• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 1754

    جُستار: کافه دومگو

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      خب وقتی خودت نصفه نیمه مطرحش میکنی ، یعنی دلیلی هم برای مخفی کردنش نداری امیر جان !!

      البته تو یکی از نوشته هات در جستار "پراکنده نویسی" اشاره کرده بودی...

      خب به هر حال تغییر عقاید دوستانی که چندین سال هست میشناسمشون برام جالبه ...
      من در علاقمندی شما تردید ندارم.. صادقانه می‌خواهم بدانم عقیده‌های ما چه ارزشی می‌توانند داشته باشند؟ ماکس وبر به درستی می‌گفت ما بر مبنی اندیشه‌ها سخن می‌گوییم و بر مبنی غرایز رفتار می‌کنیم. این عقیده‌ها هم هیچ تاثیر معناداری در زندگی هیچکدام از ما ندارند، مهم میزان پایبندی به یک عقیده است و من از تجربه‌ی تغییرات گذشته دریافته‌ام که ایمان کور به یک دگم فرهنگی که اثربخشی آن اثبات شده بسیار بهتر است از آزمایش اجتماعی با ایده‌های خطرناکی که فقط تمرینشان ما را به این روز انداخته.

      خب این چند جمله‌ی بالا عملا هیچ معنی ندارند و روش من هستند برای پاسخ ندادن به سوال شما.
      اما چون شما را، و فقط شخص شما را احترام می‌گذارم و بابت اعتماد و عنایتی که به من داشتید احساس دین می‌کنم، پاسخ سر راست و با معنی به سوالتان می‌دهم: من به «ایده»ی خدا باور دارم. یعنی معتقدم ۹۰٪ پائینی گله‌ی از هم پراکنده‌ای که بشریت نامیده‌ایم نه فقط برای کنش اخلاقی، که برای کنش غیراخلاقی هم نیاز به خدا دارند. معتقدم که در غیاب یک مرجع همه چیز دان ِ بیرونی انسان بُت‌های کاذب و بسیار خطرناکی را به جای آن می‌نشانند(از قبیل علم!)که شایستگی نشستن بر چنان جایگاه رفیعی را ندارند. معتقدم که «ایمان» نیازی‌ست بیو-نورولوژیک در انسان که به چالش کشیدن آن برابر است با به چالش کشیدن خود زندگی. معتقدم که ایده‌ی خدا، زیباترین، شاعرانه‌ترین و مقدس‌ترین آفریده‌ی بشر است و دوری از آن به ابتذال مطلق طبع و اندیشه و عمل انسان چه در قالب یک گونه و چه در قالب افراد انجامیده. معتقدم در غیاب خدا، انسان‌ها یا آنقدر باهوش نیستند که درست را از غلط تشخیص بدهند، یا آنقدر باهوش هستند که انجام کار غلط را به نحوی توجیه بکنند و باقی همه رتوریک است. معتقدم بعد از یک فاجعه‌ی اتمی یا واقعه‌ی آخرالزمانی، حذف خدا از زندگی فردی و اجتماعی سریع‌ترین راه متصور برای تخریب تمدن بشری‌ست. معتقدم که انزوای روانی و اجتماعی بشر مدرن، و احساس فلاکت مطلق او به رغم زندگی در مرفه‌ترین و آزادترین و برابرترین و برترین چیزی نیست بجز احساس از دست دادن آن دیگری بزرگ که شالوده‌ی شخصیتی او را در جا نگاه می‌داشت. معتقدم خود میل و «تمایل» غیرممکن است اگر خدایی نیست تا شما را از بابت آن منع بکند و ...

      اینکه خدا وجود ندارد یک امر جزئی نامربوط است. عمو نوروز هم وجود ندارد، اما آیا شما به هنگامه‌ی نوروز به فروشگاه‌های مختلف می‌دوید و بر سر کودکان فریاد می‌زنید که «اینها همه توهم است» و «اینها همه خیال است»؟ من خواستار بازگشت بشریت به همان معصومیت کودکانه هستم، زیرا هرچند افراد انسانی یک بار که حقیقت را دانستند دیگر توان «نادانستن» آنرا ندارند، بشریت با هر نسل جدیدی نو می‌شود و می‌توان سرنوشت بهتری برای نسل بعدی رقم زد.

      اما این اعتقادات هیچ ارزشی ندارد، زیرا من بر مبنی آنها «عمل» نمی‌کنم و با آنها فاصله‌ای مبتذل و شرم‌آور و «مدرنیستی» دارم. آنها را همچون کالایی لوکس و یادمانی از دورانی بهتر بر سر طاقچه گذاشته‌ام. چاره‌ی دیگری نیست بجز ایمان کور. این عقایدی که امروز @Rationalist مطرح می‌کند را من سالها پیش مزه‌مزه می‌کردم، شاید ده سال پیش یا بیشتر. فائق آمدن بر طبیعت، فائق آمدن بر بردگی، در پایان چیزی بجز فائق آمدن بر زندگی و ترجیح عقلانی مرگ بر آن نیست. ترجیح زندگی به مرگ چیزی بجز یک عقیده‌ی افراطی ِ جانب‌دارانه‌ی خردستیز ِ کور و ابلهانه نیست. جالب است که بیشتر «خردگرایان» در مواجه با مرگ بلافاصله عقلانیت را کنار می‌گذارند و به روشی برای من ِ امروز دلربا بلاهت و نادانی و جهل را انتخاب می‌کنند. بیایید همه چیز مقدس را به چالش بکشیم، بجز اصل زندگی را. زیرا می‌دانند که زندگی هرگز از زیر نقدی به راستی منطقی، آراسته از پیش‌داوری‌های بیولوژیک ما به سود آن، سربلند بیرون نخواهد آمد. می‌دانند که گزینه‌ی منتخب خرد ناب، مرگ است.

      من دیگر تاب این ریاکاری را نداشتم. مرگ یکبار و شیون هم یکبار... سوژه‌ی خردمحور دکارت سر از تنورهای آدم‌سوزی درآورد، پس چاره‌ای نمانده بجز خودکشی دسته‌جمعی، یا بازگشتن به بارگاه پاپ و زانو زدن پیش پای او.
      زنده باد زندگی!

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (06-07-2014),Russell (06-08-2014),sonixax (06-07-2014)

    3. #2
      مدیر تالار
      Points: 220,665, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 5.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سر گیجه !!
       
      مهربون
       
      Anarchy آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      نا کجا آباد
      نوشته ها
      5,234
      جُستارها
      57
      امتیازها
      220,665
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      32,457
      از ایشان 11,792 بار در 4,917 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      86 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی shirin نمایش پست ها
      چند وقت بعد دفترچه ایها یکی یکی تغییر عقیده خواهند داد و خداباور خواهند شد. هر چند که من شک دارم که امیر هیچوقت خداناباور بوده باشه. هر چند که هیچکدوم هیچ اهمیتی ندارند.
      ظاهرا خوب متوجه منظور امیر نشدی !!



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      من به «ایده»ی خدا باور دارم.

    4. 2 کاربر برای این پست سودمند از Anarchy گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (06-07-2014),sonixax (06-07-2014)

    5. #3
      سرنویسنده یکم
      Points: 20,328, Level: 89
      Level completed: 96%, Points required for next Level: 22
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      shirin آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      1,006
      جُستارها
      9
      امتیازها
      20,328
      رنک
      89
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,097
      از ایشان 2,534 بار در 930 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      6 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      ظاهرا خوب متوجه منظور امیر نشدی !!
      آنارشی من دقیقا متوجه منظور امیر شدم و برام تازگی هم نداشت.

    6. یک کاربر برای این پست سودمند از shirin گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (06-07-2014)

    7. #4
      مدیر تالار
      Points: 220,665, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 5.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سر گیجه !!
       
      مهربون
       
      Anarchy آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      نا کجا آباد
      نوشته ها
      5,234
      جُستارها
      57
      امتیازها
      220,665
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      32,457
      از ایشان 11,792 بار در 4,917 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      86 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      معتقدم خود میل و «تمایل» غیرممکن است اگر خدایی نیست تا شما را از بابت آن منع بکند و ...
      امیر جان من دقیقا متوجه معنی این جمله نشدم ... میشه بیشتر توضیح بدی ؟

      اولین بار بود که از یک نوشته در مورد موجودی به نام خدا لذت بردم ...

    8. 2 کاربر برای این پست سودمند از Anarchy گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (06-07-2014),sonixax (06-07-2014)

    9. #5
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      امیر جان من دقیقا متوجه معنی این جمله نشدم ... میشه بیشتر توضیح بدی ؟
      دادم در پراکنده‌نویسی:

      «میل را نمی‌توان ارضاء کرد، چراکه خود میل ارضاء نشدن را انتخاب می‌کند. میل را تنها می‌توان نابود کرد».
      ژک لکان

      چه بسی بهترین انتقاد وارده به هدانیسم باشد!
      [اما] مشکل آن اینست که طبق معمول زیادی خوش‌باورانه است. میل را نه می‌توان ارضاء کرد و نه می‌توان نابود کرد، و نه حتی می‌توان به طرزی معنادار آنرا تحت کنترل درآورد، میل را تنها می‌توان از صورتی به صورت دیگری بدل کرد. قدمای ما به این می‌گفتند «نفس سرکش» و «طمع سیری‌ناپذیر»... روانکاوی کاشف رانه‌ای در انسان بود که تحریک میل تا سرحد بدل شدن آن به درد را «ژویی‌سانس» نام‌گذاری کرد.

      مسأله حداکثری کردن تذلذ نیست، مسأله حداقلی کردن ژویی‌سانس است، مسأله پُر کردن لیوان نیست، جلوگیری از لبریز شدن آنست. و برای این منظور ما دو راه داریم: رها کردن تمام افسارهای پابند ِ میل و آزادی مطلق آن(=خودویرانگری)، هزار بند جدید و «انتزاعی» و غیرضروری به پای آن بستن و نبش قبر خدا و پرهیزگاری مطلق(«دگرویرانگری»؟). اولی از طریق حرکت مداوم ابژه‌ی میل(دادن حق انتخاب به آن برای ارضاء نشدن)آنرا زنده نگه می‌دارد و دومی از طریق سلب اجازه‌ی تکان خوردن از میل ابژه‌ی واحد آن را «مقدس» و تا قدری دست‌نیافتنی می‌کند که شما تلاش برای بدست آوردن آنرا رها نمی‌کنید، اما در عین حال هرگز هم حقیقتا به آن نمی‌رسید.

      این استدلال هدانیستی که سرکوب مایه‌ی افراط است امروز بی‌نهایت درست به نظر می‌رسد، ولی نه آنچنان که هدانیست دلش می‌خواست. سرکوب مایه‌ی پیدایش میل است، سرکوب زیادی مایه‌ی افراط در آن، عدم سرکوب و «آزادی» اما باعث محو شدن اشتیاق می‌شود.

      وقتی نُرم ِ اجتماعی اینست که «لذت ببر»، لذت بردن غیرممکن می‌شود.

      «به این چیز دست نزن»،
      تاکنون جمله‌ای از این زورمندتر برای تشویق سوژه به دست زدن به آن چیز آفریده نشده!
      و اینکه :

      برخلاف تصور ایوان کارامازوف، امروز چنان به نظر می‌رسد که گویا در نبود خدا، هیچ چیز مجاز نیست!

      ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــ

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      اولین بار بود که از یک نوشته در مورد موجودی به نام خدا لذت بردم ...
      سپاس از شما ای گرامی.
      زنده باد زندگی!

    10. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (06-07-2014),Russell (06-08-2014),sonixax (06-07-2014)

    11. #6
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      من دیگر تاب این ریاکاری را نداشتم. مرگ یکبار و شیون هم یکبار... سوژه‌ی خردمحور دکارت سر از تنورهای آدم‌سوزی درآورد، پس چاره‌ای نمانده بجز خودکشی دسته‌جمعی، یا بازگشتن به بارگاه پاپ و زانو زدن پیش پای او.
      مطلب بسیار جالبی‌ست و حقیقتش این است که من هم چندی‌ست که دین‌ستیزی سابق را در خودم احساس نمی‌کنم.
      در این میان ولی جایگاه تکنولوژی چه می‌شود؟
      شاید بشود ناآموختن شک و زنده شدن خدا را تصور کرد، ولی آیا با وجود ادامه‌یِ پیشرفت تکنولوژی فایده‌ای هم دارد؟ بقول فیلو نتیجه‌اش غیر از همچنان ساخته شدن ابزار آلات شکنجه‌یِ محیر العقول یا پایان تمدن بشری خواهد بود؟

      و سوال دیگر اینکه در این میان شاید با هوش مصنوعی و مهندسی ژنتیک و چه میدانم جاودانگی... راه سومی بتوان در این میان باز کرد؟ آیا این‌ها تنها خیالات خام است؟

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    12. 3 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (06-08-2014),Ouroboros (06-08-2014),sonixax (06-09-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •