فکر نمیکنم کسی در این فاروم اصلا به ماورالطبیعه باور داشته باشد که گفتمان به آنجا برسد.
اما تعریف من این است:
اخلاق: بهترین رویکرد (approach) میان رویکردهای شُدنی که بیشترین سود و کمترین آسیب را برای بیشینه داشته باشد.
همه احساسها اما به دو دسته بخش میشوند:
- Emotions: آن دسته از احساسها که در ژن کُد شدهاند و بدون فکر خود را نشان میدهند, لحظهای و کوتاه: ترس از مار؛ واکنش به تهدید، جنگ یا فرار (fight or flight) و ..
- Feelings: آن دسته از احساسها که لحظهای نیستند و در کنار منطق، رفتارهای آدم را ریخت میدهند: احساس وژدان، احساس بالیدن و افتخار، عشق و ...
به نگر من و در این دیدگاه سراسر اخلاقیات را میتوان به منطق کاهش داد.
در منطق نیز اگر چند رویکرد گوناگون داشته باشیم، دو اصل بسیار پیشپا افتاده همواره پابرجا هستند:
- یکی از رویکردها درست است.
- هیچکدام از رویکردها درست نیستند.
پس میان گزینههای اخلاقی گوناگون یا یکی از آنها کاملا درست است و یا هیچکدام درست نیستند.
اکنون رویکردی که ما برمیگزینیم هر چه نزدیکتر به "درستترین رویکرد" (شناختهشده یا ناشناخته) باشد اخلاقیتر رفتار کردهایم.