مسئله این نیست که قادر به درک واقعیت نبوده، مسئله اینست که قادر به «تغییر» آن نبوده. حالا چالش اصلی اینست که چرا جامعهی مدرن مردی را که قادر نیست برای تغییر واقعیت زندگی خود کاری بکند را وادار میکند تا با آن واقعیت آشنا بشود، انرا دائم به او یادآوری میکند و لحظهای اجازهی آسودن به او نمیدهد.
این درک کردن اشاره به "کنار" اومدن با واقعیت بود.مسئله هم کاملا ذهنیه یعنی کنار اومدن با واقعیت در ذهن میتونه تغییرش تلقی بشه،این ناتوانی هم باز ذهنیه.