه علم بمعناى واقعى كلمه كه عبارتست از علم بعدم نقیض، نداریم، بلكه تا كنون به نقض و نقیض آن بر نخورده‏ایم، و احتمال میدهیم دیر یا زود نقیضش ثابت شود، پس علمى در عالم وجود ندارد.

      جواب از شبهه این است كه: این شبهه وقتى صحیح و قابل اعتناء است، كه علم، همانطور كه گفتند، مادى، و از ترشحات دماغ و مغز باشد، نه موجودى مجرد، در حالى كه این ادعا نه در حد خود روشن است، و نه دلیلى بر آن دارند، بلكه حق مطلب آنست كه علم بهیچ وجه مادى نیست، براى‏ اینكه مى‏بینیم هیچیك از آثار و خواص مادیت در آن وجود ندارد.
      1- یكى از آثار مادیت كه در همه مادیات هست، این است كه امر مادى قابل انقسام است، چون مادى آن را گویند كه داراى ابعاد ثلاثه باشد، و چیزى كه داراى بعد است، قابل انقسام نیز هست، ولى علم، بدان جهت كه علم است بهیچ وجه قابل انقسام نیست، (مثلا وقتى ما زید پسر عمرو را تصور مى‏كنیم این صورت علمیه ما قابل انقسام نیست بشهادت اینكه نیم زید نداریم).

      2- اثر مشترك مادیات این است كه در حیطه زمان و مكان قرار دارند، و هیچ موجود مادى سراغ نداریم كه از مكان و زمان بیرون باشد، و علم، بدان جهت كه علم است، نه مكان مى‏پذیرد، و نه زمان، بدلیل اینكه مى‏بینیم یك حادثه معین، و جزئى، كه در فلان زمان، و فلان مكان واقع شده، در تمامى مكانها، و زمانها قابل تعقل است، و ما میتوانیم همه جا و همه وقت آن را با حفظ همه خصوصیاتش تصور و تصدیق كنیم.

      3- اثر سوم و مشترك مادیات این است كه مادیات بتمامیشان در تحت سیطره حركت عمومى قرار دارند، و بهمین جهت تغیر و تحول، خاصیت عمومى مادیات شده است، ولى مى‏بینیم كه علم، بدان جهت كه علم است در مجراى حركت قرار ندارد و بهمین جهت محكوم باین تحول و دگرگونى نیست، بلكه اصلا حیثیت علم ذاتا با حیثیت تغیر و تبدل منافات دارد، علم عبارتست از ثبوت، و تحول عبارتست از بى ثباتى.

      4- اگر علم از چیزهایى بود كه بحسب ذاتش تغیر مى‏پذیرفت، و مانند مادیات محكوم به تحول و دگرگونگى بود، دیگر ممكن نبود یك چیز را و یك حادثه را در دو وقت مختلف با هم تعقل كرد، بلكه باید اول حادثه قبلى را تعقل كنیم بعد آن را از ذهن بیرون نموده حادثه بعدى را وارد ذهن سازیم، در حالى كه مى‏بینیم كه دو حادثه مختلف الزمان را، در یك آن تعقل مى‏كنیم، و نیز اگر علم، مادى بود، باید اصلا نتوانیم حوادث گذشته را در زمان بعد تعقل كنیم، براى اینكه خودتان گفتید:

      هر چیزى در آن دوم غیر آن چیز در آن اول است.

      پس این وجوه و وجوه دیگرى كه ذكر نكردیم، دلالت دارند بر اینكه علم، بدان جهت كه علم است مادى نیست، و اما آنچه در عضو حساس و یا بگو در دماغ پیدا میشود، و آن فعل و انفعالى كه در این عضو حاصل مى‏گردد، ما در باره آن حرفى نداریم، چون تخصصى در آن نداریم، اما شما هم دلیلى ندارید كه این فعل و انفعالهاى طبیعى همان علم است، و صرف اینكه در هنگام مثلا تصور یك حادثه، در دماغ عملى صورت مى‏گیرد، دلیل بر آن نیست كه تصور، همان عمل دماغى است، و همین مقدار بحثى كه پیرامون مسئله علم كردیم كافى است، بحث بیشتر از این را باید در جاى دیگر جستجو كرد.
      [توجه کنید که دماغ یعنی مغز و عقل]


    8. یک کاربر برای این پست سودمند از ابن سینا گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Hezbollah_YaHasan (07-29-2014)

    9. #5
      مدیر تالار
      Points: 94,728, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.7%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      وضعیت؟
       
      Empty
       
      kourosh_bikhoda آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      صهیونیستستان
      نوشته ها
      2,339
      جُستارها
      40
      امتیازها
      94,728
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      4,209
      از ایشان 4,997 بار در 2,197 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      26 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی ابن سینا نمایش پست ها
      1- یكى از آثار مادیت كه در همه مادیات هست، این است كه امر مادى قابل انقسام است، چون مادى آن را گویند كه داراى ابعاد ثلاثه باشد، و چیزى كه داراى بعد است، قابل انقسام نیز هست، ولى علم، بدان جهت كه علم است بهیچ وجه قابل انقسام نیست، (مثلا وقتى ما زید پسر عمرو را تصور مى‏كنیم این صورت علمیه ما قابل انقسام نیست بشهادت اینكه نیم زید نداریم).
      تمام این کج فهمی ها از همینجا ناشی هست. ماده در معنای فیزیکی و ماده در معنای فلسفی امروز یکی نیستند. هتا ماده در فیزیک کلاسیک با ماده در فیزیک نو یکی نیست. قبلن ماده همانی بود که اینجا تعریف شده و دارای ابعاد فیزیکی بود. امروز وقتی میگیم جهان سراسر مادیست، میدونیم به عنوان مثال امواج الکترومغناطیس هم در این جهان وجود دارند ولی به عنوان ماده قلمداد نمیشن. پس چرا میگیم جهان سراسر ماده است؟ به این خاطر که طبق نظریه نسبیت عام این دو پدیده میتونند در یک هم ارزی به هم تبدیل بشن. در واقع اون امواج صورتی از ماده هستند و برعکس. مثلن شما اگه 70 کیلوگرم جرم داشته باشید میشه گفت برابر با N ژول انرژی هستید که به صورت فشرده و کمپرس شده در نقطه ای مجتمع شدید. این بکارگیری لفظ ماده امروز یک محدودیت یا بازی زبانی است.

      برای حل این مشکل فلاسفه اخیر از واژه طبیعت گرایی یا Naturalism به جای ماده گرایی استفاده میکنند. من هم خود را یک طبیعت گرا میدانم. چرا که هر چیزی که در جهان پیرامون وجود داره هتا اگر مادی نباشه ولی طبیعی ست. همین شعله های آتش، امواج ماکروویو، فکر و اندیشه و خیلی مسائل دیگه اگر چه دیمانسیون ندارند ولی طبیعی هستند. در این جهان بوده و در این جهان خواهند بود و قابلیت و پتانسیل تبدیل شدن به هم را دارند.

      دوستانه میگم شما خودتون رو خیلی درگیر فلاسفه متاخر اسلامی میکنید. اینها زیاد ارزشی در دنیای امروز ندارند گرامی. خودشون که صورت های تغییر شکل یافته و عربی شده فلسفه یونان باستان هستند و وقت گذاشتن برای اونها امروزه واقعن هدر دادن وقت است. برای مثال ملاصدرا در باب همین ماده و چیزهای این جهانی نشسته بسیار فکر کرده و کلی فسفر سوزانده که امروز در فلسفه اصلن مطرح نیستند اونها. یک مقدار نیاز دارید آثار جدید فلسفه و علم رو مطالعه کنید.

      چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
      جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
      ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
      ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
      «توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»

      خردگرایی و ایمان ستیزی

    10. 2 کاربر برای این پست سودمند از kourosh_bikhoda گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      ashkan rajabi.61 (10-19-2014),sonixax (07-29-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •