• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 233

    جُستار: اخلاق چیست؟

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      من شک دارم که هدف انسان و ژن همواره یکی باشند.هوش با اینکه بوسیله تکامل بوجود آمده ولی میتواند مثلاً با افتادن بمب اتم دست که مسلمان نتیجه تکامل به کل حیات و تکامل روی زمین خاتمه دهد،همینطور که تمدنهای بزرگ میتوانند سقوط کنند تکامل هم میتواند خود را نابود کند.مساله اینجاست که انسانها برایشان آسایش و خوشبختی بسیار بیشتر از تولید مثل موفق و پایدار مهم است.میتوانند حتی خودشان و یکسری دیگر را برای رسیدن به زندگی ابدی منفجر کنند.حتی این تفاوت میتواند اخلاقی هم باشد مانند مثالی که از نابود کردن خود سلول آوردید و حتی پیری،که بر خلاف تلاش انسان برای عمر طولانی تر است که میخواهد فرایند پیری را متوقف کند.
      مثلاً یک انسان در شرایط سختی که امید به زنده ماندن ندارد و میداند احتمالاً رنج زیادی خواهد کشید خود را میکشد،در حالی که از دید تکاملی احتمال ناچیزی همواره هست که از آن وضعیت نجات پیدا کند و به تولید مثل موفق و پایدار کمک کند.این تازه نوع آگاهانه آن است،برای بسیاری از فعالیتهای انسان برای رفاه خود نمیتوان کارکرد تکاملی دید و مواردی هم اصلاً کارکردشان حتی بر خلاف روند تکامل بنظر میرسد.بنظر میرسد که بسیاری از چیزهای عزیز برای ما کارکرد تکاملی نداشته باشند و از محصولات جانبی تکامل باشند.
      اینکه چرا یک انسان در شرایط سختی که امیز به زنده ماندن ندارد دست به خودکشی می‌زند پس فرگشت در آن کنشی ندارد، مانند این است که بگوییم چرا فرگشت کامل و perfect نیست و چرا انگیزه زندگی در آدمی آن اندازه زیاد نیست که در شرایط بد و ناگوار زندگی را به خودکشی برتری بدهد و سپس، از آن هوده و نتیجه بگیریم که انگیزه‌ها می‌توانند از سرچشمه ناشناخته دیگری نیز ریشه گرفته باشند.

      هر انگیزه و غریزه‌ای که در آدم داریم از روی نیازهای پیرامون او درست شده‌اند و هیچ فرنودی بر اینکه بی‌عیب و نقص باشند نیست و به بیان دیگر، در هیچ کجا لازم نبوده که
      آدم آن اندازه انگیزه‌اش برای زندگی زیاد باشد که در بدترین شرایط و سخت‌ترین پیرامون‌ها هم زندگی کند. تنها ابزار فرگشت "گزینش طبیعی" است که خود مکانیسی پر از عیب و نقص است.

      از سوی دیگر در فرگشت انگیزه‌‌های گوناگون نیز همزمان ریخت می‌گیرند. رانش و انگیزه به زندگی تنها یکی از رانه‌های پایه‌ای و کهن‌ترین آن شاید باشد که ما از ریزترین تراز زندگی
      و تک‌یاخته‌ای به ارث برده‌ایم. در گذر زمان اما رانه‌ها و انگیزه‌های پیچیده‌تر دیگری نیز ریخت گرفته‌اند که تنها از برآیند همه این‌ها در کنار یکدیگر است که رفتار آدمی شکل و معنا می‌گیرد.

      برای نمونه ما رانه‌ای به نام "بالندگی" یا افتخار داریم که می‌تواند بنابگفته رانه‌های دیگر مانند میل به زندگی و .. را override و زیرپاگذاری کند و ارگانیسم برای برآوردن آن خود را حتی فدا کند.
      نمونه فداکاری هم که بسیار روشن و واضح است و ارگانیسم برای برآوردن نیاز‌های ژنتیکی کُد شده خود دست به فداکردنش در راستای سود همگانی می‌زند و حتی در جانداران تراز‌پایین‌تر از آدم هم دیده می‌شود.

      چنین نمونه‌های ظاهرا پارادوکسیکال در آدمی زیاد هستند که البته منطقی است، چراکه انگیزش و رانه‌های (drives) ژنتیکی در رقابت با یکدیگر به سر می‌برند و بسیاری از رانه‌ها می‌توانند دیگر رانه‌ها را زیرپا گذاشته و باطل کنند.

      اینرا اکنون می‌توان با اندکی چشم‌پوشی محصول جانبی فرگشت دانست. به نگر من همه این‌ها همچنان در رده محصولات اصلی و نه جانبی فرگشت
      جای می‌گیرند و رفتارهای ظاهرا متناقضی که ما در یک آدم می‌بینیم، از مکانیسم‌های متناقض زیرین خود و از کنش و واکنش مستقیم میان آنها برآمده‌اند.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-15-2011)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •